eitaa logo
🌴سنگر عشق🌴
326 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
67 فایل
┄──┅┅═🔶═┅┅──┄ ﷽ باسلام و عرض خوش آمد حق او با گریهِ تنها نمیگردد ادا ... #شهدا_آماده_ایم آدرس کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/saangareshgh ارتباط با ما 👈 @SeyedAli75 ┄──┅┅═🔶═┅┅──┄
مشاهده در ایتا
دانلود
قابل توجه مسئولین....! فرمانده گردان بود حداقل باید داخل ماشین فرماندهی مینشست اما ترجیح داده پشت ماشین کنار بقیه نیروهاش باشه #مصطفی_صدرزاده پیش رزمندگان #فاطمیون محترم بود پیش خدا هم رو سفید هست ان شاء الله
ڪوچڪ بـود وقتے ڪه رفت؛ سنـش را مے گویــم... ڪوچڪتر شد وقتے ڪه برگشت؛ قامتــش را مے گویــم...! 📸شهید دهہ هفتادے #سید_مصطفی_موسوی لشڪر #فـاطمیــون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 لحظه شهادت «شهید مهدی حیدری» یکی از رزمندگان تخریبچی | برشی از مستند 🗓 انتشار به مناسبت سالروز شهادت سنگر عشق🌺 http://eitaa.com/joinchat/1940389899Ccfe69b9c58
📖 در بزرگیش همین بس که در یک عملیات که چند گردان با هم عملیات کرده و همه گردانها بجز گردان شکست خورده بودند☝️، از حاج قاسم سلیمانی سوال شد که نبرد را ادامه بدهیم یا عقب نشینی کنیم؟ حاج قاسم پاسخ جالب توجهی داده و پرسیده بود: آقای توسلی در عملیات هست؟ پاسخ شنیده بود: بله به عنوان فرمانده گردان فاطمیون عمل میکند. حاج قاسم پاسخ داده بود: پس ادامه بدهید که انشاالله پیروزید.👌✌️ فردای آن روز کنار ضریح حضرت رقیه(س) دیدمش. رفتم کنارش و به دست شکسته اش بوسه زدم😘 و بعد ازاحوال پرسی آرام کنارش نشستم. داشت با بغل دستیش حرف میزد. می گفت اینجا به ما و همشهری های ما سیم کارت نمی دهند... می توانی برای ما سیم کارت تهیه کنی!؟.. خیلی دلم سوخت😔😔😔💔. گفتم او جانش را کف دستش گرفته و حتی از یک سیم کارت هم محروم است😔. نمی دانستم که همین مظلومیت هاست که انسان را بخدا نزدیک تر می کند.🕊 علیرضا توسلی(ابوحامد)🌹 💞 سنگر عشق http://eitaa.com/joinchat/1940389899Ccfe69b9c58
⚘﷽⚘ با پدرش که حرف میزد معلوم بود چندباری خطر از بیخ گوشش رد شده. به شوخی چندباری حرف از شهادت زده بود اما بار آخر می گفت: دعا کنید اینبار شهید شوم. بعد از شهادتش هم همه می‌گفتند: که سیدمصطفی خودش می‌خواست و دعا کرده بود که برود. می گفتند: چرا حرف شهادت را میزنی؟ تو که خانواده خوبی داری؟! گفته بود: به خاطر دل کندن از خانواده نیست، دلم با عشق دیگری است. عشق و علاقه ی زیاد سیدمصطفی اگر نبود او را به سوریه نمی‌کشاند. با من از شهادت حرف نمی‌زد می دانست ناراحت می‌شوم. اگر عشق و اراده‌اش نبود بار اولی که برگشت دیگر به سوریه نمی‌رفت اما خودش می‌ خو است که برود. خودش می‌خواست که وارد رزم شود. فکرش را نمی‌کردم که شهید شود. 🥀یادشان باصلوات
او را میشناسید؟ شهید" رضا اسماعیلی" اولین شهید ، داعشی ها در حالیکه او را اسیر کردند بیسیم اش را روبروی دهانش گرفته همزمان سر از بدنش جدا میکردند تا با صدای ناله های او روحیه همرزمانش را تضعیف کنند؛ در حالیکه او تا لحظه آخر پشت بیسیم میگفت...
