eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل هوای روی ماه یار داردجمعه ها🌼🍃 دل هوای دیدن دلدار داردجمعه ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها🌼🍃 " اللهم عجل لولیک الفرج "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 بسم رب المهدی الذی وعد الله به الامم🌷 یکی از چیزهایی که ما در زندگی خیلی مواجه هستیم و باید سعی کنیم که نمره ی قبولی رو بدست بیاریم👌 بحث امتحانات الهی هست یعنی خدا هر لحظه داره امتحان میگیره حالا سوال بوجود میاد👌 حاج آقا تا کی ما باید امتحان بدیم؟ یا بذارید یه جور دیگه بپرسم حاج آقا تو حکومت امام زمان فداش بشم بازم امتحان الهی هست؟؟ سوال خیلی خوبی هست که ذهن اکثر ما رو هم درگیر کرده👌 بنده به هر دوتا سوال جواب میدم جواب سوال اول 👈 تا زمانی که دنیا هست؛ امتحان الهی هم وجود داره یعنی این دنیا خلق شده برا امتحان الهی ✔️✔️ مثل این میمونه که مثلا شما خونه ی شخصی دارید بعد یه قسمت خونتونو فقط فقط درست کردید برای مهمون یا برای مراسم های خاص 💢💢 این دنیا هم خلق شده برای امتحان الهی پس طبق این جواب👌 به سوال دوم هم جواب دادیم حاج آقا مگه میشه در حکومت آقا باز امتحان بشیم؟؟ بله امتحانات خدا تو این دنیا هست ولی خب تو حکومت آقا یکم فرق داره امتحان الهی👌 فرقش چیه؟ فرقش اینه که اون موقع سطح مردم اومده بالا دیگه امتحانا ساده شده اند✅ مثل الان نیست که نشه تشخیص داد ولی اون موقع یکم دقت کنی میتونی نمره ی قبولی رو بدست بیاری👌 ان شاءالله در همه ی امتحانات نمره ی عالی بگیریم صلوات یاعلی✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سي ويكم: شيخ طوسي (رضي الله عنه) فرموده است: هنگام اجابت دعا ساعت آخر روز جمعه تا غروب آفتاب است، سزاوار است مؤمن در آن ساعت بسيار دعا كند. و روايت شده است: ساعت اجابت دعا، هنگامي است كه نيمي از خورشيد غروب كرده باشد، و نيمه ديگر آن در مغرب ديده شود. حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در آن هنگام دعا مي كرد، بنابراين دعا در آن ساعت مستحب است. و دعايي را كه از پيامبر (صلّي الله عليه و آله) روايت شده مستحب است در ساعت اجابت دعا بخواند. و آن دعا اين است: سُبْحَانَكَ لاَ إلَهَ إلاَّ أَنْتَ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَْرْضِ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الإِْكْرَامِ @saLhintanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"عج"✨ ـجُمعہ تنهـا با تُـ♥️ زیبـا می‌شود :) ای قــرارِ دل بےقرارم♢• | |🌱 ‌┄┅┅❁💚❁┅┅ 💠چهل سال گذشته ، هنوز یه شبکه جهانی مهدویت نداریم ! امام زمان (عج) را خلاصه کردیم در برنامه ی یک ظهر جمعه با خواندن چند پیامک و دل نوشته!!!❤️ استاد 🌀« اللهم عجل لولیک الفرج »🌀 ╔═.🍃.════♥️══╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
doa-faraj-farahmand_130517224348.mp3
858.6K
لحظه‌ی غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به ارواحنافداه داشته باشی. همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم ❤️💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام فاطمیه چیست؟! ▪️این است که حتی اگر دستت راشکستند دست از یاری برنداری.. ▪️منِ فاطمه، برای امام زمانم، امیرالمؤمنین جان دادم. شمابرای پسرم مهدی چه کردید؟! ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۳۱ صدایی از اتاق می آمد. شبیه صدای گریه بود. از شیشه رنگی و مات در اتاق نگاهی به د
