... باز در خود بشنوم امشب صدای گریه را چشم من گم کرده اما کوچه‌های گریه را می‌دوم در شهر غربت، کوچه‌های آه را بی‌نشان‌آباد غم را ناکجای گریه را غربتی پیداست پشت پرده‌های اشک من می‌نوازد زخمه در زخمه، نوای گریه را اشک، دامن می‌زند بر آتشم، دستی کجاست تا رهاند کشتی بی‌ناخدای گریه را شانه‌های مهربانت کو شبی تا سر دهم قصه‌های بی‌کسی را،‌ های‌های گریه را داغ تو خم کرد پشت آسمان را گوش کن بشنوی از سنگ‌ها حتی صدای گریه را سرنوشت سنگ‌ها بی تو طنین ناله است زخم پوشانده‌ست بر دل‌ها ردای گریه را اینک ای شهر مدینه، می‌توانی دید از او در احد، در بیت‌الاحزان ردّ پای گریه را می‌توانی دید در تاریکی دشت سکوت هرم داغ سینه‌ام را، روشنای گریه را خواب آرامی نخواهی داشت، آری بعد از این نشنوی دیگر پس از این لای‌لای گریه را یک گلو اندوه خود را ریختم در گوش چاه چاه دارد بعد ازین حال و هوای گریه را مهر ١٣٧۵ @smahdihoseinir