وقتی پسرم ازدواج کرد از نظر مالی اونو تأمین کردم. در قم براش خونه و ماشین خریدم.😊 دوستانش بهش میگفتند: تو که اولِ زندگیت همه چی داری دیگه بعدش چقدر وضعت خوب میشه.عجب زندگی‌ای میتونی درست کنی!!!😍 بعد از شهادتش همه دیدند که در این چند سال حتی یه استکان هم به اموالش اضافه نکرده. بعد شهادتش همه فهمیدیم که اون تمام درآمد و داراییش رو صرف کمک به خانواده ی شهدای میکرد.💔 شهید مدافع حرم میرزا محمود تقی‌پور🌹 : ۱۳۹۶/۸/۱۸ اربعین ۹۶
🌴سنگر عشق🌴
چقدر خوبه ڪه بعضے آدماے خوب، بدون اینڪه خودت بفهمے. 🍁 توے زندگیت ظاهر میشن و. 🍁 زندگیت
goo.gl/Ltvcqq شهید میرزا "مهدی صابری" گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت با غیرت حیدری بچه های "فاطمیون" میسر شد و این پیروزی آسان بدست نیامد جنگ بچه‌ها خاکریز به خاکریز نبود، بلکه تن به تن با تکفیری‌ها گلاویز شده و بچه‌های خط شکن به فرماندهی شهید "مهدی صابری" سینه به سینه تکفیری‌ها زد و خورد می‌کردند تکفیری‌ها که پاتک شدیدی را برای پس گرفتن تل قرین شروع کرده بودند از آسمان و زمین آتش سنگینی می‌ریختند و بچه های "فاطمیون" از بس با دوشکا و سلاح‌های سنگین 23 شلیک کرده بودند که این سلاح‌ها هم از کار افتاده بود سختی و شدت جنگ، توان بچه های " " را بریده بود و بدتر از همه نداشتن مهمات و از کارافتادگی سلاح‌ها، دشمن را امیدوار کرده بود تنها اسلحه‌ای که با آن نفرات دشمن را به درک می‌فرستادند کلاش بود که با پایان یافتن آخرین گلوله‌های بچه های "فاطمیون" عملا آن را هم از دست داده بودند اما آن طرف مجهز بود به آخرین سلاح‌های مدرن هدیه در این میان شهید "مهدی صابری" هم فرماندهی می‌کرد و هم به جهت اینکه آشنایی کاملی به مهارتهای پزشکی و پرستاری داشت به مداوای مجروحین می‌پرداخت و یکجا بند نمی‌شد» همه بخاطر تمام شدن مهمات‌مان در اوج ناامیدی بودند، که ناگهان دیدند، که شهید یک چفیه پر از نارنجک برایشان آورد هدیه‌ای بود از طرف « (توسلی)» و در آن شرایط سخت خدا می‌داند که این هدیه چه اندازه شور و شعف در دل "میرزامهدی" و بچه‌های خط شکن ایجاد کرد از آنجا که بچه های "فاطمیون" نسبت به تکفیری‌ها در موضع بالاتری قرار داشتند و آنها هم در چندمتری آنها در پایین تپه در حال بالا آمدن بودند (گویا فهمیده بودند مهمات‌ نیروها به پایان رسیده و کار بچها تمام است) بچه ها معطل نکردند و شروع کردند به انداختن نارنجک‌ها با هر نارنجکی که "بچه ها" پرتاپ می‌کردن؛ جمعی از آنها راهی دوزخ می‌شدند، اما انگار تعدادشان کم نمی‌شد، بیش از صد نفر از تروریست ها را بچه های "فاطمیون" به هلاکت رسونده بودن؛ اما مثل مور و ملخ زیاد می‌شدند و بالا می‌آمدند آنها اهمیت تپه را می‌دانستند و نمی‌خواستند شکست را قبول کنند در همین حین از جناح دیگری دشمن قصد نفوذ و قیچی بچه‌ها را داشت که شهید "مهدی صابری" این شیرمرد با تیزهوشی فهمید و در حالی که بقیه افراد از او بی خبر بودند به همراه