eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
75 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۲ ،،،⏪سردار با اشاره به اینکه لشکر حضرت در حال آماده شدن است، خاطرنشان کرد: فدایی امام (عج) شد؛ او در محضر اهل بیت(ع) است. ✨✨✨✨🍃 وی با بیان اینکه امروز نفر در سراسر جهان به ویژه اهل سنت آماده جانفشانی برای (ع) هستند، گفت: در نزد خداوند عزیزند و زنده ابدی. ✨✨✨✨🌹 اداره عملیات زمینی ستاد کل سپاه پاسداران با بیان اینکه امروز شهدا هستیم و دست خالی برنخواهیم گشت، اظهار کرد: دنیای استکبار به دنبال این است که را زیرسؤال ببرد، چراکه شعار ما این است که زیر بار ظلم نمی‌رویم و از جهان حمایت می‌کنیم. ✨✨✨✨✨✨⭕️ وی با بیان اینکه تکفیری‌ها براساس وهابیت به دنبال از بین بردن هستند، گفت: گروهک تروریستی داعش تیغ دولبه‌ای است که اروپایی و آمریکایی‌ها کردند. ✨✨✨✨✨✨♨️ وی با بیان اینکه زارع الوانی شد تا اسلام به غلط به دنیا نشود، ادامه داد: امام (ع) نیز ایستاد تا اسلام بنی‌امیه را به نام اسلام (ص) معرفی نکنند و اسلام را نشان دهد. ✨✨✨✨✨✨🇮🇷 وی با بیان اینکه از ما می‌خواهند که پشتیبان باشیم، گفت: تا زنده‌ هستیم باید و گوش به فرمان رهبر خود باشیم. ✨✨✨✨✨✊️ میریان با بیان اینکه گمشده ما است و ما حق آن را به خوبی نکردیم؛ در گفت: ، همواره نسبت به اول وقت مقید بود و احترام خود را حفظ می‌کرد؛ پس باید در ایشان حرکت کنیم ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۳✨ شهید مدافع حرم : 💢دست به دامان شهدا شد تا دستش را گرفتند🕊🌹 ✨✨✨✨✨🍃🌹 صحبت‌های سرکارخانم همسر شهید مدافع حرم محمدرضا الوانی با بغض‌ها و همراه بود و من مات و مبهوت نمی‌دانستم چه پاسخی به ایشان بدهم تا کمی کنم. 😔 روایت همسران شهدا از لحظات شهادت همسرانشان دلی می‌خواهد.(اللهم الصابرین) به گزارش گروه رسانه های تسنیم، شماره منزل محمدرضا الوانی که به دستم رسید، تماس گرفتم. کمی طول کشید تا پاسخ تماس داده شود. خانمی آن طرف خط با حالتی سراسیمه و نفس نفس زنان جوابم را داد. بعد از سلام و احوالپرسی، خطاب به من گفت: امروز بعد از چند روز که از رضا می‌گذرد تصادفی به خانه آمدم. کلید را که به قفل در انداختم صدای گوشی را شنیدم، سراسیمه در را باز کردم به اینکه « من پشت خط است» که نبود...😭 صحبت‌های خانم فتحی همسر شهید مدافع حرم محمدرضا الوانی با و اشک‌هایی همراه بود و من مات و مبهوت نمی‌دانستم چه پاسخی به ایشان بدهم تا کمی آرامشان کنم. زینب‌گونه همسران شهدا از لحظات شهادت همسرانشان دلی پرتوان می‌خواهد. آنها را که در یک خط می‌دهم می‌بینم همه‌شان از قبیله هستند. زنانی که آرزو دارند سادات اذن بدهد تا حتی فرزندانشان هم مدافع حرم شوند تا شاید در جبهه مقاومت اسلامی بر نماند. ادامه دارد⏮ ✍️همسرانی از جنس
