eitaa logo
صالحین تنها مسیر
247 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7.6هزار ویدیو
289 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸یاصاحب الزمان.🌸: چہـــل : ✳️۱- در آخـرالزمان، شدن به وسیله ی و است. حضرت محمد(ص) ✳️۲- در آخرالزمان، به مؤمنان واقعی و می گویند. امام صادق(ع) ✳️۳- در آخرالزمان، فراوان می شود. حضرت محمد(ص) ✳️۴- در آخرالزمان، از اسلام فقط آن باقی می ماند. حضرت محمد(ص) ✳️۵- در آخرالزمان، کاملا پوشیده می شود. حضرت علی(ع) ✳️۶- در آخرالزمان، می ڪنند؛ حتی در آب وضو و غسل. حضرت محمد(ص) ✳️۷- در آخرالزمان، شب ها می خوابند و نماز قضا می شود. حضرت محمد(ص) ✳️۸- در آخرالزمان، مؤذّنان به مظلومان پناهنده می شوند. حضرت محمد(ص) ✳️۹- در آخرالزمان، ی مردان زنانشان خواهند بود. حضرت محمد(ص) ✳️۱۰-در آخرالزمان، مردم از می گریزند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۱-در آخرالزمان، مؤمن و فاسق می شود. امام حسن عسکری(ع) ✳️۱۲-در آخرالزمان، زنان و می شوند. حضرت علی(ع) ✳️۱۳-در آخرالزمان، علما را با لباس شناسند. حضرت محمّد(ص) ✳️۱۴-در آخرالزمان، اسلام چون واژگون شده می ماند. حضرت علی(ع) ✳️۱۵-در آخرالزمان، برای حفظ دین باید از گریخت. حضرت محمد(ص) ✳️۱۶-در آخرالزمان، گناه خویش را به گردن می نهند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۷-در آخرالزمان، بعضی از علما کار می شوند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۸-در آخرالزمان، حضرت محمد(ص) هفتاد و سه گروه می شوند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۹-در آخرالزمان، بهترین مونس مردم است. امام صادق(ع) ✳️۲۰-در آخرالزمان، عبادت را وسیله برتری می دانند. حضرت علی(ع) ✳️۲۱-در آخرالزمان، را برای تجارت انجام می دهند. حضرت محمد(ص) ✳️۲۲-در آخرالزمان، سلامت دین در بیشتر است. امام زمان(عج) ✳️۲۳-در آخرالزمان، افزایش می یابد. حضرت علی(ع) ✳️۲۴-در آخرالزمان، به علت گناه در وقتش نازل نمی شود. حضرت محمد(ص) ✳️۲۵-در آخرالزمان، هر ڪس بیشتر در خانه بماند حفظ می گردد. امام باقر(ع) ✳️۲۶-در آخرالزمان، مؤمنان اعمالشان را با ریا انجام می دهند. حضرت محمد(ص) ✳️۲۷- در آخرالزمان، رشوه را به اسم حلال می ڪنند. حضرت محمد(ص) ✳️۲۸-در آخرالزمان، گرد و غبار همه را فرا می گیرد. حضرت محمد(ص) ✳️۲۹-در آخرالزمان، حضرت (ع) پشت سر امام (عج) نماز می خواند. حضرت محمد(ص) ✳️۳۰-در آخرالزمان، هر ڪه دینش را حفظ ڪند اجر پنجاه پیامبر را دارد. حضرت محمد(ص) ✳️۳۱-در آخرالزمان، شیعیان واقعی با گریه بر امام حسین(ع) دل را شاد می ڪنند. حضرت محمد(ص) ✳️۳۲-در آخرالزمان، از فتنه ها به پناه ببرید. امام صادق(ع) ✳️۳۳-در آخرالزمان، بعضی از مردم می شوند. حضرت محمد(ص) ✳️۳۴-در آخرالزمان، مردم غصه از بین رفتن را نمی خورند. حضرت محمد(ص) ✳️۳۵-در آخرالزمان، هیچ چیز سخت تر از مال و دوست با یافت نمی شود. امام هادی(ع) ✳️۳۶-در آخرالزمان، حفظ بهترین ڪار است. امام باقر(ع) ✳️۳۷-در آخرالزمان، مؤمن واقعی از غصه می شود. حضرت علی(ع) ✳️۳۸-در آخرالزمان، در اوج فتنه ها به پناه ببرید. حضرت محمد(ص) ✳️۳۹-در آخرالزمان، ارزش در نظر مردم می آید و دنیا با می شود. حضرت محمد(ص) ✳️۴۰-در آخرالزمان، مرد از زنش ڪرده و از پدر و مادرش می ڪند. حضرت محمد(ص) 📚منبع ڪتاب چهل حدیث فورواردیادتون نره🙏 @saLhintanhamasir