یکی دیگر از نیروها غریبانه در مقابل وحشی‌های تکفیری صف آرایی می‌کرد و جنگ نفر به نفر شروع می‌شود شهید "میرزا مهدی" "علی اکبر" گونه جنگ شدیدی را آغاز می‌کند دشمن که عقب‌نشینی کرده و تنها راه چاره را انداختن خمپاره می‌داند که در این بین ترکش خمپاره مهدی را زخمی می‌کند؛ بچه های "فاطمیون" در صحنه نبرد بودند که دیدند "میرزا مهدی" خودش را با تن مجروح به آنها رساند تا نگاه فرمانده به "میرزا مهدی" می افتد؛ می بیند لب‌هایش از شدت خشک شده و دریغ از یک قطره برای آرام شدن او؛ میگوید: "مهدی جان" شما دیگر برگرد عقب بچه‌ها هستند و شما هم زخمی شده‌اید، خون زیادی از شما رفته و توان شما را گرفته است مهدی با حالتی مظلومانه می گوید: "نـــــه" برگشتن من در این شرایط سخت، "عین نامردی" است، فرمانده اش که میبیند زیر بار نمی‌رود نگاهش را برگرداند، که یک دفعه دید یکی از بچه‌ها فریاد کشید "مهدی، مهدی" را زدند تا نگاه "فرمانده" مجددا به مهدی افتاد دید؛ مهدی با صورت به زمین خورد سه گلوله همزمان سینه و پهلو و گردن مهدی را درید و خون فواره زد بود و سالگرد شهادت "حضرت زهرا(س)" که مهدی مهمان مادر شد، شهید "میرزامهدی" در فاطمیه زهرایی شد؛جوان برومندی که عاشق حضرت علی اکبر علیه السلام بود و با لب تشنه به "علی اکبر لیلا" پیوست و به آرزوی دیرینش رسید.
🌴سنگر عشق🌴
چقدر خوبه ڪه بعضے آدماے خوب، بدون اینڪه خودت بفهمے. 🍁 توے زندگیت ظاهر میشن و. 🍁 زندگیت
شهید میرزا "مهدی صابری" گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت با غیرت حیدری بچه های "فاطمیون" میسر شد و این پیروزی آسان بدست نیامد جنگ بچه‌ها خاکریز به خاکریز نبود، بلکه تن به تن با تکفیری‌ها گلاویز شده و بچه‌های خط شکن به فرماندهی شهید "مهدی صابری" سینه به سینه تکفیری‌ها زد و خورد می‌کردند تکفیری‌ها که پاتک شدیدی را برای پس گرفتن تل قرین شروع کرده بودند از آسمان و زمین آتش سنگینی می‌ریختند و بچه های "فاطمیون" از بس با دوشکا و سلاح‌های سنگین 23 شلیک کرده بودند که این سلاح‌ها هم از کار افتاده بود سختی و شدت جنگ، توان بچه های " " را بریده بود و بدتر از همه نداشتن مهمات و از کارافتادگی سلاح‌ها، دشمن را امیدوار کرده بود تنها اسلحه‌ای که با آن نفرات دشمن را به درک می‌فرستادند کلاش بود که با پایان یافتن آخرین گلوله‌های بچه های "فاطمیون" عملا آن را هم از دست داده بودند اما آن طرف مجهز بود به آخرین سلاح‌های مدرن هدیه در این میان شهید "مهدی صابری" هم فرماندهی می‌کرد و هم به جهت اینکه آشنایی کاملی به مهارتهای پزشکی و پرستاری داشت به مداوای مجروحین می‌پرداخت و یکجا بند نمی‌شد» همه بخاطر تمام شدن مهمات‌مان در اوج ناامیدی بودند، که ناگهان دیدند، که شهید یک چفیه پر از نارنجک برایشان آورد هدیه‌ای بود از طرف « (توسلی)» و در آن شرایط سخت خدا می‌داند که این هدیه چه اندازه شور و شعف در دل "میرزامهدی" و بچه‌های خط شکن ایجاد کرد از آنجا که