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۴ ،،،⏪❓برا‌ی آنهایی که لباس رزم و نظام بر تن دارند، احتمال و هر اتفاقی دیگر در ذهن تداعی می‌شود. ابتدای آشنایی‌تان شهادت همسر آینده‌تان نشدید؟❓ ✨✨✨🍃🌹 پیش از اینکه من با آقا رضا صحبت کنم خواهرشان که واسطه وصلتمان بود به من گفتند آقا رضا است!❗️ و شما قرار است با یک شهید زنده کنید. وقتی آقا رضا به خواستگاری آمد در همان صحبت‌های اولیه به من گفت 13 تا از دوستان من شهید شده‌اند ما هم در خط هستیم.🕊 من این راه را با تمام وجود و اگر شما هم این مسیر را می‌پذیرید، یا علی و گرنه من به دنبال کسی هستم که هم همسرم باشد و هم من. من هم در پاسخ ایشان گفتم من به این طرز تفکر و عقیده می‌کنم. این نوع نگاه با توجه به شرایط کنونی که در آن زندگی می‌کنیم، بسیار ارزشمند است و من به چون شما افتخار می‌کنم. در حقیقت دوست دارم با صاحب این طرز تفکر ازدواج کنم چراکه همه فکر و ذکر خودم هم همین است. اما حیف که برای ما زنان جهاد تعریف دیگری دارد و تنها با و همسنگری با شما به منصه ظهور خواهد رسید.🕊🌹 آن روزها که من و آقا رضا با هم آشنا شدیم سال 1393 بود. او 32 سال داشت و اوضاع و احوال سوریه هم بود. خوب به یاد دارم که مراسم عقد ما به خاطر آقا رضا در سوریه به تأخیر افتاد. قرار بود در روز عید عقد کنیم که در نهایت 3 روز بعد از عید‌غدیر یعنی در روز 4 مهر ماه سال 1393 مراسم عقد و ازدواجمان شد. وقتی عقد ما به خاطر حضور رضا در سوریه و دفاع از حرم (س) به تأخیر افتاد دوستانم به شوخی می‌گفتند آقا رضا می‌خواهد به تو ثابت کند آنقدر به و کارش تعهد دارد که مراسم ازدواج خود را هم به حضرت زینب (س) و اهل بیت (ع) به عقب انداخته است. زندگی مشترک من و آقا رضا به دو سال هم نرسید و حاصل این زندگی یک سال و سه ماهه است.😔 اللهم الصابرین✨ همسنگرانی از جنس 🌴 ✍️ادامه دارد،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۵ نام را هم خودش برای فرزندمان انتخاب کرد. ابتدا قرار بود اسم ایشان را محمد یا علی بگذاریم. گفت ان‌شاءالله تا زمان به دنیا آمدن بچه، ببینیم چه اتفاقی پیش می‌آید. اما گویی قبل از ازدواج ما یکی از همرزمان و دوستانش به نام به شهادت رسید.🌹 آقا رضا خیلی به ایشان ارادت داشت و بعد از شهادت این دوستش نام را برای فرزندمان انتخاب کرد. گفت من این نام را به عشق شهیدم، محمدقاسم انتخاب کردم.❣️ ❓پس از همان ابتدای همراهی می‌‌دانستید با یک حرم وصلت می‌کنید؟❓ ✨✨✨✨🍃🌹 . زمانی که من با ایشان ازدواج کردم به سوریه اعزام شده بود. هر بار هم بعد از یک دوره 45 روزه بازمی‌گشت و کمی بعد راهی می‌شد. در این مدت تعدادی از دوستانش به شهادت رسیده بودند🕊🕊 اما ایشان هرگز در جلوی چشمان من بی‌تابی دوستانش را نکرد و خم به ابرو نیاورد. البته در نوشته بود: «چقدر از داغ برادرانم و دلتنگ‌ هستم» من تا یک هفته قبل از آخرین اعزام هم اشک آقا رضا را ندیده بودم. تا اینکه یک روز به قبور شهدا رفتیم و آنجا آقا رضا بی‌تابی کرد.🕊🌹 ادامه دارد⏮ همسرانی از جنس 🌴 ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۶ ❓مگر در گلزار شهدا چه اتفاقی افتاد؟