⚜🔹⚜ قورمه سبزی نگران بوی قورمه سبزی بود. در را باز کرد و به سرعت دوید سمت اتاق. لباسش را عوض کرد و شیشه‌ی عطر را برداشت. هنوز دستش بوی پیاز می‌داد و موهایش بوی گشنیز سرخ شده! اشک روی چشمانش را گرفت! علی با تعجب آمد توی اتاق و پرسید: فاطمه! چرا جواب سلامم رو ندادی؟ چرا این جوری فرار کردی؟ چرا ناراحتی؟ فاطمه گریان گفت: از صبح درگیر کارها بودم؛ خونه رو مرتب کردم و غذا گذاشتم. اما بوی لعنتی قورمه سبزی می‌دم! دلم می‌خواست بوی عطر بدم که تو بدت نیاد، که فکر نکنی بی‌سلیقه‌م! ولی...! علی با قهقهه گفت: خانوم من! قورمه سبزی‌ای که بوش توی کل خونه نپیچه که قورمه سبزی نیست! دستی که بوی پیاز نده که غذا نپخته! عزیز دل من! خانومی که بوی غذا می‌ده کدبانوه؛ نه بی‌سلیقه. اما بعضی روزها هم بذار غذا با من باشه و تو برام عطر بزن. 😉 ⚜🔹⚜ 🔹⚜ @mangenechi