بچه های "فاطمیون" نسبت به تکفیری‌ها در موضع بالاتری قرار داشتند و آنها هم در چندمتری آنها در پایین تپه در حال بالا آمدن بودند (گویا فهمیده بودند مهمات‌ نیروها به پایان رسیده و کار بچها تمام است) بچه ها معطل نکردند و شروع کردند به انداختن نارنجک‌ها با هر نارنجکی که "بچه ها" پرتاپ می‌کردن؛ جمعی از آنها راهی دوزخ می‌شدند، اما انگار تعدادشان کم نمی‌شد، بیش از صد نفر از تروریست ها را بچه های "فاطمیون" به هلاکت رسونده بودن؛ اما مثل مور و ملخ زیاد می‌شدند و بالا می‌آمدند آنها اهمیت تپه را می‌دانستند و نمی‌خواستند شکست را قبول کنند در همین حین از جناح دیگری دشمن قصد نفوذ و قیچی بچه‌ها را داشت که شهید "مهدی صابری" این شیرمرد با تیزهوشی فهمید و در حالی که بقیه افراد از او بی خبر بودند به همراه یکی دیگر از نیروها غریبانه در مقابل وحشی‌های تکفیری صف آرایی می‌کرد و جنگ نفر به نفر شروع می‌شود شهید "میرزا مهدی" "علی اکبر" گونه جنگ شدیدی را آغاز می‌کند دشمن که عقب‌نشینی کرده و تنها راه چاره را انداختن خمپاره می‌داند که در این بین ترکش خمپاره مهدی را زخمی می‌کند؛ بچه های "فاطمیون" در صحنه نبرد بودند که دیدند "میرزا مهدی" خودش را با تن مجروح به آنها رساند تا نگاه فرمانده به "میرزا مهدی" می افتد؛ می بیند لب‌هایش از شدت خشک شده و دریغ از یک قطره برای آرام شدن او؛ میگوید: "مهدی جان" شما دیگر برگرد عقب بچه‌ها هستند و شما هم زخمی شده‌اید، خون زیادی از شما رفته و توان شما را گرفته است مهدی با حالتی مظلومانه می گوید: "نـــــه" برگشتن من در این شرایط سخت، "عین نامردی" است، فرمانده اش که میبیند زیر بار نمی‌رود نگاهش را برگرداند، که یک دفعه دید یکی از بچه‌ها فریاد کشید "مهدی، مهدی" را زدند تا نگاه "فرمانده" مجددا به مهدی افتاد دید؛ مهدی با صورت به زمین خورد سه گلوله همزمان سینه و پهلو و گردن مهدی را درید و خون فواره زد بود و سالگرد شهادت "حضرت زهرا(س)" که مهدی مهمان مادر شد، شهید "میرزامهدی" در فاطمیه زهرایی شد؛جوان برومندی که عاشق حضرت علی اکبر علیه السلام بود و با لب تشنه به "علی اکبر لیلا" پیوست و به آرزوی دیرینش رسید.
‍ قسمتی از شهیدمدافع حرم الهی ; انت رب الجلیل و انا عبدک الذلیل رسیدن به سن 30 سالگی بعد از اقا علی اکبر (ع) برام ننگه, تن و بدن سالم داشتن اصلا نمیتونم تصور کنم, فرق سالم بعد از اقا علی اکبر (ع) رو اصلا نمیخوام ! چقد خوب میشه سر تو بدن نداشته باشم, چقد جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه ... بابا ,مامان سرتون رو جلوی ارباب و بی بی لیلا بالا بگیرین هزار تا مثل من نه, که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی اقا علی اکبر (ع) اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهل بیت (ع) شدید یا علی اکبر.... فرمانده گروهان حضرت علی اکبر (ع) نیروی مخصوص لشکر شهادت : همزمان با زهرا (س) 1393 محل شهادت :در بلندی های جولان.
