#روز_نگاشت - 1402
* سه شنبه – 17 مرداد 1402 – 21 محرم الحرام 1445 – 8 اوت 2023
• قبل از نماز صبح یک خواب جالبی دیدم! خواب مرحوم جهانگیرخان قشقایی، استاد بزرگانی چون آیت الله بروجردی؛ پدرم هم بودند و عالمانی دیگر که هیج کدام قبا و عبا و عمامه نداشتند.
• جهانگیرخان در حالت احتضار بود و من در کنار دست ایشان؛ پرسیدم: «چه شد که شما به این مرتبه رسیدید؟» دیگران دوست داشتند سوالاتی دیگر بپرسند، بعضی هم ساکت بودند و به ما می نگریستند و ظاهراً صدای من بر صداهای دیگر غالب بود. جهانگیرخان کلماتی فرمود که برایم مبهم بود؛ می دانستم که آخرین لحظات عمر ایشان است؛ دم دریچه ای بودیم که به نظر می رسید بعد از جان دادن از آن عبور خواهند کرد و به دنیای دیگری می روند. پدرم سمت چپ من ایستاده بودند و ایشان را نگاه می کردند. عالمانی که آن سوی بدن ایشان و روبروی من ایستاده بودند چشم از صورت جهانگیرخان بر نمی داشتند؛ من مجدد سوالم را تکرار کردم و ایشان در حالی که به من نگاه می کردند با صدایی لرزان و مبهم گفتند: ....!
مرحوم شیخ عباس قمی مؤلف کتاب مفاتیح الجنان در احوالات ایشان چنین بیان میکند: حکیم قشقایی عالمی جلیل و فاضلی دانا بود که در علوم معقول و منقول و در عرفان به کمال رسیده بود. او در علم و عمل به جایی رسید که بزرگان از شهرهای دیگر به حوزه ی درسش میآمدند.
• شب با خانواده رفتیم پای سخنرانی حاج آقای فائق در مسجد اعظم قلهک؛ نکته هایی از این مجلس علم یادداشت کردم:
• ابتدا آیه ی خمس را توضیح دادند؛ اگر ایمان به خدا و آن چه ما بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل کرده ایم را داشته باشید ما خمس را بر شما لازم دانسته ایم.
• یکی از امتحانات دشوار ما انسانها آزمونهای مالی است. وَ تُحِبّونَ المالَ حُباً جمًا (فجر) حبِّ بسیار!
• حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ. یکی حرص و یکی آرزوی دراز.
• اصل حب مال بد نیست ولی باید کنترل شود و انسان وظایفش را نسبت به آن انجام دهد. آیه میگوید هرچه شما به دست آورید همان ابتدا یک پنجم مال خداست.
• امام صادق علیه السلام میفرمایند: من در میان مردم مدینه از افراد ثروتمند هستم ولی خمس شما را میگیرم که شما پاک شوید.
https://www.aparat.com/sm.kheradmand
#روز_نگاشت - 1378
* چهارشنبه – 4 فروردین 1378 – 6 ذی الحجه 1419 – 24 مارس 1999
• صبح همراه پدربزرگ و عمو محمد رفتیم منزل جناب حاج آقای لطفی که رفته بودند تهران. رفتم مسجد کرامت جهت نماز ظهر و عصر و از یک نمایشگاه کتاب هم بازدید نمودم. عصر همراه پدربزرگ و مادربزرگم به حرم رفتم. نماز مغرب و عشا را در مسجد خواندیم و بعد از بازگشت، تا حدود ۱۲ شب مطالعه ی روانشناسی داشتم. در حرم آقا سیدنقی کظیمی را دیدم.