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت  چهل افشین با مکث نگاهش کرد. نگاهی هم به اطرافش کرد،هیچکس نبود.دوباره به حاج آقا نگاه کرد که با لبخند نگاهش میکرد.گفت: _همه رفتن.به خادم مسجد هم گفتم بره..ببخشید خلوتت رو بهم زدم. افشین سرشو انداخت پایین و گفت: -چند وقته نمیدونم چم شده.مثل همیشه نیستم..حس کسی رو دارم که دچار فراموشی شده.همه آدما برام غریبه ن، همه جا برام ناآشناست...مثل کسی هستم که از خواب عمیقی پریده و یادش نمیاد قبلش کجا بوده...زندگی سابقم رو نمیخوام ولی نمیدونم چجوری زندگی کنم... حاج آقا با دقت به حرفهاش گوش میداد. با حوصله و دقیق به سوالهاش جواب میداد. وقتی جواب بعضی سوالهاشو گرفت،حالش بهتر شد. خداحافظی کرد و رفت. چند روز گذشت. روی مبل نشسته بود و به حرفهای حاج آقا و به مطالبی که اون مدت خودش مطالعه کرده بود،فکر میکرد. تلفن همراهش رو برداشت و به مداحی هایی که فاطمه دانلود کرده بود،گوش میداد.چه شعر عاشقانه ای درمورد امام حسین(ع) میخوندن. اصلا امام حسین(ع) کی هست؟ تبلتش رو آورد و اسم امام حسین(ع) سرچ کرد.قطره اشکی روی صورتش سرخورد. از خودش تعجب کرد. قبلا حتی یکبار هم گریه نکرده بود.یاد پویان افتاد،پویان هم وقتی مطلبی از امام حسین(ع) خوند،قطره اشکی روی صورتش ریخت. تمام شب بیدار بود و میکرد. نزدیک اذان صبح بود.با خودش گفت نمیخوای نماز بخونی؟ با مکث ولی محکم گفت میخوام بخونم. تو اینترنت جستجو کرد که چطوری وضو بگیره و نماز بخونه.خیلی تمرین کرد تا بالاخره تونست دو رکعت نماز صبح بخونه،اونم از رو.از خستگی روی مبل خوابش برد. دیگه دانشگاه نمیرفت. بیشتر وقتش رو مشغول مطالعه بود.ولی هرروز جلوی دانشگاه میرفت تا فاطمه رو از دور ببینه. دو روز یکبار پیش حاج آقا موسوی میرفت تا سوالاتی که جوابش رو از کتاب ها و اینترنت پیدا نمیکرد،از حاج آقا بپرسه. روزها میگذشت... و افشین هرروز و به خدا قوی تر میشد. سه ماه بعد مطلبی درمورد نگاه به نامحرم خوند.سوال های زیادی از حاج آقا پرسید تا شاید راهی باشه که بتونه فاطمه رو ببینه. خیلی ناراحت شد. تمام دلخوشی افشین تو زندگیش،دیدن فاطمه بود حتی از دور.خیلی سعی میکرد تا جلوی دانشگاه نره اما دلش برای فاطمه تنگ میشد. سعی میکرد تحمل کنه ولی گاهی دیگه نمیتونست و میرفت.اما قبل از اینکه فاطمه بیاد،برمیگشت.روزهای سختی بود براش. حدود شش ماه... از آخرین دیدار فاطمه با افشین میگذشت. افشین دیگه به فاطمه نزدیک نشده بود و فاطمه فکر کرد،افشین به زندگی سابقش مشغوله. یک روز که رفت مؤسسه، ماشین افشین رو جلوی در دید.تعجب کرد.احتمال داد شبیه ش باشه.هنوز دنبال جای پارک بود که افشین ازمؤسسه بیرون اومد،سوار ماشینش شد و رفت. متوجه فاطمه نشده بود... ✍ بانـــو مهدی یارمنتظرقائم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