پارت۱۳۲ دیشب مامان رفته بود خونه خاله. کارد می زدی خونش در نمی اومد. بالاخره حاضر شد ماجرا رو لو بده. خاله و نیلوفر بهانه آورده بودن و گفته بودن بهتره یه مدت جشن عقب بیفته - دلیلش چی بوده؟ - نیلوفر گفته باید بیشتر آشنا شیم! مامانم حسابی جوش آورده بود. می گفت چی شده یه دفعه! مگه تا حالا ندیده. منم ساکت و مظلوم. اینقدر قشنگ فیلم بازی کردم که خودم هم باورم شده بود - پس خلاص شدی! - نه کاملاً. باید یه کاری کنم کلاً قید رو بزنه. برای همین اومدم بقیه نقشه رو بگی. تا اینجاش که معرکه بوده. - بقیه ای نداره! - یعنی چی؟ - یعنی نقشه تا همین جا بود. دیگه ادامه نداره - این که نصفه است - در هر حال چیز دیگه ای وجود نداره شروین وا رفت. - اینجوری که نمیشه. پس من چه کار کنم؟! - قرار نیست کاری کنی. فقط کافیه خودت باشی. ما فقط به زمان احتیاج داشتیم تا تو بتونی خود واقعیت رو نشون بدی. نیازی نیست فیلم بازی کنی. وقتی تغییرات تو رو ببینن همه چیز درست می شه - به همین راحتی؟ - دقیقا به همین راحتی. فرض کن قسمت دوم نقشه همینه. مگه نگفتی اون قسمت معرکه بود؟ - اما اگه خودم باشم میشم آدم مورد نظر اونا - مطمئن باش اگر آدم مورد نظر اونا بودی الان این اتفاقات نمی افتاد - اما من فیلم بازی کردم - اگر فیلم بود هرگز باور نمی کرد. تو چیزایی رو گفتی که بهش اعتقاد داری - اما شاهرخ باور کن قضیه به این راحتی نیست - بارها کمکش رو دیدی. اما بازم بهش شک داری؟ برای یه بار هم که شده بهش اعتماد کن شروین نگاهی کرد ولی حرفی نزد. شاهرخ بلند شد و گفت: - کلاس تشریف نمی آرید؟ سر کلاس بیشتر از آنکه به درس گوش بدهد به شاهرخ خیره شده بود و فکر می کرد. کلاس که تمام شد شاهرخ پرسید: - هنوز داری بهش فکر می کنی؟ - نه - پس چی؟ - می دونی؟ هر کاری می کنم بازم این ماجرا برام عجیبه. اصلا بودن خود تو غیرعادیه. هر چند دلیل خاصی براش پیدا نمی کنم اما تو کتم نمی ره که همه اینا اتفاقی باشه. مثلا سر قضیه اون دختره. تو ازکجا فهمیدی؟ شاهرخ کمی به شروین نگاه کرد و بعد با لحنی جدی گفت: - خب راستش من نمی خواستم بهت بگم. ترسیدم روی دوستیمون تأثیر بذاره. ولی حالا که لو رفته مجبورم بگم شروین که با دقت گوش می داد داد زد: - می دونستم یه چیزی هست. خب؟ شاهرخ عینکش را برداشت و گفت: - من علم غیب دارم شروین که این جمله را شنید شل شد، نگاهی طلبکارانه به شاهرخ کرد: - مسخره! شاهرخ پقی زد زیر خنده. - بی مزه نشو. دارم جدی حرف می زنم. تو یه روز قبل از ماجرا، درست موقعی که می خوام ازت سوال کنم غیب می شی. چند روز ناپدید میشی و بعد وقتی پیدا میشی که از همه چیز خبر داری! - اوووه ! چقدر جنایی - منم برای همین میگم عجیبه دیگه - بذار یه جور دیگه نگاه کنیم. تو چند روز قبلش سر بسته از پیشنهاد سعید با من حرف زدی و از اون جایی که هر دومون سعید رو می شناسیم، حدس زدن اینکه چی تو ذهنشه خیلی کار سختی نبود. روز قبل از امتحان کاری برای من پیش میاد و من نمی تونم بیام. درسته که این شهر بزرگه اما دیدن اتفاقی یه دوست توی خیابون، سوار ماشین که اتفاقا روی صندلی عقب هم یه خانم نه چندان موجه نشسته خیلی چیز بعیدی نیست، هست؟ شروین کمی نگاهش کرد و گفت: ادامه دارد.... ✍ میم مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۱۳۲ دیشب مامان رفته بود خونه خاله. کارد می زدی خونش در نمی اومد. بالاخره حاضر شد م
پارت۱۳۳ - این درست ولی قضیه سعید چی؟ تو چطوری سعید رو می شناختی؟ من که رفیقش بودم اینقدر خوب نمی شناختمش. راجع به اون دیگه نمی تونی بگی هیچی نبوده. سعید می گفت با بچه های حراست رفیقی. حتمااز اونا اطلاعات می گیری - حراست برای دانشگاهه نه کار شخصی. اگه برای شناخت آدم ها آنتن نیاز بود که دیگه تشخیص خوبی و بدی از گردن آدم ها ساقط می شد. رفتار خود آدم ها بهترین آنتنه - خب بعضی ها دو دره بازن! ظاهرشون با باطنشون فرق داره - همیشه رابطت با آدمها رو جوری تنظیم کن که اگه یه روزی فهمیدی آدم نامتعادلی بوده از برخوردت پشیمون نشی. اگر کار درست رو انجام بدی هیچ وقت مشکل پیدا نمی کنی شروین دهان باز کرد تا چیزی بگوید اما منصرف شد. - چرا خوردیش؟ - هیچی مهم نیست - مطمئنی؟ شروین مردد نگاهش کرد. - آخه می ترسم ناراحتت کنم شاهرخ همان طور که از کشوی میزش پوشه ای را بیرون می آورد گفت: - می شنوم - تو همیشه از درست بودن میگی، از انجام کار درست. از خدا می گی. از اینکه اونه که باید ببینه ، بفهمه، بشنوه و بقیه مهم نیستن. اما حالا اگه یکی این وسط هنوز تو وجود خدا شک داشته باشه چی؟ می دونم حرفم ناراحتت می کنه. با خودت می گی این یارو کافره اما خب من واقعاً نتونستم دلیل منطقی براش بیارم . بعضی ها می گن دل اما شاید دل اشتباه کنه. من دلیل منطقی و عقلی می خوام - چرا باید ناراحت بشم؟ازت انتظار ندارم کورکورانه خدایی رو قبول کنی که نمی شناسی.چون همچین قبول کردنی با کوچکترین تلنگری تبدیل میشه به بی اعتقادی. اما مسئله اینجاست که اگر خواستی جواب رو پیدا کنی باید زحمت دنبال جواب رفتن رو هم تحمل کنی. اگر سرطان داشته باشی چقدر پول و وقت میذاری؟برای راحتی جسمت چندسال تلاش میکنی؟ حالا برای چیزی که اگر باشه و تو ندونی عمر جاودانت رو خراب کردی چقدر باید وقت بذاری؟ انتظار یه جواب ساده و بی دردسر رو نداشته باش. اگر میخوای واقعا به نتیجه برسی باید تلاش کنی. حتی اگه لازم باشه سال ها شاهرخ این را گفت و کتابی را روی میز گذاشت و به طرف شروین هل داد. شروین کتاب را برداشت. یک کتاب جیبی بود - اینو خیلی وقته می خوام بهت بدم. خوندنش وقت زیادی نمی خواد اما می تونه شروع خوبی باشه شروین نگاهی به جلد کتاب کرد و اسمش را خواند: - آیا بطلمیوس تاس می ریخت؟ با تعجب به شاهرخ نگاه کرد. شاهرخ گفت: - بهترین آدم ها کسایی هستند که همه حرف ها را بدون تعصب بشنون و از بین اونا بهترینش رو انتخاب کنن شروین مشغول ورق زدن شد. شاهرخ چیزی روی تقویمش نوشت و گفت: - من یه جلسه دارم. باید برم. می مونی؟ شروین همانطور که مشغول خواندن کتاب شده بود گفت: - آره. برو بیا - خداحافظ فعلا و شروین با کمی مکث سری به علامت خداحافظی تکان داد. شاهرخ دم در نگاهی به شروین که مشغول خواندن کتاب بود کرد، لبخندی از سر رضایت زد ، در اتاق را بست و رفت. جلسه اش یک ساعتی طول کشید. شروین همچنان مشغول خواندن کتاب بود. - گفتم کتاب خوبیه اما نگفتم خودتو خفه کنی - آخه خیلی از سوال هام توشه! - گرسنت نیست؟ - چرا. منتظرت بودم بیای - خب اومدم - می ری سلف؟ - نه. عصر کلاس ندارم می رم خونه - این غیرمستقیم یعنی من پاشم برم خونمون دیگه - دقیقاً - متأسفم. من اصلا حوصله خونه رفتن رو ندارم. بنابراین رو سرت خرابم - اما خونه من خبری از غذا نیست شروین گفت: - خیلی ساده است بعد دستش را شکل گوشی تلفن کنار گوشش گرفت و گفت: - الو؟ لطفاً 2 تا چلوکباب با مخلفات برای مشترک 177 - از وقتی اومدی نصف حقوقم شده شام و ناهار. توجیه شدی که اینجا خونه منه نه خونه بابات؟ ادامه دارد.... ✍ میم مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچه کردیم نشد کار به جایی برسد هرچه کردیم نشد یوسف زهرا برسد مشکل از بار گناه همه‌ی نوکرهاست هر چه کردیم نشد مهدی زهرا برسد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍁دوباره و من بر سر راهت 👤 گدایی می کنم را 🍁بریز در کاسه ام اگرچه گاهی از اوقات به راهت می کنم😔 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 امام علی علیه‌السلام فرمودند: 🔺 افضلُ الإيمانِ الأمانةُ ، أقْبَحُ الأخلاقِ الخِيانةُ. 🔻 برترين ايمان امانتدارى است ، و زشت ترين اخلاق خيانت كردن است. 📚 غرر الحكم ، ح۲۹۰۵-۲۹۰۶ 🌹 امام خمینی (ره): 🔺 امید است که این انقلاب بارقه‌ای الهی باشد که انفجاری عظیم در توده‌های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیه اللّه -ارواحنا لمقدمه الفداء- منتهی شود. و باید ملت شریف حضور خود را هر چه والاتر در صحنه اقامه عدل الهی به ثبت رساند. ۱۳۶۰/۰۵/۱۰ 🌹 امام خامنه‌ای: 🔺 دهه فجر براى کشور ما یک فرصت تاریخى بود و ملت ما را از یک حصار بسیار خطرناک خارج کرد. تا وقتى یک ملت در حصار استبدادِ یک حکومت وابسته و فاسد و ضدّ مردم و ضدّ فرهنگ و دین قرار دارد، هیچ چیز زیبا و مطلوبى که زندگى آنها را از لحاظ مادّى و معنوى اعتلاء بخشد و پیش ببرد، نمى‏ تواند در بین آنها پا بگیرد. ۱۳۸۰/۱۱/۰۳