* پنجشنبه - 5 فروردین 1378 – 7 ذی الحجه 1419 – 25 مارس 1999
• صبح قدری استراحت کردم و ظهر هم جایی نرفتم و به مطالعه ی کتاب های روانشناسی پرداختم تا هنگام نماز؛ بعد از نماز نیز ادامه دادم تا قبل از ناهار. پس از ناهار نیز قدری مطالعه ی آزاد داشتم. بعد از ظهر رفتیم به سمت مسجد بناها برای اقامه نماز مغرب و عشاء. علیرضا امیرپناهی شاگرد قدیمی و علیرضا مهدوی را نیز دیدم. عینک سازی، عینک مامان جون را درست کردم. دعای کمیل را در مسجد خواندیم و بعد مشرف شدم حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام.
• امروز با حاج محسن آقای زرین که در مکه هستند تلفنی صحبت کردیم. طاهره و ریحانه (دخترهای محسن آقا) شب آمدند خانه ای که ما در آن جا مستقر بودیم. محسن آقا به باباجون و مامان جون می گفتند که امروز از طرف شما طواف کرده ام.
* جمعه - 6 فروردین 1378 – 8 ذی الحجه 1419 – 26 مارس 1999
• صبح بعد از نماز رفتم حرم و در حرم دعای ندبه را خواندم؛ بعد آمدم خانه و کمی استراحت و مطالعه.
• آقای سیدعبدالله کظیمی آمدند منزل حاج محمد آقا گل زردی برای دیدار پدر و خانواده. همگی نماز را در مسجد بنّاها خواندیم و بعد از مسجد رفتیم درس آقای فلسفی در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام.
• پس از آن با ماشین آقا سید عبدالله کظیمی تا در منزل آمدیم.
• چند سالی است عمو محمد (گل زردی) خانه ای را در مشهد مقدس خریده اند و مقیم شده اند؛ ما هم که مشرف می شویم در طبقه ی دوم خانه ی ایشان که برای زوار آماده کرده اند ساکن می شویم.
https://t.me/Kheradmand_S_M
#روز_نگاشت - 1378
* شنبه - 7 فروردین 1378 – 9 ذی الحجه 1419 – 27 مارس 1999
• روز عرفه است. صبح پس از قدری استراحت، مقداری مطالعه کردم. نماز ظهر را در منزل خواندیم و پس از نماز مشغول به بعضی اعمال این روز شدیم. ناهار و بعد ادامه ی اعمال روز. دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه را هم در صحن گوهرشاد خوانده و نماز مغرب و عشاء را هم در مسجد ملاحیدر به جای آوردیم.
• آقای علی سرمد را در مسجد دیدم. سپس حرم مشرف شدم و بعد منزل.
* یکشنبه - 8 فروردین 1378 – 10 ذی الحجه 1419 – 28 مارس 1999
• در کل روز مقداری مطالعه نمودم. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را هم در مسجد «ملاحیدر» خواندم. وقت برای دیدن دو کتابفروشی گذاشتم و چند کتاب هم خریدم.
* دوشنبه - 9 فروردین 1378 – 11 ذی الحجه 1419 – 29 مارس 1999
• بخشی از روز به مطالعه گذشت. نماز ظهر و عصر در منزل اقامه شد. بعد از ظهر همشیره و مادر و پدر بزرگ را برای دیدن کتابخانه ی عظیم و دیدنی آستان قدس و نمایشگاه کار های ۲۰ ساله ی آستان قدس بردم. نماز مغرب و عشاء در مسجد بنّاها؛ در راه حرم بعضی مسائل فقهی با آقای سیدرضا هاشمی گلپایگانی مطرح شد. حرم و سپس بازدید از کتابخانه ای نزدیک حرم و خرید کتاب.
