┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش دوم🔹
#برادر:وقتي با هم صحبت ميكرديم انگار خودش ميدانست #شهيد ميشود، صحبتهايش بوي #ديدار دوباره نميداد.»
برادر شهيد ميردوستي از ماجراي لباسهاي #مشكي كه در محل كار براي عزاداري سالار شهيدان به آنها داده بودند، ميگويد: «آن روز به من لباسي با نام ابا #عبدالله(ع) رسيد و به محمدحسين #لباسي با نام يا #اباالفضل(ع)، كه اتفاقاً آن روز در اتوبوس و به هنگام شهادت به #تن داشت. انگار از همان لحظه خدا محمدحسين را #انتخاب كرده بودتا روز #تاسوعا شهيد شود.»
شهداي #گمنام واسطه ديدار دوبارهمان شدند
«سيد قاسم ميردوستي» از خبر شهيد شدن برادر تا تشييع پيكرش ميگويد: «چند روز طول كشيد تا پيكر برادرم بيايد، با پسر عمهام رفتيم به پایگاه بسيج شهيد محلاتي و #عكس محمدحسين را چسبانديم در محل شهداي گمنام و دست به دعا بردم آنها را #واسطه كردم تا پيكر برادرم را به ما #بازگردانند، فرداي آن روز پيكر را تحويل گرفتيم و با همراهي مردم خوب منطقه و دوستان به خاك سپرديم.»
خاطره دوران كودكي
برادر شهيد خاطرهاي از سالهاي دور ميگويد. از دوران كودكي محمدحسين كه در ايام محرم به دنبال وي به هيئت عزاداري ميآمد: «يك روز خاطرم هست در هيئت محله سابقمان در محله نبرد كه از بچگي پاي ثابت آن بوديم، #نوحهخواني و مداحي سالار شهيدان انجام ميشد كه قاعدتاً اين روضهخواني از ريتمي خاص پيروي ميكند. محمدحسين در گوشهای داشت خارج از ريتم سينه ميزد. يادم هست با او حتي جر و بحث كردم و اشتباهش را تذكر دادم و گفتم ريتم را رعايت نميكند، اما حالا كه فكر ميكنم ميبينم او كه خارج از ريتم و نظم به #عشق امام حسين(ع) عزاداري كرد #حسيني شد و به شهادت رسيد و من ماندم. سيد قاسم ميردوستي سخنش را اينطور به پايان ميرساند كه درست است برادرم رفته و در #جوار سيدالشهدا(ع) رو سپيد است. اما راهش ادامه دارد.
#ادامه دارد
🌹یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش سوم🔹
#آرزويي نداشت به جز #شهادت🕊
ديگر هيچ آرزويي ندارم به جز شهادت. اين #جمله پاياني شهيد «سيد محمدحسين ميردوستي» #يك شب پيش از شهادت است، به نقل از يكي #همرزمانش كه هنگام شهادت دركنارش بوده است. او كه همچون ديگر همرزمانش تمايلي ندارد تا نامش برده شود ميگويد: «سيد محمدحسين انگار #ميدانست كه قرار است پيش از #عاشورا شهيد شود، او واقعاً شجاعانه و با رشادت ايستادگي كرد و روز شهادت هم از ديگر رزمندهها #پيشي گرفت و براي مقابله با يورش دشمن پيشتاز بود.»
#يكي ديگر از همرزمان شهيد ميردوستي ميگويد: «سيد محمدحسين علاوه بر شجاعتش خوشفكر بود و موقعيت خطر را خوب شناسايي ميكرد، تا زماني كه با ما بود راهنماييمان ميكرد كه در حمله دشمن چطور حركت و به چه شكلي عمل كنيد، از دشمن #نميترسيد و در نهايت شهادت نصيب او شد و ما به عقب برگشتيم.»
#نوبت خود را به ديگران ميداد
خودش تنها يكي دوبار با خانواده تماس گرفت و فرصت ارتباط و صحبت با خانوادهها را به ديگر همرزمانش ميداد. اين #گفتههاي يكي ديگر از دوستان سيد محمدحسين است. او #ميگويد: «شهيد ميردوستي بسيار مهربان بود و با اينكه #وابستگي زيادي به خانوادهاش داشت اما كمتر با خانوادهاش تماس ميگرفت و با ديدن دلتنگي #بقيه، اجازه ميداد تا آنها با خانوادهشان تماس بگيرند و در واقع از نوبت خودش #ميگذشت تا خيال ديگر دوستان همرزمش با شنيدن صداي اعضاي خانوادهشان آسوده شود.
