eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
227 دنبال‌کننده
159 عکس
32 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند: چند نکته درباره حجاب و آیه لا اکراه فی الدین ۱. به استناد آیه ، دلیل اینکه هیچ نوع اجباری در دین نیست این است که حقیقت از باطل نمایان و آشکار است یعنی آشکار است که اولا انسان محتاج دین و شریعت است و ثانیاً حقانیت کلیات دستورات دین نیز روشن است و با راهنمایی پیامبران روشن تر هم می شود پس نیازی به اجبار و اکراه برای قبول حقیقی که با تشخیص عقل و خواست فطری بشر همراه است نیست. نکته بعد اینکه اصلا امکان اکراه در پذیرش دین و هیچ امر قلبی دیگر وجود ندارد نه اینکه اکراه کار غلطی است و نکنید بلکه اصلا شدنی نیست. شما نهایتا می توانید در «رفتار» کسی جبر ایجاد کنید نمی توانید در قلب او هم اجبار و اکراه کنید(رجوع به المیزان) ۲. وقتی می گوییم عدم اکراه در اصل دین است نه در فروعات آن به معنای نفی اختیار انسان در عمل به دین نیست انسان می تواند با اختیار و حتی با آگاهی خود خلاف دستور عقل و فطرت و دین عمل کند و البته با اختیارش به جهنم برود! وجحدو بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علّوا ؛ اینکه انسان کاری را داشته باشد به این معنا نیست که عقلا یا شرعا، آن کار را هم دارد اختیار رد شدن از چراغ قرمز را داریم اما حق آن را نداریم. بنابراین اگر برای کسی حقیقتی واقعا آشکار شد چه اصل دین چه غیر آن، حق عدول از حق را ندارد و اگر با اختیارش خلاف حق حرکت کند سنت این عالم است که چوب می خورد و فماذا بعدالحق الا الضّلال. مگر اینکه جبران کند. حال کسی که اصل حقانیت دینی را پذیرفته است آیا می تواند ادعا کند حکمت و حقانیت تمام جزئیات دین باید برایم روشن شود تا عقلا و شرعا موظف به عمل به آن شوم؟ خیر چون اگر عقل انسان می توانست حکمت همه احکام را درک کند اصلا نیازی به دین نبود پس بخش مهمی از دین تعبّد است البته تعبّدی مبنا دار و آن مبنا همان حقانیت اصل دین و اطمینان به عادلانه و حکیمانه بودن احکام خدا است. پس و عمل به احکام دینی که اصلش با عقل و اختیار پذیرفته شد گزینشی و سلیقه‌ای و من درآوری نیست. ۳. عجیب است که مدعی شویم حکومت دینی حق هیچ نوع قانون گذاری مبتنی بر احکام دینی را ندارد!! اولا روشن است که دین پر است از احکام و دستورات و قواعد اجتماعی ثانیا بدیهی است که نوع پوشش یک بعد فردی دارد و یک بعد اجتماعی ثالثا به لحاظ قواعد فقهی و اصولی، حاکم دینی درباره هر منکر دینی که نوعی اخلال سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی ایجاد کند مجاز است که «تعذیر» بگذارد حتی اگر آن تعذیر کلا جدید باشد : التعذیر بما یراه الحاکم. گذشته از این، حتی اگر موضوعی صرفا دارای مصلحت اجتماعی واقعی باشد باز حاکم شرعا و قانونا حق دارد برای آن وضع مقررات نماید مثلا حمل سلاح که قاعدتاً منعی در زمان پیامبر ص نداشته امروزه دارای یک مفسده اجتماعی است لذا حاکم می تواند آن را شرعا و قانونا منع کند چنانچه امام خمینی ره چنین کرد ۴. گفته می‌شود در جامعه دینی افراد عملا فرصت و امکان «انتخاب» حجاب ندارد. اولا حریم خصوصی و عمومی کاملا جداست کسی می تواند به حجاب یا اصلا به هیچ دستوری از دین پایبند نباشد اما در حریم شخصی اش اما در حریم خصوصی، چیزی وجود دارد به اسم «حق جامعه» و این حق جامعه را ظاهراً آن زن توریست که با شال در جامعه ایرانی ظاهر می شود و مشکلی هم با آن ندارد بهتر از ما درک کرده است! حجاب در جامعه ای که اغلب قریب به اتفاق افراد آنه مسلمانان هستند و حجاب را جزو دین می دانند و عرف کلی جامعه هم بر آن تاکید دارد و قانون مدنی هم آن را الزام می کند یک الزام حقوقی است نه یک الزام اعتقادی. برای