❓ ⏮،،،همسربزرگوارشهید:↪️ یک هفته قبل از آخرین برای اینکه فراغت و تفریحی باشد به شمال رفتیم. در آنجا به شهدا رفتیم. آقارضا سر مزار شهدای مدافع حرم و شهدای رفت 🕊🌹 و با آنها صحبت می‌کرد و از تک‌تک آنها دعا داشت. وقتی سرمزار شهدا می‌رفتیم رضا خاطرات آنها را برایم روایت می‌کرد و از شاخصه‌های صحبت می‌کرد. همه شهدا را کردیم تنها سرمزار شهید روح‌الله نتوانستیم برویم. اما وقتی سرمزار شهید مدافع حرم رفتیم، تازه متوجه عمق فاجعه شدم که آقا رضا چقدر هستند و چه سینه سوخته‌ای دارند.💔😭 رضا بعد از خواندن فاتحه به سجده افتادند و بلند کرد. وقتی صدای گریه ایشان را شنیدم از آنجا رفتم تا ایشان راحت باشند. رضا با سجاد می‌کرد و من فکر می‌کنم همانجا بود که همسرم برات شد‌نشان را گرفت.🕊 بعد از شهادت سجاد گویی رضا قد خم کرده باشد. نگاه رضا به شهدا نگاهی بود. مشاهده حال و هوای آقا رضا نشان از این داشت که ایشان می‌دانست دیگر وقت شدنش رسیده است و در نهایت به رسید. 🕊🌹 ⏮ادامه دارد،،، ✍️همسرانی از جنس
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۷ ❓تصور می‌کردید شهید مدافع حرم شوید؟ خودتان را با آن شرایط هماهنگ کردید؟❗️ ✨✨✨✨✨🕊🌹 ⏮،،،همسرگرامی شهید: ایشان همیشه در ذهن من تداعی می‌شد اما هرگز به شرایطی که امروز و بعد از رضا در آن قرار گرفته‌ام فکر نمی‌کردم. من به موارد آن می‌اندیشیدم. امروز که همسری شهید مدافع حرم نصیب من شده است،🌹 خوب فکر می‌کنم و می‌دانم دشواری پیش رو دارم. باید صبر پیشه کنم و از خدا و اهل بیت (ع) امداد می‌جویم که بتوانم غم دوری و فراق ایشان را بیاورم.✨ وقتی با آقا رضا برنامه‌ تلویزیونی مدافعان حرم را نگاه می‌‌کردیم، حالت غبطه و حسرت درس نگاهشان می‌شدم. انگار می‌گفت پس من کی؟!⁉️ بعد رو به من می‌کرد و می‌گفت: خانم شما هم باید (مثل همسران شهدا) صحبت کنید. من ناراحت می‌شدم. رضا می‌گفت: من فکر می‌کردم شما دیگر پخته شده‌ای انگار هنوز آمادگی پیدا نکردی. این همه «با‌بی‌انت و امی» این همه می‌گویی «انی سلمً لمن سالمکم»، پس اینها شعار بود. دیگر زمان این رسیده که اهل عمل باشی. شوخی نیست. اهل بیت (ع) که از ما تنها شعار خالی نمی‌خواهند. باید در راه بند بند زیارت جان بدهیم، خون بدهیم. این حرف‌های آقا رضا به خوبی به من که این رفتن را دیگر بازگشتی نیست.🕊 محمدرضا در سجده آخر نماز‌هایش همواره این دعا را که «اللهم اخرجنی حب الدنیا من قلوبنا و زدنی قلوبنا محبه امیرالمومنین(ع)» رضا می‌گفت اگر می‌خواهی کنی باید دل بکنی از دنیا و همه تعلقاتش. تا دل نکنی نمی‌توانی پرواز کنی و باید راه را برگزینی. ذکر رکوع نمازهای همسرم این بود: «یا هادی اهدنا صراط المستقیم» ✨و من می‌دانستم «اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک»‌های همسرم در نماز‌هایش شهادتش را قطعی خواهد کرد.🕊🌹 ⏮ادامه دارد،،، ✍️همسرانی ازجنس 🌟
