#روایت_بخوانیم 4⃣5⃣5⃣
روزهای خنکی که در راهند | قسمت۱
کولر را روی دور تند میگذارم. کولههای بسته، جلوی در خانه ردیف شدهاند. تا لحظهی آخر هنوز معلوم نیست رفتنی هستیم یا ماندنی. حرف و حدیثی پس ذهنم ناخن میکشد.
میگفت مشایه و اربعین جای زن جماعت نیست!
گفتم ما که سالهاست شانه به شانهی مردهایمان رفتهایم چه؟!... امسال هم بالاخره رفتنی میشویم! خصوصا در این روزهایی که عطر مقاومت خصوصا از جنس زنانهاش دارد عالمگیر میشود.
به لطف همسر جان کولهها توی صندوق ماشین جاگیر میشوند. و به یاری خدا پای در راه میگذاریم.
مه پاشهای توی راهروی خروجی مرز، مهی غلیظ و خنک روی چادر مشکیهایمان ساختهاند. کولهای که هر چه سبک بسته بودمش، اما خستگی وزنش، روی شانههایم را دوست دارم. توی صف مهر زدن گذرنامه در مرز مهران ایستادهام. نگاه پر حسرت چند زن با صورتهایی آفتابسوخته و اجسام نحیف، با بچههای کوچکشان که به جای کوله بر دوش بستهاند، پشت مرز پاگیرم میکند.
میپرسم از کجا آمدهاید؟
_ پاکستان.
✍
#فاطمهسادات_حاجیباباییان
#قسمت_اول
#سوگواره
🌀
دورهمگرام؛ شبکه زنان روایتگر فرصتی برای ثبت لحظات گوارای زندگی🌱 با ما از طریق لینک زیر همراه شوید:
📲 دورهمگرام در
ایتا |
بله |
دیگرپیامرسانها