eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
76 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊 ۲ باپایان یافتن جنگ چند سالی را در مشاغل گذرانید . سپس وارد پاسداران گردیده و در تیپ 57حضرت ابوالفضل العباس خرم آباد مشغول به خدمت گردیدند .در ماه سال 1380پس از سقوط هواپیمای -154 خرم آباد در اثر برخورد با کوههای سفید کوه ، همراه با سایر نیروهای به منطقه اعزام گردیده وبدون هیچ چشم داشتی در پایین آوردن بقایای اجساد حادثه و قطعات مهم هواپیمای سقوط کرده که در میان بلندی ها و صخره های و بسیار سخت کوهستان سفید کوه پراکنده شده بودن زحمات بی شائبه ای کشیدند از جالبی که در این حادثه اتفاق افتاد این بود که ایشان کسی بودند که سیاه هواپیما رادر بلندای قله پیدا نمودند و از کوه پایین آورده بودند هنگامی که ایشان به دامنه کوه رسیده و می خواستند جعبه سیاه را به مسئولین دهند با توجه به اینکه برای یابنده جعبه سیاه در نظر گرفته شده بود یکی از همکاران و دوستان ایشان نزدیک شده و به ی اینکه ایشان خسته می باشنددرخواست کرده بود که جعبه سیاه را به او داده تا کمکش کند این شهید بزرگوار در حالی که به دوستش برای بردن و تحویل دادن جعبه سیاه و گرفتن به نام خودش آگاه بود بدون هیچ گونه و یا ممانعتی و به قول شاهدین در حالی که آرام بر لب داشت آن را به همکارش تحویل داده بودند و از گرفتن جایزه پوشی نمودند. در سال 1381 و پس از سقوط هواپیمای -76 سپاه پاسداران در ارتفاعات کرمان ایشان باز هم به انجا گردیده و در آوردن جنازه شهدا کمک شایانی نمود. با نیرو های صابرین سپاه قدس ایشان جزو نیروهایی بودند که توانست به این نیرو بپیوندد ⏯ ادامه دارد◀️
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۹ ❓بعد از اعزام با هم در تماس بودید؟❓ ✨✨✨✨🌹🍃🕊 همسربزرگوار شهید: ⏪،،،بعد از آخرین اعزامش 20 روزی گذشت. در این مدت با هم در تماس بودیم. وقتی تماس می‌گرفت از حال و احوال جویا می‌شد از و دوری حرف می‌زدیم. قبل از با اصرار از من خواست که گذرنامه‌ام را آماده کنم تا همراه چند نفر از دیگر خانواده‌های رزمنده برای به سوریه برویم. خیلی برای این کار عجله داشت. انگار می‌دانست دیدارمان خواهد بود. وقتی همه مقدمات آماده شد با ایشان تماس گرفتم و گفتم ما آماده‌ایم. انگار خبری در راه باشد گفت باید کنید. پیش خودم گفتم این همه عجله و اصرار آخر هم اینگونه پاسخ من را می‌‌دهد، بگذار از سوریه ،به او خواهم گفت. از پشت تلفن خوب نیست. آقا رضا می‌دانست زمان پرواز نزدیک شده است.🕊🌹 ✨✨✨✨🍃🍂 ❓چطور خبر شهادتش را به شما اطلاع دادند؟❓ یکی دو تا از دوستانش با من تماس گرفتند و منزل را خواستند. کردم. با خودم گفتم آدرس منزل و بازدید از خانواده ما برای چه!❗️ تماس رضا شدم تا موضوع تماس دوستان و پرس و جویشان برای آدرس را به ایشان بگویم. آقا رضا که تماس گرفت صدایش گرفته بود.😞 علتش را پرسیدم که به سرماخوردگی از سرش باز کرد. کمی شک کردم، بعد از این همه تماس‌ها، یکی از دوستان رضا پیامک زد و نوشت « برادر عزیزم را خدمت امام زمان (عج)، مقام معظم رهبری و شما تسلیت می‌گویم و امید که با شهدای کربلا محشور شود.🌹» بعد از خواندن این پیامک با خواهر رضا تماس گرفتم، اما گوشی دست همسرش بود گویی آنها در جریان بودند و من بی‌خبر مانده بودم. در نهایت با ارسال‌کننده پیام تماس گرفتم ایشان که دیدند من از شهادت همسرم ندارم گفتند که پیام را اشتباه ارسال کرده‌‌اند. با یکی دیگر از خواهرهای رضا تماس گرفتم. مدام می‌گفت چیزی نیست، اما از همین «چیزی نیست» گفتن‌ها شدم رضا به قلبی‌اش رسیده است و من هم امر خدا شدم و گفتم «اللهم رضاً برضائک».✌️ بعد از آن هم به لطف خدا را پیشه کردم. رضا در هفتمین روز از مهر ماه سال 1395 با اصابت تیر در سوریه به شهادت رسیده بود.🕊🌹 ⏮ادامه دارد،،، ✍️ان الله مع الصابرین✨ درود وسلام خدا،بر همسران وهمسنگران، شهدا از تبار🌹