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۸ ❓با وجودی که احساس می‌کردید امکان شهادتشان نزدیک است، آخرین وداعتان چطور گذشت؟❓ ✨✨✨✨🌹 ⏮،،،همسربزرگوار شهید وداع خیلی سخت بود، بر عکس همه خداحافظی‌ها. همسرم طلبید و من نمی‌دانستم چه باید جواب رضا را بدهم. همیشه با آب و قرآن بدرقه‌اش می‌کردم اما برای اولین بار خیلی با از ما جدا شد و من هیچ کدام از این کارها را پیدا نکردم. آقا رضا ساکش را برداشت و با دل کندن از همه تعلقات چون پرنده‌ای به سرعت پرید و رفت. آقا رضا خیلی تند و سریع کرد تا وابستگی‌ها کار دستش ندهد. خداحافظی عجیبی بود. می‌خواهم آخرین فلافل خوردنمان را هم برای شما روایت کنم. خیلی جالب بود. همین اواخر رفتن رضا با هم بیرون از منزل بودیم. ایشان گفت بیا برویم فلافل بخوریم من گفتم نه برویم خانه تا من غذایی آماده کنم. اما آقا رضا گفت: خانم این فلافل عمر من است که می‌خواهم بخورم. دو بار این جمله‌اش را کرد. خوب به یاد دارم شب‌های جمعه همیشه دلش هوای باغ بهشت ( 🕊🕊🌹) را می‌کرد. آماده که می‌شد به من می‌گفت حاضر شو برویم اگر نیایی خودم تنها می‌روم. من هم خیلی زود آماده می‌شدم. نبودن‌هایش در خانه زیاد بود که وقتی به مرخصی می‌آمد دوست داشتم از تک‌تک لحظه‌هایی که هست، استفاده کنم. هر لحظه با ‌آقا رضا بودن برایم بود. وقتی باغ بهشت می‌رفتیم خاکسپاری‌اش را کنار مزار شهید غفاری به من نشان می‌داد و به من می‌‌گفت اینجا مزار من خواهد بود. . ✨✨✨✨✨🕊🌹 ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۹ ❓بعد از اعزام با هم در تماس بودید؟❓ ✨✨✨✨🌹🍃🕊 همسربزرگوار شهید: ⏪،،،بعد از آخرین اعزامش 20 روزی گذشت. در این مدت با هم در تماس بودیم. وقتی تماس می‌گرفت از حال و احوال جویا می‌شد از و دوری حرف می‌زدیم. قبل از با اصرار از من خواست که گذرنامه‌ام را آماده کنم تا همراه چند نفر از دیگر خانواده‌های رزمنده برای به سوریه برویم. خیلی برای این کار عجله داشت. انگار می‌دانست دیدارمان خواهد بود. وقتی همه مقدمات آماده شد با ایشان تماس گرفتم و گفتم ما آماده‌ایم. انگار خبری در راه باشد گفت باید کنید. پیش خودم گفتم این همه عجله و اصرار آخر هم اینگونه پاسخ من را می‌‌دهد، بگذار از سوریه ،به او خواهم گفت. از پشت تلفن خوب نیست. آقا رضا می‌دانست زمان پرواز نزدیک شده است.🕊🌹 ✨✨✨✨🍃🍂 ❓چطور خبر شهادتش را به شما اطلاع دادند؟❓ یکی دو تا از دوستانش با من تماس گرفتند و منزل را خواستند. کردم. با خودم گفتم آدرس منزل و بازدید از خانواده ما برای چه!❗️ تماس رضا شدم تا موضوع تماس دوستان و پرس و جویشان برای آدرس را به ایشان بگویم. آقا رضا که تماس گرفت صدایش گرفته بود.😞 علتش را پرسیدم که به سرماخوردگی از سرش باز کرد. کمی شک کردم، بعد از این همه تماس‌ها، یکی از دوستان رضا پیامک زد و نوشت « برادر عزیزم را خدمت امام زمان (عج)، مقام معظم رهبری و شما تسلیت می‌گویم و امید که با شهدای کربلا محشور شود.🌹» بعد از خواندن این پیامک با خواهر رضا تماس گرفتم، اما گوشی دست همسرش بود گویی آنها در جریان بودند و من بی‌خبر مانده بودم. در نهایت با ارسال‌کننده پیام تماس گرفتم ایشان که دیدند من از شهادت همسرم ندارم گفتند که پیام را اشتباه ارسال کرده‌‌اند. با یکی دیگر از خواهرهای رضا تماس گرفتم. مدام می‌گفت چیزی نیست، اما از همین «چیزی نیست» گفتن‌ها شدم رضا به قلبی‌اش رسیده است و من هم امر خدا شدم و گفتم «اللهم رضاً برضائک».✌️ بعد از آن هم به لطف خدا را پیشه کردم. رضا در هفتمین روز از مهر ماه سال 1395 با اصابت تیر در سوریه به شهادت رسیده بود.🕊🌹 ⏮ادامه دارد،،، ✍️ان الله مع الصابرین✨ درود وسلام خدا،بر همسران وهمسنگران، شهدا از تبار🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱۰ ❓گویا شما در مزار شهید زیارت خوانده بودید؟❓ ✨✨✨✨✨🍃🌹 همسربزرگوار شهید: ⏮،،،بله، من زمان خاکسپاری از دوستان ایشان اجازه خواستم تا در قبر شهید زیارت بخوانم. آنها فضای مناسب را فراهم کردند. من و یکی از ایشان وارد قبر شهید شدیم🌹 آرامش عجیبی به همراه بوی عطری در قبر پیچیده بود. کاملاً مشخص بود که تا لحظاتی دیگر اینجا آرامگاه یکی از بندگان خدا خواهد شد. رضا با رفتار، گفتار و کردارش خبر و را بارها و بارها در زندگی به من داده بود. مراسم محمدرضا الوانی هیچ گاه از یاد نمی‌رود. به من گفته بودند شهیدم در همدان خیلی غریب است. برای همین دوستانش برای اینکه حق ایشان ادا شود مراسمی را هم در تهران برایش کرده بودند. اما وقتی پیکر به همدان رسید و مراسم تشییع برگزار شد من مات و مبهوت شهدا شدم. ندیدم هر چه دیدم حضور بود. آنهایی در مراسم شرکت کرده بودند که اصلاً شهیدم را از نزدیک نمی‌شناختند. افرادی در تشییع همسرم حضور داشتند که شاید ظاهرشان کمی با ما فرق می‌کرد و با خود می‌گفتی اینها که اصلاً اعتقاداتشان با ما همخوانی ندارد. بعد از مراسم بسیاری آمدند و : شهید را برآورده کرده است. همه حضار می‌گفتند ایشان پسر ما هم است. کل ایران داغدار شهادت رضای من شده بود. که ما را با حضور و همراهی‌شان مورد لطف قرار دادند و ما شرمنده آنها شدیم. رضا دوست داشت در بارگاه حضرت معصومه (س) آرام بگیرد اما به خاطر مادرش به قطعه همدان (باغ بهشت) و همان مکانی که پیشتر آن را به من نشان داده بود، منتقل و به خاک شد. ⏮ادامه دارد،،،
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱۲ 🌺«ما رأیت الا جمیلا»🌹 ❓خانم فتحی اجازه می‌‌دهید پسرتان محمدقاسم هم مدافع حرم شود و اسلحه پدر را به دست بگیرد؟❓ ✨✨✨✨✨🍃🌹 ⏮،،،برای که برنامه‌های زیادی دارم. ابتدا عملی کردن پدرش مد نظر من است. رضا در وصیتنامه‌شان خطاب به محمدقاسم نوشته است: محمدقاسم جان خودت را از تلاوت قرآن و اهل بیت (ع) دور نکن که خطبه (ص) به ثقلین بود. سفارش همسر شهیدم از مستمندان و نیازمندان است. او از محمدقاسم خواسته بود که: با مادرت باش و به مادرت وفا کن. سعی کن در شهدا و شهادت تلمذ کنی. راه را ادامه بده. من هم دوست دارم تا اسلحه جهاد شهیدم را به دستان پسرش و امیدوارم امام زمان (عج) نمایند. چرا که اهل بیت (ع) ناموس‌پرست هستند و اجازه نخواهند داد سادات اینگونه به دست کفتار‌ها بیفتد و حقیقتاً انتقام خون‌های ریخته شده را از کفار گرفت. ان‌شاءالله.