#روز_نگاشت - 1402
* جمعه – 4 فروردین 1402 – 2 رمضان 1444 – 24 مارس 2023
• جمعه دوم ماه مبارک 1402، بعد از افطار رفتیم منزل حاج حسین آقای زرین دیدنی؛ بعد از آن جا مادر فرمودند برویم دیدن حاجیه خانم گلزردی، همسر مرحوم عموعلی. زنگ زدیم ولی منزل نبودند. در این موقع بود که گفتم: می آیید برویم هیأت؟ الحمدلله همه ی اهل ماشین استقبال کردند. ساعت 21 برنامه ی هیأت آغاز می شد و ما حدود ساعت بیست و یک و نوزده دقیقه، حدود 4 دقیقه با جلسه ی هیأت علم القرآن فاصله داشتیم. وقت ورود متوجه شدیم که حاج آقای افتخارزاده هم بعد از ما رسیده اند و مشغول پارک ماشین هستند. کمی صبر کردیم تا بیایند داخل راهرویِ ورودی. با بچه ها سلام کردیم و من سوالی از سخنرانی عصرشان داشتم. به سیدطه و سیدمجتبی هم عیدی دادند. تا اواخر برنامه - در قسمت آقایان - تنها بچه های مجلس دو دسته گل ما بودند. اواخر مجلس یک دختر خانمی با پدرش آمد.
• اصل بحث شرح نامه ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام بود که ظاهرا 9 بخش آن در سال گذشته شرح داده شده بود. امشب بخش دهم این نامه خوانده و توضیح داده شد. برنامه بیش از یک ساعت طول کشید. الحمدلله بچه ها خوب نشستند و با توجه گوش می دادند. زهرا سادات خانم هم در قسمت خانم ها با احساس خوبی شنونده بود که بعدا خودش توضیح داد.
https://t.me/Kheradmand_S_M
Zendegi-Ba-Emame-Asr-230.mp3
28.68M
#با_هم_بشنویم (76) در پیام رسان ایتا
عنوان بحث: #زندگی_با_امام_عصر_علیه_السلام
خوانش کتاب شریف #مکیال_المکارم_فی_فوائد_الدعاء_للقائم_عجل_الله_تعالی_فرجه
مجموعه مباحثی در ارتباط با وجود مقدس امام زمان علیه السلام
قطره ای از فضائل حضرت، چرایی و اهمیت دعای بر حضرت و اهتمام بر دعا جهت سلامتی و ظهور آن عزیزِ غریب
همراه با گفتارهایی پیرامون برخی از اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السلام، بدان امید که به شفاعت ایشان، ما هم از اصحاب آخرین وصی و حجت الهی باشیم.
جلسه ی دویست و سی؛ برگزار شده در 9 مرداد 1403:
معرفی یک کتاب مهدوی
استحباب دعا برای سلامتی و فرج حضرت در نماز ظهر جمعه، نماز جمعه و پس از دعای سمات
بخش ششم کتاب شریف مکیال المکارم، اوقات و حالات تاکید شده برای دعا؛ عنوان سیزدهم.
بخشی از دیگر جلسات در ادرس زیر قابل شنیدن است:
http://sm-kheradmand.com/Classes-WorkShop/Eteghadi/page29.aspx
#فایل_های_صوتی_و_تصویری_شنیده_و_دیده_شده
#دیگر_مطالب
مستند «آن مرد بسیار»
مستندی پیرامون مرحوم آیت الله محمدتقی بهجت فومنی که در سن 93 سالگی در شهر قم درگذشتند.
مستند «آن مرد بسیار» به کارگردانی احمد شریف زاده، داستان زندگی ایشان به روایت فرزندشان آقای شیخ علی بهجت است.
این مستند را در ظهر روز یکشنبه، 14 مرداد 1403 مشاهده کردم.
