#حضرت_زینب_س
#اربعین
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
صاحب آن شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#رضا_دین_پرور