🌴سنگر عشق🌴
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید محمد امین کریمیان... ✨! 🌹🍃🌹🍃
🍃 آتش می گیرم از این جاماندن های پر از .تاریخ تولدش را که می بینم شرمنده دلم می شوم .زودتر از او مامور شدیم برای آمدن به زمین اما دنیا شدیم.او عاقبت بخیر شد و ما رها نشدیم از این زندان دلگیر ... 🍃 دورانی که در بطن مادر بود با نجوای جان گرفت و بزرگ شد.چشم هایش را که به دنیا گشود محبت را از آغوش گرم مادر هدیه گرفت..با حفظ کردن آیه های نور روحش بزرگ شد و قد کشید. و دل بی قرارش را با رفتن به حوزه و درس خداشناسی در کنار حرم حضرت معصومه آرام کرد. 🍃در روزهایی که عمامه اش را می بوسید و بر سر می گذاشت و مادر با ذوق نگاهش می کرد و در دل قربان صدقه اش می رفت، زمزمه رفتن به را آغاز کرد و مگر می شد مادری که روح و جسم فرزندش را با عجین کرده بود مانع شود برای از حریم خواهر حسین. 🍃نگرانی های مادرانه اش گل کرده بود به او گفت: «برو شو اما نه.»طاقت اسارت محمد امینش را نداشت .شاید برایش روضه اسارت و شام تداعی می شد. 🍃طلبه عاشق، را فدای جهاد کرد .رشته های دلش را پیوند زد به و با آنها هم قدم شد.در خواب از دعوتش به مهمانی شهدا آگاه شد. شهادت کرد و راهی عملیات شد. شهید شد و پیکرش به یادگار ماند. 🍃حال مادرش می شود .داغ نبودنش را همیشه بر دل دارد اما به قول خودش مهم فرزندش بود که شد و براستی که زیرپای مادران است.... ✍نویسنده : به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ 📆تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت :حلب 🥀مزار : جاوید الاثر 🌹🍃🌹🍃
🔴 این روزهای ‎: 1⃣ اول؛ نگران افغانستان هستیم وهمدردی می‌کنیم. 2⃣ دوم؛ اما نمی‌توانیم مثل سوریه یا عراق ورود نظامی و مستشاری کنیم. چرا؟ چون دولت افغانستان هیچ دعوتی از ما نکرده؛ چون ارتش افغانستان خود حاضر به مقاومت نیست؛ چون عموم مردم افغانستان خود حاضر به دفاع از این دولت نیستند!‏ 🔹پس وقتی نه دولتشان از ما خواسته، نه ارتش و مردم‌شان خود حاضر به مقاومت در برابر ‎ هستند ما دنبال چه برویم؟ 3⃣ سوم؛ گروه‌های اصیل شیعه افغانستان مثل ‎ ترجیح دادند در دو قطبی طالبان و دولت آمریکاییِ ‎ و عبدالله عبدالله سکوت اختیار کنند. 🔹طالبان هم میداند که جان و مال و ناموس شیعه افغانستان خط قرمز جمهوری اسلامی است و دست درازی نمی‌کند کما اینکه اخبار موثق این را تایید می‌کند؛ لذا هیچ نیازی به ورود ایران نیست. 4⃣ چهارم؛ منافع ملی و بین المللی ایران در ورود به جنگ داخلی افغانستان نه تنها تامین نمی‌شود بلکه ذبح می‌شود.‏ آمریکایی‌ها و غربگراها سعی کرده‌اند به طُرق مختلف پای ایران یاحداقل ‎ را به این جنگ باز کنند اما هوشیاری جمهوری اسلامی بعلاوه هوشیاری شیعیان افغانستان جلوی این توطئه خطرناک را گرفت. نه دولت کرزای و اشرف غنی برای ما سودی داشت نه ‎طالبان خطری همچون ‎!‏ 🔹ما هم نگران این روزهای افغانستانیم و امیدواریم همه طرف‌های افغانی هرچه سریعتر به راه‌حل سیاسی دست پیدا کنند اما دخالت قدرت‌های خارجی، کار را سخت‌تر می‌کند و شعله جنگ را بیشتر و بیشتر. اگر ایران دخالت کند پاکستان و ترکیه و عربستان هم دخالت می‌کنند و اوضاع پیچیده‌تر می‌شود. 🔸نباید اسیر فضای مجازی و پروپاگاندای برخی جریانات سیاسی شد که نه عرضه جنگیدن دارند و نه اهل ایثار وجان دادن و خون دادن هستند. مدعیان پوچ‌ اندیشی که شعارشان نه غزه نه لبنان بود! حالا برای ‎ و ‎ دل می‌سوزانند! باور نکنید اینها عمری مردم مظلوم ‎ رامسخره کردند! ✍ داود