سه شنبه - 10 فروردین 1378 – 12 ذی الحجه 1419 – 30 مارس 1999
• بخشی از صبح به مطالعه اختصاص داده شد. ظهر نماز را در مسجد «ملاحیدر» خواندم که کفش مبارک (!!) را بردند. با دمپایی خریداری شده رفتیم منزل آقا سیدعبدالله کظیمی. حدود ۱۰۰ میهمان داشتند و صله ی ارحام خوبی شد. بعد از آن جا خانواده ی محترم و خانواده ی پدربزرگ به منزل آمدند و بنده و مادر رفتیم خرید. لباس برای همشیره، لباس برای محمدحسین پسر خاله ی زهره سادات خردمند، کفش برای بنده،۱۲ عدد زیرپیراهنی برای نوه های حاجیه خانم سهرابی. سری هم به آقای طالبیان و یوسفی زدم. سپس نماز را در مسجد بناها خواندیم؛ خانواده به حرم رفتند و من به کتابخانه و کتابفروشی جامعه مدرسین نزدیک چهارباغ و مقداری کتاب خریدم و به منزل رفتم.
• امروز با آقا علیرضا عمرانی به جهت برنامه ی تزیین مدرسه برای غدیر و با آقا ناصر شیخ عباس برای پول نو جهت عیدی غدیر تماس گرفتم.
https://eitaa.com/s_m_kheradmand
#روز_نگاشت - 1403
* یکشنبه – 14 مرداد 1403 – 29 محرم الحرام 1446 – 4 آگوست 2024
• اینقدر زمان زود می گذرد که گاهی فرصت تنظیم برنامه ها، کارهای علمی و جزواتم را هم پیدا نمی کنم و به سرعتی باورنکردنی به قرار بعدی، جلسه بعد و برنامه بعد در هفته آینده اش می رسم!
• هفته قبل (به گمانم روز چهار شنبه) خواب مرحوم سیدعبدالحسین خردمند، پدربزرگ پدری ام را دیدم؛ شاید دومین یا سومین نوبتی بود که اینقدر واضح ایشان را در خواب می دیدم و گفتگو می کردم. این پدربزرگم قبل از تولد من به رحمت خدا رفته بودند و البته پدرم می گفتند: «خیلی دوست داشتند که فرزند مرا هم ببینند».
• مرحوم سیدعبدالحسین بر روی تختی در خانه ای در قم که شباهتی به خانه ی قدیم مرحوم عمویم – حاج احمد آقا - داشت وارد شدند. یادم نیست چه کسانی اطراف این تخت را گرفته بودند؛ کمی هم شبیه تخت آمبولانس ها بود که افراد بیمار را جابجا می کنند. ایشان بر روی تخت دراز کشیده بودند. تخت را کنار حوض آن خانه قرار دادند. سرحال بودند و البته مثل عکس هایی که از ایشان باقی مانده است درشت هیکل! پدرم هم بر بلندی کنار حوض ایستاده و شاداب بودند. من جلو رفتم و با مرحوم پدربزرگم احوالپرسی کردم و یک یک فرزندانم را به ایشان معرفی کردم. یادم هست که سیدمجتبی کوچک بود؛ او را به نزدیک صورت ایشان آوردم تا صورت این نتیجه ی خود را به خوبی ببینند. پدربزرگم رو کردند به پدرم و گفتند: «به به! آقا مجتبی، چقدر خوب! الحمدلله شما هم عیالوار هستید و نوه هایی دارید!» بعد رو به من کردند و گفتند: «من الان حدود 84 ساله ام اگر می بینی روی تخت دراز کشیده ام بخاطر تنبلی یا کسالت نیست، بخاطر ناتوانی جسمی من است».
• بعد از من که واقعا مشتاق بودم به گفتگوی با پدربزرگ و معرفی فرزندانم آن هم در زیر سایه ی نگاه پدرم، کسان دیگری هم از عموزادگان یا عموهایم، وارد آن خانه شدند. یکی از اقوام را دیدم که با وجود تشویق و ترغیب من جلو نمی رفت! نمی دانم چه چیزی مانع از نزدیک رفتن او می شد، خجالت نبود ولی اقدامی نمی کرد! خواب شیرین و گویایی بود البته درحالی که میهمانان بودند من با دو تا از پسر عموها، از خانه خارج شدم و در مسیری که البته حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دیده نمی شد، برای انجام کاری راه افتادیم. جزئیات این قسمت از خواب در خاطرم نمانده! ...
• اسم اولیه و اصلی مرحوم پدربزرگم، سیدمحمود بوده که ظاهراً در زمان الزام شناسنامه دارشدن افراد، هم اسم خود و هم فامیلشان را تغییر داده اند؛ برادران دیگرشان هم – مرحوم سیدحسین نژادحسینیان و مرحوم سیدعلی کظیمی و مرحوم سیدعبدالله نژادحسینیان – در زمان گرفتن شناسنامه فامیلی های خود را تغییر داده اند و تنها خواهران بر فامیل پدرشان شناسنامه گرفته اند.
• آقای سیدمحمدحسین کظیمی نوه ی مرحوم سیدعلی، همتی جالب کرده اند و ضمن تهیه ی تحقیقی شجره نامه ی خانواده تا وجود نازنین امام صادق علیه السلام دفتر چه ای تحت عنوان «صله ی ارحام» نشر داده اند که تمام فرزندان و داماد ها و عروس های مرحوم «سیدرضا زرکش» را تا نسلی که تا حدود 10 سال قبل به دنیا آمده بودند تنظیم کرده اند. مرحوم سیدرضا، پدرِ پدر بزرگ بنده و ایشان است و ما الحمدلله فرزند سی و سوّم امام جعفر صادق علیه السلام و از نسل جناب علی بن جعفر (مشهور به علی عریضی) – فرزند بلافصل امام ششم علیه السلام - هستیم.
https://t.me/Kheradmand_S_M
#با_هم_بشنویم (78) در پیام رسان ایتا
عنوان بحث: #تامل_در_فرمایشاتی_از_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
پنج مجلس در ایام شهادت #امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
فایل های این پنج مجلس در آدرس زیر قابل شنیدن است:
http://sm-kheradmand.com/Seminars/Eteghadi-Akhlaghi/page72.aspx
#روز_نگاشت - 1379
#معلمان_دینی_دبستان
#معلمان_قرآن_دبستان
* دوشنبه – 24 بهمن 1379 – 18 ذی القعده 1421 –12 فوریه 2000
• در جلسه ی سی و سی و یکم دینی و قرآن دوم دبستان صلحا که در دو زنگ اول کلاس قرآن داشتم، آقای امیرحسین سهراب پور میهمان ما بودند که از بچهها تک تک قرآنهای تمرین شده در قرآن صبحگاهی را میپرسیدند و در جدولی که در اختیار داشتند علامت میزدند؛ ابتدا روخوانی پرسیده میشد و بعد حفظ قرآن. اصراری نبود که بچهها یک تعداد خاصی را حتماً مطالعه کنند. هر کس هر میزان که میدانست می خواند؛ البته در پایان زنگ از بچههایی که مسلط بودند برای کمک به آقای سهرابپور استفاده شد.
• در طی این دو زنگ کاغذی که نام سورهها در آن نوشته شده بود در اختیار همه بود تا رنگ بزنند. قرار است این کاغذها بعداً توسط خود بچهها بریده شود و در کنار تابلوی هواپیماهای یونولیتی قرار گیرد تا ببینند موشک هر کس تا چه میزان بالا می رود. در واقع هر کس قرآنهای بیشتری از حفظ باشد موشکش بالاتر میرود. در این بین خودم تک تک بچهها را صدا میزدم و دفترهایشان را بررسی میکردم. کسانی که دفترشان کامل بود یک کاغذ جدید طراحی میدادم با نقش «یا امیرالمؤمنین». به لطف الهی دو زنگ بسیار پربار و خوبی بود.