🍃 ✨✨✨✨✨✨🍂🌱 💫و کلام آخر در آخر می‌خواهم شیرین برایتان تعریف کنم. یک شب به منزل یکی از همرزمان همسرم دعوت شدیم. خانواده‌ ما و خانواده . آن شب تولد من هم بود. آقا رضا به سجاد و قاسم گفتند من می‌خواهم بروم بیرون و کیک تولد بخرم. هر سه با هم رفتند کمی بعد بازگشتند در دستان هر سه‌شان دسته‌گلی زیبا بود. یک شاخه گل نرگس و دو شاخه گل مریم. آقا سجاد دست گل را به تقدیم کردند. آقا قاسم هم . رضای من هم آن دست گل را به من کرد. 💐 وقتی خبر شهادت سجاد و قاسم را شنیدم یاد آن شب و آن دسته گل‌ها افتادم. که برایمان پیغامی از سوی شهادت داشت. ما در روز قیامت همسران شهیدمان با همان دسته گل‌ها هستیم. ان‌شاءالله. ✍️در برابر بزرگی وعظمت این خانوادها، به ویژه بزرگوار شهدا سخن گفتن بسی دشوار که حتی امکانپذیر نیست، فقط باید سر تعظیم فرود اورد، وعاجزانه التماس دعا داشت. التماس دعا🌹 بدین ترتیب پر از عشق این سرباز دلیر اسلام که تنها بخش بسیارکوچکی ازان بیان گردید،به طور موقت به پایان می رسانیم ✨حاج رضای عزیز دعا کنید روحمان با یاد شما همیشه شاد باشد😭
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ۱۱ ❓همانطور که می‌دانید برخی از افراد ناآگاه با کنایه و طعنه‌هایشان به چرایی حضور رزمندگان مدافع حرم ایراد می‌گیرند. نظر شما به عنوان یکی از این خانواده‌ها چیست؟❓ همسربزرگوارشهید: ⏮،،جواب ابلهان است، اما اگر باز هم بخواهم پاسخی در خور به آنها بدهم باید که شما دنیا پرست هستید که همه مسائل را با معیار مادیات و پول می‌سنجید. شماها که از پول بدتان نمی‌آید، چرا ؟❓❓❓❓ آیا حاضرید در قبال دریافت میلیارد‌ها پول، فرزندتان یتیمی را بچشد؟❓❓❓ آیا حاضرید در مقابل امکانات و پول عضوی از اعضای بدنتان را بدهید و یا قطع نخاع شوید؟❓❓❓❓ باید به آنها گفت: آیا در قبال مادیات به اسارت داعش و حرامی‌ها بیفتید که به هیچ اصول انسانی و ایمانی پایبند نیستند و ندارند. اینها سبک مغزانی هستندکه در روز صحبت‌های ابا‌عبدالله الحسین (ع) هم تأثیری بر آنها نداشت و در تعلقات و مادی اسیر شدند.👌👌 در کربلا هم عده‌ای از دین خارج شده و به کاروان حسین بن علی‌(ع) و حضرت زینب(س) طعنه‌ها و کنایه‌ها زدند. همانطور که حضرت (س) با قرائت آیه‌ای از آیات خدا پاسخشان را داد من هم اینگونه پاسخ : ✨✨✨✨✨🍃🌹 «ما رأیت الا جمیلا». ✨✨✨✨✨🍃🌹 اما امیدوارم شوند و روزی فرا برسد که بفهمند مدافعان حرم و رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی برای چه و برای که رفتند.🌹 ✍️درود وسلام خدا برهمسنگران شهدا،که جز زیبایی در این راه نمی بینند🌹 ⏮ادامه دارد،،،