التزام اجتماعی فرد به حجاب اعتقاد فردی او به دین مطرح نیست بلکه التزام به قانون و احترام به عرف و ادب جمعی کافی است. در هیچ جای دنیا همه مردم همه قوانین آن جامعه را قبول ندارد اما همه باید خود را ملزم به آن بدانند و این نه خلاف دموکراسی است نه الزامی نامعقول. البته قاعدتاً در موضوعات مدنی باید حدودی از امکان و احتمال خطا را برای جامعه در نظر گرفت ۵. اگر خودمان را به آن راه نزنیم و قدری چشمانمان را باز کنیم به راحتی می فهمیم که موضوع حجاب و و در زمانه ما به ویژه برای کشور ما معنا و اثر تازه ای بیش از آنچه در جوامع گذشته داشته است پیدا کرده و صرفا یک موضوع دینی عادی نیست. موضوع برهنگی امروزه یک جهت مند و عامدانه است نه یک عادی و فرهنگی با تطورات معمول زمان. یک گام است برای اهداف بالاتر، دقیقا مانند پروژه ترویج و عادی سازی همجنس بازی. https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند خدا، انسان، عشق و دیگر هیچ ۱- گفت: حکمت خلقت این عالم با این همه شرّ و ظلم و... چه بود گفتم از چند پله عقب تر شروع می‌کنم: ۲- قبل از آفرینش انسان، خلقت خدا چیزی کم داشت؛ آن هم موجودی بود که این ظرفیت را داشته باشد که بتوان همه صفات خدا را درونش دید ۳- چنین موجودی باید سه ویژگی مهم می داشت تا این ظرفیت را پیدا کند: عقل «تا خدا را بیش از همه بشناسد» اختیار « تا مسیر خدا را آگاهانه برگزیند و این انتخاب به او امکان رشد بدهد» قلب «تا با کمک عقل و انتخاب در دایره جاذبه الهی وارد شده و عاشق شود» در خلقت خدا نقص راه نداشت؛ پس انسان را آفرید و به او عقل، قلب و انتخاب داد. ۴- عقل و عشق و اختیار زمانی واقعاً معنا پیدا می کرد و به فعلیت می‌رسید که شرایط و ابزار به فعلیت رسیدن آنها نیز برای انسان فراهم می شد ۵- اگر همه چیزهایی که انسان در معرض انتخاب آنها قرار می گرفت «خوب» بودند آدمها لاجرم فقط خوبی ها را انتخاب می کردند پس برای این که اختیار معنا پیدا کند باید پلیدی هم در این عالم وجود می‌داشت تا انسان بین آنها و خوبی ها انتخاب کرده و همین انتخاب باعث رشد او می شد ۶- اگر همه خوبی ها مثل قند، شیرین بود و همه بدی ها مثل زهر تلخ، باز انتخاب واقعی انسان محک نمی خورد پس باید بدی ها حداقل در ظاهر حدی از جذابیت و لذت و.... هم می داشت. ۷- همچنین غرایزی که خدا در انسان گذاشته بود مجموعه ای از نیازها و گرایشات بود که لزوما انسان را به سمت پلیدی ها هل نمی داد بلکه تنها ارضا خود را مطالبه می کردند؛ از هر راهی چه خوب چه بد! ۸- اینجا بود که خدا شیطان را آفرید و اجازه داد او زشتی هایی که باطنشان تلخ و سیاه بود را در نظر انسان زینت داده و شیرین جلوه دهد تا انسان، زهر پلیدی ها را ندیده و فریب بخورد ۹- در مقابل، خدا برای انسان فطرت، عقل، قلب، پیامبر و پاداش قرار داد تا انسان را نسبت به نقشه شیطان آگاه کند. حالا اختیار معنا پیدا می کرد ۱۰- خدا کریمانه برای انسان هایی که با تبعیت از عقل و فطرت و پیامبر، راه حقی که به نفعشان بود را انتخاب کرده بودند در کنار پاداش های مختلف دیگر یک پاداش بزرگ قرار داد: عشق ۱۱- هر کس اندکی به خدا نزدیک می شد خدا ده قدم او را به سمت خود می‌کشید و از صفات خودش در او می ریخت؛ همه کمال انسان و تمام هدف خلقت او در همین اتصال وجودی به لایتناهی بود همین که انسان با اختیارش در دایره مغناطیسی کشش خدا قرار گرفته؛ عاشق شده؛ و تا خود خدا بالا رود؛ [بهشت یک تشویق بود نه نهایی ترین مقصد] ۱۲- نام تجلی عملی و ظهور خارجی این عشق شد عبودیت و خدا فرمود: و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون؛ نمادش شد، طواف ۱۳- عبودیت، مظهر و مسیر عشق بود، و هدف نهایی، خود خدا بود که انا الیه راجعون https://eitaa.com/taherrahimi