#عاشق_حسينم و #پيرو_ولايت
همكار و همرزمي هم كه در دوره #آموزشي با سيد محمدحسين همراه بوده از #فداكاري و از خودگذشتگي شهيد ميردوستي ميگويد، اينكه به آرامش و راحتي بقيه اهميت ميداد طوري كه شبها بعد از تمرين بهدليل محدود بودن فضاي استراحت براي راحتي و آسايش ديگر بچهها بيرون ميرفت و ميخوابيد و خوشحالم كه او را همراهي ميكردم. محمدحسين #ميگفت: «دشمن جرئت رودررو شدن با جوانان ايراني را ندارد و ما با #ايمان و ولايتپذيريمان و عشق به اهلبيت(ع) از حرمين دفاع خواهيم كرد.»
#ادامه_دارد..
#یادگاه_شهدای_صابرین✨
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش چهارم🔹
«#اشتياق به رفتنش حتي فرصتي براي ديدار و. #خداحافظي نگذاشت. آن روز قرار رفتن نداشت، به محل كارش رفت و قرار بود براي ناهار به منزل بيايد كه اين اتفاق نيفتاد و در تماس تلفني به من گفت كه ساعت13 و30 دقيقه عازم است و بعد از آن نيز تنها دو سه بار صدايش را شنيدم كه جوياي حال #محمدياسا بود و تماس آخر كه خبر #شهادتش بود.»
#همسر شهید ميردوستي از لحظه ديدار دوباره همسرش پس از شنيدن خبر شهيد شدنش در روز #تاسوعا ميگويد: «پيش از اينكه پيكر همسرم را بياورند #آرامش_نداشتم و بيقرار بودم تا اينكه #رويش را باز كردند و #صورتش را ديدم.» او ادامه ميدهد: «#سيمايش را هيچوقت به آن #زيبايي نديده بودم، حس و حال عجيبي داشتم و همان شب از خودش خواستم تا #صبور باشم و همين شد و آشفتگي وجودم پس از ديدن چهرهاش به #آرامش_تبديل شد.»
#آرزوهاي زيادي براي فرزندمان داشت
«#محمدياسا يكسال و يكماه دارد و اين روزها راه رفتن را ميآموزد؛ طبيعي است دوست داشتم اين لحظات #پدرش دركنارم بود. او علاقه و آرزوهاي زيادي براي فرزندمان داشت و ميخواست #الگوي خوبي برايش باشد. الگويي كه من با تعريف از رفتار، #متانت، وفاداري، روحيه ايثار و جوانمردي #پدرش برايش ترسيم خواهم كرد.»
«راضيه سادات موسوي» ادامه ميدهد: «ميدانم كه او مرا در #تربيت فرزندم تنها نميگذارد چراكه يك شب خواب سيد محمدحسين را ديدم كه به من گفت من هستم پس غصه نخور از آن روز او را كنار خود و فرزندم #احساس ميكنم. در واقع وقتي به قلبم مراجعه ميكنم احساس ميكنم او #زنده است و همين توانم را براي ادامه زندگي مضاعف ميكند.»
#عاشق اهلبيت(ع) بود و پيرو ولايت
«#سيد مرتضي ميردوستي» #پدر شهيد «سيد محمدحسين ميردوستي» است. اوكه خود سالها همراه با #برادر_شهيدش در دوران #دفاعمقدس در خط مقدم جبهه حاضر بوده و در عمليات رمضان #جانباز شده است، حالا با درد سينهاش كه از آن دوران به يادگار مانده و با #غم_دوري_فرزند روزگار را سپري ميكند، او در ادامه صحبتهاي همسرش ميگويد: «محمدحسين #عاشق_امام_حسين(ع) و #ولايت بود و وقتي لزوم حفاظت از #حرمين مطرح شد به من گفت که پدر، زمان امام حسين(ع) ياران زيادي نبودند تا از اهلبيتشان(ع) حمايت و دفاع كنند اما امروز ما هستيم و ميخواهيم به دشمن بگوييم #نميگذاريم چشم به حرم #اهل_بيت(ع) داشته باشند و پس از آنكه موافقت من را گرفت عازم شد و در همين راه و #آرزوي ديرينهاش كه #شهادت در راه ولايت بود هم به شهادت رسيد.»
