۱۰۸۶ تو راه برگشتن به خونه هی تو فکر بودم خدایا کاش بشه جواب مثبت شه. دوباره میگفتم نه خیلی بعیده، تا غروب تو دلم آشوب بود. من همیشه تو شرایط فوق العاده سخت زندگیم ک فکرم مشغول میشه و تو دوراهی گیر میکنم یه استخاره به قرآن می زنم. اون روزم گفتم بذار قرآن رو باز کنم ببینم خوب میاد یا بد... آیه ای ک اومد بدجور تکونم داد. سوره حجر ص ۲۶۵...(فرشته ها بر او وارد شدند، بگو ما تورا به غلامی حکیم بشارت میدهیم)😇😇😇 شب که جواب آزمايش رو گرفتم تو بغل شوهرم گریه و خندم تو ماشین قاطی شده بود. این شیرین ترین جواب مثبت زندگیم بود😭 خدا میدونه چه حالی بودم، احساس کسی که اصلا بچه نداشته و حالا پس از سالها خدا نظر لطف بهش کرده داشتم. از استرسهای بارداریم که داشتم دیگه چیزی نمیگم فقط اینو بگم که بخاطر اینکه ما تمام اطرافیانمون با بچه مخالفن تا نزدیکای هفت ماهگی هیچکس خبر نداشت حتی خانوادم و وقتی فهمیدن همه شوکه شدن...😝 در مورد زایمان هم بگم که کل بارداریم با این ترس گذشت که نکنه زایمانم عین قبلی باشه ولی در دقایق نود که بیمارستان بودم دوباره اوضاع بد شد و این بار سزارین شدم. هرچند که درد اونم کم از طبیعی نبود ولی هزاران مرتبه شکر که فرشته کوچکم به سلامت بعداز اون همه استرس بغل گرفتم.🥰🥰🥰 از وجود نازنین کوچکم بخوام بگم حقیتا بعد از سیزده سال زندگی انگار این اولین بچمه. شور و شوقی که به خونه مون اومده با بچه اول هم نیومده بود. پسر ساکت منزوی آروم و کم حرف من که تا قبل از بچه حتی لقمه دهنشم من آماده میکردم اینقدر مستقل شده و روحیه اش خوب شده که حتی اطرافیان هم فهمیدن... خانوادم چنان عاشقشن که خدا داند و میگن که بعد از سالها زندگی ما هم انگار شاد شده با وجود بچه تو... من و شوهرم جوری عاشقشیم که هرشب بهش میگیم اگه میدونستیم اینقد خوبی زودتر میاوردیمت😘هر بار به چهره پاکش نگاه میکنم و برام میخنده و چشاشو ناز میکنه، دلم براش ضعف میره و حس میکنم خدا یکی از فرشته هاشو گلچین کرده و از بهشت برام فرستاده. از برکت وجودشم اصلا نمیخوام چیزی بگم اصلا چیزی از خدا نمیخوام چون وجود همین دوتا بچه سالمم خودش برکته، خنده هاشون نعمته و وقتی شادی پسرمو میبینم تمام درهای رحمت انگار به روم وا شده. عشق و امید و شوقی که به زندگی من و پدرش وارد شده سراسر نو رو رحمت و برکت خالصه❤️ همه چیز که نباید پول باشه... از همینجا میگم شرمندتم پسرم که این همه سال تو رو تنها گذاشتم و بی همبازی در تنهایی بزرگ شدی. من تا ابد مدیونتم😔😔. بعد از سیزده سال زندگی من میتونستم حداقل سه یا چهار بچه داشته باشم و شاید بیشتر نه دو تا😪 بازهم از رحمت خدا ناامید نیستیم. دخترم دو ماهشه و چند ماه دیگه مجدد میخوام اقدام کنم برا سومی هرچند از واکنش اطرافیان میترسم ولی دست خدا بالای تمام دستهاست و انشالله کسی دلمونو با حرفهاش نشکنه. خداوندا به حق پهلوی شکسته مادرمون زهرا تمام منتظران رو به داشتن فرزندانی سالم و صالح چشم روشن بگردان و بچه های ما رو که به امر ولی جامعه مون به این دنیا وارد کردیم سرباز صاحب زمانمان و عصای دستمان در پیری قرار بده. عذر میخوام که طولانی شد چون من تا حالا با هیچکی درد و دل نکرده بودم و اینجا سنگ صبورم شد. اگه از من بود بیشتر براتون میگفتم ولی میترسم مدیر منو بیرون کنه😄😄همه تونو دوست دارم و منتظر خوندن تجربه های بیشتر شما عزیزان هستم. 👌👌 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075