بخش هایی از این مستند جای سخن دارد و به نظر می رسد در برخی قسمت ها، با بعضی گزارشات تاریخی هم سو نباشد؛ ولی همیشه و از زمان رحلت آقای بهجت که متعدد صحبت های فرزند ایشان را شنیده ام، این سوال برایم بوده که چرا فرزند آقای بهجت «هیچ وقت پدر را با افعال جمع و محترمانه» یاد نمی کنند!! ... راستش اصلا این نحو بیان فرزند در باره ی پدر اذیتم می کند!!
https://eitaa.com/s_m_kheradmand
بسم الله الرحمن الرحیم
المستغاثُ بِکَ یا صاحب الزمان
سایت و کانال های منتسب به سیدمحمد خردمند، معرف بخشی از تلاش های علمی - فرهنگی و یا خاطرات و رویکردهای یک فرد است. فردی که نه ادعای کمال دارد و نه سخن و قلم خود را تمام می داند؛ اما با حسن ظن به لطف الهی #گزارش گونه ای از کوشش ها و آموخته هایش را به امیدِ استفاده و مفید بودن و نوعی نظم بخشی به داشته ها و یافته هایش عرضه می نماید.
خواسته است کمترین غلط را داشته و بهترین را تقدیم کند اما ...!
در برابر تذکرات و توجّهاتی که عرضه می شود او خود اولین مخاطب و گاه توبیخ شونده است و البته از همگان می خواهد در مواجهه با هر ابهام و خطایی با مشخص نمودن مطلب مورد نظر (اعم از فایل صوتی یا متن ارسالی) او را در زلال تر ساختن مطالب یاری رسانند.
ممنون شما 🌹
آدرس سایت شخصی:
http://sm-kheradmand.com
آدرس کانال در تلگرام که با توجه به هک شدن کانال قبلی این آدرس جایگزین گردیده است:
https://t.me/Kheradmand_S_M
آدرس کانال در بله:
https://ble.ir/S_M_Kheradmand
آدرس کانال در ایتا:
https://eitaa.com/s_m_kheradmand
آدرس صفحه ی آپارات:
https://www.aparat.com/sm.kheradmand
Zendegi-Ba-Emame-Asr-231.mp3
35.64M
#با_هم_بشنویم (77) در پیام رسان ایتا
عنوان بحث: #زندگی_با_امام_عصر_علیه_السلام
خوانش کتاب شریف #مکیال_المکارم_فی_فوائد_الدعاء_للقائم_عجل_الله_تعالی_فرجه
مجموعه مباحثی در ارتباط با وجود مقدس امام زمان علیه السلام
قطره ای از فضائل حضرت، چرایی و اهمیت دعای بر حضرت و اهتمام بر دعا جهت سلامتی و ظهور آن عزیزِ غریب
همراه با گفتارهایی پیرامون برخی از اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السلام، بدان امید که به شفاعت ایشان، ما هم از اصحاب آخرین وصی و حجت الهی باشیم.
جلسه ی دویست و سی و یکم؛ برگزار شده در 16 مرداد 1403:
استحباب دعا برای سلامتی و فرج حضرت در نوروز و نکاتی راجع به نوروز در فرهنگ ما شیعیان؛ دعا برای حضرت در روز عید فطر
بخش ششم کتاب شریف مکیال المکارم، اوقات و حالات تاکید شده برای دعا؛ عنوان چهاردهم و پانزدهم.
مهمان جلسه: استاد داوود صفرزاده نویسنده ی کتاب «خسرو خوبان».
بخشی دیگر جلسات در ادرس زیر قابل شنیدن است:
http://sm-kheradmand.com/Classes-WorkShop/Eteghadi/page29.aspx
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_حسین_علیه_السلام_استثنای_عالم_وجود
#زیارت_اربعین - 1446 (1403 ه.ش)
حرکت اهل بصره به سوی کربلای معلی ...! ابتدای ماه صفر.
لبیک یا حسین !
https://t.me/Kheradmand_S_M
#روز_نگاشت - 1402
* دوشنبه – 2 مرداد 1402 – 6 محرم الحرام 1445 – 24 ژوئیه 2023
• روز خوبی نبود! نتوانستم یکی از برنامه های مهمی که باید انجام می دادم را محقق کنم؛ حدود 4 ساعت در دندانپزشکی معطلِ کار درمانی یکی از بچه ها شدم. البته چون به معطلی های درمانی عادت دارم معمولاً کتاب و گاهی لپ تاپ می برم ولی به هر حال گاهی برنامه های دیگر معوق می ماند!
• شب به روضه ای دعوت شده بودیم از اقوام که نیت کرده بودند مجلسی به نام حضرت علی اصغر علیه السلام بگیرند. معطلی در دندانپزشکی و شلوغی مسیر باعث شد دیر برسیم. مداحشان رفته بود و بقیه نماز مغرب و عشایشان را خوانده بودند و فقط من نمازم به تاخیر افتاده بود! چون وقتی بعد از 4 ساعت به خانه رسیدیم همه نماز اول وقت خوانده، منتظر حرکت بودند.