• در این جا توضیح مشروح برنامه ی حفظ قرآن بچه ها به قلم آقای ناصر عباسی میآید:
• با توجه به حد مناسبی که بچهها از لحاظات درس قرآن رسیدهاند، قرار بر این شد که کار حفظ سورههای کوچک قرآن را در کلاس جدیتر دنبال کنیم. در ضمن قبل از هر چیز قابل ذکر است که بچهها از ابتدای کار قرآن صبحگاهی، که از سوره ی حمد و انتهای جزء سی شروع به کار کرده اند عملاً این سورهها را که سه بار تکرار میشد حفظ میشدند. ولی برای پیگیری اینها از تابلویی که در کلاس دوم بود استفاده شد. هر یک از بچههای کلاس روی تابلو یک موشک دارد که با طناب مخصوصی بالا میرود. از ابتدای حرکت موشک به فاصلههای ۱۰ سانتیمتری به ۱۰ سانتیمتر به ترتیب نام سورهها از انتهای جزء سیام قرآن زده شده است. هر کس سورههای بیشتری حفظ شود موشک او بالاتر میرود. بنابر برنامهای که در کلاس دوم ریخته شده است در طول امسال تقریباً تا سوره بینه کار خواهد شد تا در سال سوم از سوره ی «بینه» به بعد پیش بروند، ان شاء الله.
http://sm-kheradmand.com
#روز_نگاشت - 1403
* یکشنبه – 21 مرداد 1403 – 6 صفر 1446 – 11 آگوست 2024
• شب در برنامه ی نماز جماعت مسجد اعظم قلهک حاضر شدیم و بعد در مجلس عزای حضرت سیدالشهداء علیه السلام که به دعوت آقای حاج محمدرضا قاسمی در منزل مرحوم حاج آقای تهرانچی – پدر خانم ایشان – بود، شرکت کردیم.
• آقای سیدعلیرضا شجاعی فرمایشات امیرالمؤمنین علی علیه السلام به جناب کمیل را توضیح می دادند؛ توسل به عنایات کریم مدینه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام پیدا کردند و مداح محترم هم روضه ی امام مجتبی علیه السلام و کوچه ی بنی هاشم را خواندند. لعنۀ الله علی القوم الظالمین.
• امروز همچنین مجموعه ی 10 سخنرانی در دهه ی اول محرم 1446 که توسط جناب آقای دکتر عبدالحسین طالعی در هیأتی از جوانان شهر دزفول تشکیل شده بود را به پایان رساندم؛ تحت عنوان: «نابایسته های مجالس حسینی»
• محتوای سخن هر مجلس با ذکر اشعاری در ارتباط با وجود مقدس امام عصر علیه السلام آغاز می شد و با توسلی و معمولاً اشعاری در ارتباط با حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یارانشان به اتمام می رسید. زمان جلسات کمتر از 45 دقیقه بود. توفیق داشتم این مجموعه را در دهه ی اول ماه صفر، مرداد 1403 بشنوم.
• برخی نکته ها:
• عبادت نباید عادتی شود؛ هیات رفتن باید همراه با توجه باشد.
• امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام از پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله: لاَ يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ.
• پیغمبر فرمودند: یک مجلس علم از ۱۲ هزار ختم قران بالا تر است!
• در ارتباط با افراد کافر قرآن می فرماید: اخاهم هودا.
• حکایت جالبی از اثر حسن معاشرت شیعیان در هند و زشتی رفتار پیروان سقیفه در همان منطقه؛ جایگاه خوش خلقی در تبلیغ حق.
• الحمدلله تا امروز -21 مرداد 1403- بیش از 1450 ساعت فایل صوتی و تصویری در حیطه های اعتقادی، عبادی، تفسیری، نهج البلاغه، اخلاقی و تاریخ اسلام دیده و شنیده ام.
https://www.aparat.com/sm.kheradmand
بکم فتح الله.mp3
4.87M
#نوا_نما_های_حسینی
آغازم ایوان نجف .... 😭
http://sm-kheradmand.com