🕊 به قمر شهرت داشت✨ یڪی از شروط عقدش این بود ڪه باقی بماند...✌️ - کلام شهید حسین‌ هریری: من حاضرم مثل علی‌اڪبرِ امام‌حسین(ع) اربا اربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه...♥️ آخرش هم این شهید در حال خنثی ڪردن بمب بود، ڪه منفجر شد و قسمتی از بدنش تیڪه‌تیڪه شد و به فیض شهادت نائل آمد.💔😔 تاریخ و محل ولادت : ٣/آبان/١٣۶٨-مشهد تاریخ و محل شهادت : ٢٢/آبان/١٣٩۵-حلب سوریه + تولدت مبارک رفیق شهیدم🎉 🌱 🌸 🌴💎🍁💎🌴
🌹🍃‏امروز ۷اُمین سالگرد شهادت دو مجاهد مخلص، غیور و دوراندیش، شهیدان (ابوحامد) و (فاتح)، فرمانده و جانشین لشگر سرافراز است؛ رضوان الله علیهما... ان‌شاالله دست‌گیر و شفیع ما در دنیا و آخرت باشند...🌹🍃 رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند 💬 علی صمدزاده 🌴💎🌹💎🌴
🔸حضرت زهرا(س) گفتند: فردا خودم عملیات را فرماندهی می‌کنم 🔹روز قبل از شهادتش به اتفاق جمعی از دوستانش منطقه‌ای را گرفته بودند و دو شهید هم داده بودند. دوستان انصار که همراهش بودند گفتند بعد از عملیات و گرفتن روستا خوابید و روز بعد با چهره بشاش گفت دیشب مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در خواب دیدم که گفت شب گذشته که عملیات کردید، لحظه لحظه آن را دیدم. اما عملیات فردا را خودم فرماندهی میکنم. عملیات انجام شد و منطقه مهمی را هم در سوریه آزاد کردند. 🔺راوی: سردار علی‌ اصغر گرجی‌زاده فرمانده حفاظت سپاه درباره شهید مدافع حرم شهید مدافع حرم🕊🌹
🌹سالروز پرواز سردار 🌷 دفاع مقدس ومدافع حرم شهید » از فرماندهان لشکر و یکی دیگر از اعضای خانواده شهیدان قریشی که در طول هشت سال دفاع مقدس ۶ شهید را تقدیم این نظام و انقلاب کردند، سید احمد قریشی اهل روستای برغان از توابع شهرستان کرج، فرزند شهید سید کمال قریشی، برادر شهید سید محمود قریشی و پسرعموی شهیدان قریشی، از فرماندهان سابق ستاد بسیج کرج و از مسئولان سابق سپاه تهران بود و در طول هشت سال دفاع مقدس در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و با دشمن بعثی جنگید. وی که از جانبازان دوران دفاع مقدس بود طی سال‌های متمادی در راه دفاع از حرم مبارزه کرد و به دلیل جراحات ناشی از جنگ تحمیلی، در سوریه به یاران شهیدش پیوست. یاد همه شهدا گرامی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم
یاران چه غریبانه رفتند ازاین خانه وچه مظلومانه بچه های فاطمیون پرمیکشند وهیچ جایی نامی، یادی ازان عزیزان نیست سید علی و جمعی از همرزمانش در سوریه شهید شدند این تصویر مربوط به 4 تن از شهدای لشکر پر افتخار فاطمیون است که در حملات تروریست های آمریکایی به خاک سوریه شهید شدند. تصاویر مربوط به شهیدان سید علی ، سید محمدرضا ، سید حمزه (از مسئولان حفاظت تیپ ابوالفضل العباس لشکر فاطمیون) و شهید محمد علی می باشد. ملت مقاومت تا قیامت به شهدای خود افتخار میکند. 💔 هدیه محضر همه شهدا خاصا شهدای مظلوم صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم