یه حبه قند
خدا، انسان، عشق و دیگر هیچ
۱- گفت: حکمت خلقت این عالم با این همه شرّ و ظلم و... چه بود گفتم از چند پله عقب تر شروع میکنم:
۲-
قبل از آفرینش انسان، خلقت خدا چیزی کم داشت؛ آن هم موجودی بود که این ظرفیت را داشته باشد که بتوان همه صفات خدا را درونش دید
۳- چنین موجودی باید سه ویژگی مهم می داشت تا این ظرفیت را پیدا کند:
عقل «تا خدا را بیش از همه بشناسد»
اختیار « تا مسیر خدا را آگاهانه برگزیند و این انتخاب به او امکان
رشد بدهد»
قلب «تا با کمک عقل و انتخاب در دایره جاذبه الهی وارد شده و عاشق شود»
در خلقت خدا نقص راه نداشت؛ پس انسان را آفرید و به او عقل، قلب و انتخاب داد.
۴- عقل و عشق و اختیار زمانی واقعاً معنا پیدا می کرد و به فعلیت میرسید که
شرایط و
ابزار به فعلیت رسیدن آنها نیز برای انسان فراهم می شد
۵- اگر همه چیزهایی که انسان در معرض انتخاب آنها قرار می گرفت «خوب» بودند آدمها لاجرم فقط خوبی ها را انتخاب می کردند پس برای این که اختیار معنا پیدا کند باید پلیدی هم در این عالم وجود میداشت تا
انسان بین آنها و خوبی ها انتخاب کرده و همین انتخاب باعث
رشد او می شد
۶-
اگر همه خوبی ها مثل قند، شیرین بود و همه بدی ها مثل زهر تلخ، باز انتخاب واقعی انسان محک نمی خورد پس باید بدی ها حداقل در ظاهر حدی از جذابیت و لذت و.... هم می داشت.
۷- همچنین
غرایزی که خدا در انسان گذاشته بود مجموعه ای از نیازها و گرایشات بود که لزوما انسان را به سمت پلیدی ها هل نمی داد بلکه تنها ارضا خود را مطالبه می کردند؛ از هر راهی چه خوب چه بد!
۸- اینجا بود که خدا
شیطان را آفرید و اجازه داد او زشتی هایی که باطنشان تلخ و سیاه بود را در نظر انسان
زینت داده و شیرین جلوه دهد تا انسان، زهر پلیدی ها را ندیده و فریب بخورد
۹- در مقابل، خدا برای انسان فطرت، عقل، قلب، پیامبر و پاداش قرار داد تا انسان را نسبت به نقشه شیطان آگاه کند. حالا اختیار معنا پیدا می کرد
۱۰- خدا کریمانه برای انسان هایی که با تبعیت از عقل و فطرت و پیامبر،
راه حقی که به نفعشان بود را انتخاب کرده بودند در کنار پاداش های مختلف دیگر یک پاداش بزرگ قرار داد:
عشق
۱۱- هر کس اندکی به خدا نزدیک می شد خدا ده قدم او را به سمت خود میکشید و از صفات خودش در او می ریخت؛ همه
کمال انسان و تمام هدف خلقت او در همین اتصال وجودی به لایتناهی بود همین که انسان با اختیارش در دایره مغناطیسی کشش خدا قرار گرفته؛ عاشق شده؛ و تا خود خدا بالا رود؛ [بهشت یک
تشویق بود نه نهایی ترین مقصد]
۱۲- نام تجلی عملی و ظهور خارجی این عشق شد
عبودیت و خدا فرمود: و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون؛ نمادش شد، طواف
۱۳- عبودیت، مظهر و مسیر عشق بود، و هدف نهایی، خود خدا بود که انا الیه راجعون
#عبودیت #خدا #انسان #عشق #رشد #اختیار #شیطان
https://eitaa.com/taherrahimi