آقا سيد مرتضي كه #معتقد است پسرش در راه شهادت از او #پيشي_گرفته است، ادامه ميدهد: «به نوعي همت بلند جوانان چون محمد حسينم كه براي دفاع از انقلاب و حفظ دين در اين عصر با توجه به تبليغات فرهنگي غرب و ترفندهاي دشمنان اسلام كه براي به انحراف كشاندن جوانان ما به كار ميبرند و به شهادت ميرسند بسيار با ارزش است و #كارشان سختتر از زماني است كه ما عليه دشمن جنگيديم.»
#ادامه_دارد،،،
✨یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔹بخش پنجم🔹
براي عاقبت به خيري فرزندانم از جدم ياري خواستم
#شبهايي ميشد كه از #درد سينه سرفههاي مكرر ميكردم و وقتي چشم باز ميكردم سيد #محمدحسين را با #ليواني آب بالاي سرم ميديدم كه #نگران من است.😭 آقا #مرتضی_ميردوستي با يادآوري خصوصيات اخلاقي فرزندش چون دلسوز و غمخوار خانواده بودن او، به بارزترين #خصوصيات فرزند شهيدش یعنی اينكه عاشق اهلبيت(ع) و پيرو خط ولايت بود اشاره ميكند.
#جانباز خوشنام محله شيوا كه هميشه بهعنوان پدر و الگوي نمونه در هدايت تربيتي فرزندانش نقش داشته اعتقاد دارد: «#هدايت اصلي تربيت فرزندان بهخصوص پسرانم كه هر 2 در مسير دفاع از كشور و مردم و #ارزشهاي انقلاب قدم برداشتهاند را در گرو عشق و توسل به ائمه(ع) براي عاقبت به خيريشان ميدانم و معتقدم آنها #تربيت شده جدشان هستند.»
#پدر شهيد ميردوستي ميافزايد: «اين به آن معني نيست كه تنها به #معنويت در زندگي و تربيت فرزندانم #اهميت دادم بلكه براي رفاه و آسايش آنها تا حد توان تلاشم را كردهام، آنها مانند خيلي از كودكان و جوانان از امكانات برخوردار بودند اما #خوشبختانه فرزندانم با استعانت از ائمهاطهار(ع) در مسير درست قدم گذاشتند.»
✨یادگاه شهدای صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔻بخش ششم🔻
#مادرشهید
پسرم را #هديه كردم به #حضرت_زينب(س)
حزن چشمانش خود روايتگر #عاشقانههاي يك مادر فرزند از دست داده است. فرزندي كه رفتنش نشاني از #رشادت در آن نمايان است و همين هم باعث شده با همه #دلتنگي_مادرانهاش به راحتي كنارم بنشيند و با خرسندي از #افتخاري كه فرزندش به او هديه كرده، صحبت كند.
«#سيدمحمدحسين» هميشه ميگفت دوست دارم #شهيد شوم. اين #عطش و حسرت شهادت، با شنيدن خاطرات و ديدن تصاوير #دايي و #عموي_شهيدش كه در دوران دفاعمقدس به آسمان پرگشودند و گرفتن خبر از دوستان و #همرزمان شهيدش كه براي دفاع و حفظ امنيت اين آب و خاك به مأموريت ميرفتند، در نگاه و كلامش مشهود بود.»
#مادر شهيد ميردوستي ميگويد: «حالا با همه #دلتنگيام از غم دوري فرزند #خرسندم، چراكه پسرم به #آرزويش رسيد.»🕊😭
حاج خانم ميردوستي از حس و حال مادرانهاش در زمان شهادت سيد محمدحسين ميگويد: «روزي كه شهيد شد با اينكه پسر بزرگم جريان را فهميده بود و به من و بقيه چيزي نميگفت اما پر از #دلشوره شدم و از #بيقراريام احساس كردم اتفاقي افتاده تا اينكه بعد از دو روز #فهميدم محمد حسينم شهيد شده است.
درواقع پسرم در راه دفاع از ارزشهاي اسلام و انقلاب و هدفي كه داشت به شهادت رسيد. #باعث_افتخار_من_شد، من او را كه تنها24 سال داشت و در جوار #حضرت_زينب(س) به شهادت رسيد با #افتخار به ايشان #هديه_كردم.»
