"بسم‌الله الرّحمن الرّحيم " ✨بیا باهم نهج‌البلاغه بخوانیم✨ 🌺 ادامه خطبه ۳ (شقشقیه) : فَصَبَرْتُ وَ فِي اَلْعَيْنِ قَذًى وَ فِي اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى اَلْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلاَنٍ بَعْدَهُ پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى‌نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى‌برند! تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸شرح: ‮«به همين دليل شكيبايى پيشه كردم (نه شكيبايى آميخته با آرامش خاطر بلكه) در حالى بود كه گويى چشم را خاشاك پر كرده و استخوان، راه گلويم را گرفته بود» (فصبرت و فى العين قذى ، و فى الحلق شجا ). اين تعبير ترسيم گويايى از نهايت ناراحتى امام در آن سالهاى پر درد و رنج مى‌باشد كه نمى‌توانست چشم به روى حوادث ببندد و نه بگشايد و نيز نمى‌توانست فرياد كشد و سوز درون خود را آشكار سازد‮«چرا كه با چشم خود مى‌ديدم ميراثم به غارت مى‌رود!» (ارى تراثى نهبا) امام (ع) در بخش ديگرى از اين خطبه به دوران خليفۀ دوّم اشاره كرده، مى‌فرمايد: «اين وضع همچنان ادامه داشت تا نفر اوّل به راه خود رفت (و سر به تيرۀ تراب نهاد)» (حتّى مضى الاوّل لسبيله) همان راهى كه همه مى‌بايست آن را بپيمايند. سپس مى‌افزايد: «و او بعد از خودش خلافت را به آن شخص (يعنى عمر) پاداش داد!» (فادلى بها الى فلان بعده) . «ادلى» از مادۀ «دلو» گرفته شده است و همان گونه كه با دلو و طناب آب را از چاه مى‌كشند اين واژه در مواردى به كار مى‌رود كه چيزى را به عنوان جايزه يا رشوه يا حق الزحمه به ديگرى بدهند، قرآن مجيد مى‌گويد: «وَ تُدْلُوا بِهٰا إِلَى اَلْحُكّٰامِ‌» . در اين جا «ابن ابى الحديد معتزلى» مى‌گويد:خلافت خليفۀ دوّم در حقيقت پاداشى بود كه خليفۀ اوّل در برابر كارهاى او داد. او بود كه پايه‌هاى خلافت «ابوبكر» را محكم ساخت و بينى مخالفان را بر خاك ماليد، شمشير «زبير» را شكست و «مقداد» را عقب زد و «سعد بن عباده» را در سقيفه، لگدمال نمود و گفت: «سعد» را بكشيد! خدا او را بكشد! و هنگامى كه «حباب بن منذر» در روز «سقيفه» گفت: آگاهى و تجربۀ كافى در امر خلافت نزد من است «عمر» بر بينى او زد و وى را خاموش ساخت. كسانى از هاشميّين را كه به خانۀ «فاطمه» (ع) پناه برده بودند با تهديد خارج كرد و سرانجام مى‌نويسد: «و لولاه لم يثبت لابى بكر امر و لا قامت له قائمة، اگر او نبود هيچ امرى از امور ابو بكر ثبات پيدا نمى‌كرد و هيچ ستونى براى او برپا نمى‌شد». از اين جا روشن مى‌شود كه تعبير به «ادلى» چه نكتۀ ظريفى را در بر دارد. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