• بعد از سلام و احوالپرسی سرپایی رفتم برای نماز و پایان نمازم صدای ظرف و قاشق و چنگال آمد. چلو کباب کوبیده و سالاد و میوه داشتند؛ کمی پلو سفید و انگور خوردم؛ با چند زردآلو. در میانه های غذا صدای خاطره گویی و خنده ی قسمتی که جوان ترها نشسته بودند بلند شد! خوشحال شدم که در سمت دیگری نشسته ام؛ اما ادامه ی خنده های بلند ناراحتم می کرد. شرمنده ی امام عصر علیه السلام بودم که شب هفتم محرم در جایی نشسته ام که بلند بلند می خندند! ...
• کمی صبر کردم، شاید کسی از خودشان تذکری دهد ولی ...! یادم آمد که طلیعه خانم که مادر و مادر خانم بعضی از این بچه ها بودند حدود 7 سال پیش گفتند: «بچه ها می گویند محمد دُگم است!» یعنی همان اُمّل یا متعصب خودمان! حالا این که دخترشان گفته یا دامادشان نمی دانم ولی به هر حال ایشان این جمله را برای اصلاح بنده فرمودند. شاید برای این که در مراودات با نامحرمان، عدم حضور در مجالس موسیقی، اعتقاد به اهمیت روز نهم ربیع، تقیّد به حجاب مناسب همسر و فرزندان و ... تجدید نظرهایی کنم! حالا ترک مجلس موجب تقویت این موضوع بود! ...
• صدای خنده های بلند و شرمندگی در مقابل حجت خدا! چک کردم که خانواده ی ما همه غذایشان تمام شده باشد؛ وقتی مطمئن شدم، برا خداحافظی برخاستم! گفتند کجا؟ گفتم برویم مجلس روضه! یکی از جوان ها پرسید: مگر این جا مجلس چیست؟ یکی از خودشان گفت: مجلس خنده! یکی هم بلافاصله گفت: خوب قبلش روضه خواندند!
• دیگر چیزی نگفتم و خداحافظی کردم. بچه ها هم همراه شدند و رفتیم برای حضور در مراسم حضرت ارباب سیدالشهداء علیه السلام.
• چون بچه ها (یعنی سیدطه و سیدمجتبی) از محیط دوستانه ی با کم سن و سال های فامیل بیرون آمده بودند دیدم آمادگی برای نشستن در مجلس سخنرانی و توسل را ندارند، بنابراین رفتیم برای شرکت در دسته ی عزاداری؛ الحمدلله برنامه ی خوبی پیدا کردیم و حدود یک ساعت در مراسم شرکت کردیم.
• خدا عاقبتمان را به خیر کند.
http://sm-kheradmand.com
#روز_نگاشت - 1402
* سه شنبه – 17 مرداد 1402 – 21 محرم الحرام 1445 – 8 اوت 2023
• قبل از نماز صبح یک خواب جالبی دیدم! خواب مرحوم جهانگیرخان قشقایی، استاد بزرگانی چون آیت الله بروجردی؛ پدرم هم بودند و عالمانی دیگر که هیج کدام قبا و عبا و عمامه نداشتند.
• جهانگیرخان در حالت احتضار بود و من در کنار دست ایشان؛ پرسیدم: «چه شد که شما به این مرتبه رسیدید؟» دیگران دوست داشتند سوالاتی دیگر بپرسند، بعضی هم ساکت بودند و به ما می نگریستند و ظاهراً صدای من بر صداهای دیگر غالب بود. جهانگیرخان کلماتی فرمود که برایم مبهم بود؛ می دانستم که آخرین لحظات عمر ایشان است؛ دم دریچه ای بودیم که به نظر می رسید بعد از جان دادن از آن عبور خواهند کرد و به دنیای دیگری می روند. پدرم سمت چپ من ایستاده بودند و ایشان را نگاه می کردند. عالمانی که آن سوی بدن ایشان و روبروی من ایستاده بودند چشم از صورت جهانگیرخان بر نمی داشتند؛ من مجدد سوالم را تکرار کردم و ایشان در حالی که به من نگاه می کردند با صدایی لرزان و مبهم گفتند: ....!
مرحوم شیخ عباس قمی مؤلف کتاب مفاتیح الجنان در احوالات ایشان چنین بیان میکند: حکیم قشقایی عالمی جلیل و فاضلی دانا بود که در علوم معقول و منقول و در عرفان به کمال رسیده بود. او در علم و عمل به جایی رسید که بزرگان از شهرهای دیگر به حوزه ی درسش میآمدند.
• شب با خانواده رفتیم پای سخنرانی حاج آقای فائق در مسجد اعظم قلهک؛ نکته هایی از این مجلس علم یادداشت کردم:
• ابتدا آیه ی خمس را توضیح دادند؛ اگر ایمان به خدا و آن چه ما بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل کرده ایم را داشته باشید ما خمس را بر شما لازم دانسته ایم.
• یکی از امتحانات دشوار ما انسانها آزمونهای مالی است. وَ تُحِبّونَ المالَ حُباً جمًا (فجر) حبِّ بسیار!
• حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ. یکی حرص و یکی آرزوی دراز.
• اصل حب مال بد نیست ولی باید کنترل شود و انسان وظایفش را نسبت به آن انجام دهد. آیه میگوید هرچه شما به دست آورید همان ابتدا یک پنجم مال خداست.
• امام صادق علیه السلام میفرمایند: من در میان مردم مدینه از افراد ثروتمند هستم ولی خمس شما را میگیرم که شما پاک شوید.
https://www.aparat.com/sm.kheradmand
#روز_نگاشت - 1378
* چهارشنبه – 4 فروردین 1378 – 6 ذی الحجه 1419 – 24 مارس 1999
• صبح همراه پدربزرگ و عمو محمد رفتیم منزل جناب حاج آقای لطفی که رفته بودند تهران. رفتم مسجد کرامت جهت نماز ظهر و عصر و از یک نمایشگاه کتاب هم بازدید نمودم. عصر همراه پدربزرگ و مادربزرگم به حرم رفتم. نماز مغرب و عشا را در مسجد خواندیم و بعد از بازگشت، تا حدود ۱۲ شب مطالعه ی روانشناسی داشتم. در حرم آقا سیدنقی کظیمی را دیدم.
* پنجشنبه - 5 فروردین 1378 – 7 ذی الحجه 1419 – 25 مارس 1999
• صبح قدری استراحت کردم و ظهر هم جایی نرفتم و به مطالعه ی کتاب های روانشناسی پرداختم تا هنگام نماز؛ بعد از نماز نیز ادامه دادم تا قبل از ناهار. پس از ناهار نیز قدری مطالعه ی آزاد داشتم. بعد از ظهر رفتیم به سمت مسجد بناها برای اقامه نماز مغرب و عشاء. علیرضا امیرپناهی شاگرد قدیمی و علیرضا مهدوی را نیز دیدم. عینک سازی، عینک مامان جون را درست کردم. دعای کمیل را در مسجد خواندیم و بعد مشرف شدم حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام.
• امروز با حاج محسن آقای زرین که در مکه هستند تلفنی صحبت کردیم. طاهره و ریحانه (دخترهای محسن آقا) شب آمدند خانه ای که ما در آن جا مستقر بودیم. محسن آقا به باباجون و مامان جون می گفتند که امروز از طرف شما طواف کرده ام.
* جمعه - 6 فروردین 1378 – 8 ذی الحجه 1419 – 26 مارس 1999
• صبح بعد از نماز رفتم حرم و در حرم دعای ندبه را خواندم؛ بعد آمدم خانه و کمی استراحت و مطالعه.
• آقای سیدعبدالله کظیمی آمدند منزل حاج محمد آقا گل زردی برای دیدار پدر و خانواده. همگی نماز را در مسجد بنّاها خواندیم و بعد از مسجد رفتیم درس آقای فلسفی در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام.
• پس از آن با ماشین آقا سید عبدالله کظیمی تا در منزل آمدیم.
• چند سالی است عمو محمد (گل زردی) خانه ای را در مشهد مقدس خریده اند و مقیم شده اند؛ ما هم که مشرف می شویم در طبقه ی دوم خانه ی ایشان که برای زوار آماده کرده اند ساکن می شویم.
https://t.me/Kheradmand_S_M