#دعا ميكنم جوانان #پيرو راه شهدا باشند
مادر، مهربانانه چاي تعارف ميكند و از همراهي مسئولان تا جوانترها و كاسبان محله كه براي تشييع فرزند شهيدش آمده بودند #تشكر ميكند و ميگويد: «مردم ما هميشه نشان دادهاند كه قدر دان شهدا هستند و #شهيدمتعلق به همه ملت است.» #حاج_خانم ميردوستي در پايان صحبتهايش براي جوانان كشور #دعا_ميكند و از آنها ميخواهد كه در مسير راه اهلبيت(ع) و پيرو راه شهدا باشند. او ميگويد: «براي زنده نگهداشتن ياد و نام شهدا و ادامه دادن مسير آنها لازم نيست همه شهيد شوند چراكه شهيد را خدا انتخاب ميكند، جوانان ميتوانند با #انتخاب_مسير_درست ديني و اعتقادي و مقابله با #تهاجم_فرهنگي و فتنه دشمنان در داخل كشور، پشتيبان جواناني باشند كه از مرزهايمان دفاع ميكنند و بيرون از كشور با انحراف و توطئه دشمنان اسلام براي محافظت از مردم و آرمانهاي انقلاب اسلامی ميجنگند.»
#ادامه_دارد~~~~
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
🔻بخش هفتم🔻
#آرامشي كه شهيد به من هديه كرد
فرزند يك سالهاش را در آغوش گرفته و چشم بر گلهاي قالي دارد، آرام كنار مادر همسرشهيدش نشسته است. از او ميپرسم از روزهاي نخست آشنايي با همسرش تعريف كند، #ميگويد: «#سيدمحمدحسين پسر عمويم بود و در پاييز سال90 به عقد هم درآمديم و تا امسال #عاشقانه در كنار هم #زندگي_كرديم و پسرم «#سيدمحمدياسا» هم ثمره اين #عشق است. او خانوادهدوست بود و وفادار و براي هركاري در زندگي برنامهريزي داشت، با اينكه خیلی زود مرا تنها گذاشت، #افتخارميكنم كه #همسرشهيد مدافع حرم هستم.»
«راضيه سادات ميردوستي» از #دلتنگيهايش در اين روز و شبهايي كه بدون همسر سپري ميكند، نيز ميگويد: «با پایان یافتن هر روز بياختيار ياد محمدحسين ميافتم و #خاطرات خوبي كه با هم داشتيم از جلو چشمانم ميگذرد. او #همسری خوب برای من و #پدری_نمونه براي #فرزندش بود و در مدتي كه زندگي كرديم از هيچ تلاشي براي اينكه ما در رفاه و آرامش باشيم دريغ نكرد.»
#بغضش را با سؤالم كه پرسيدم در جريان تصميم و #رفتنش به سوريه بوديد، فرو ميخورد و ميگويد: «بله من در جريان رفتنش بودم، او تصميمش را گرفته بود كه قدم در اين راه بگذارد و در جواب من كه به دليل #احساسات زنانهام گاهي از او ميخواستم كنار من و فرزندم بماند #ميگفت اگر من در اين راه بروم و شهيد شوم #تنهامحمدياسابيپدر ميشود و اين درحالي است كه اگر من و امثال من نرويم و دشمنان اسلام و انقلاب وارد مرزها شوند ممكن است #محمدياساهاي_زيادي غم از دست دادن پدر را #تجربه_كنند.»
#شهادت محمد حسین مایه #افتخار است
شهید میر دوستی یک #پسرسیزده_ماهه به نام «#سیدمحمدیاسا» از خود به #یادگار گذاشته است. وقتی پیکر شهید را آوردند و به #معراج_الشهدا رفتیم پدر گفت: #پسرم در راه #ولایت و #امام_حسین(ع) به شهادت رسید و این باعث #سرافرازی و مایه افتخار من است.
ادامه دارد،،،،
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_حسین_میردوستی🕊🌹
#یگان_نیروویژه_صابرین🌟
زندگینامه
☄️بخش پایانی☄️
#شهیدمیردوستی یک پسر سیزده ماهه به نام «#سیدمحمدیاسا» از خود به #یادگارگذاشته است. وقتی پیکر شهید را آوردند و به #معراج_الشهدا رفتیم پدرم گفت: پسرم در راه ولایت و امام حسین(ع) به #شهادت رسید و این باعث سرافرازی و مایه افتخار من است.
*عبارت اشتباه بر سنگ قبر یک شهید مدافع حرم
چند روز پس از #خاکسپاری سازمان بهشت زهرا(س) یک سنگ بر روی مزار اخوی ما گذاشت که عبارت «#شادروان» بر آن درج شده بود. وقتی پیگیر شدم، گفتند: این سنگ قبرها را برای #شناسایی_بهتر مزار شهید درست میکنند و به طور اتفاقی عبارت شادروان بر آن درج شده و #مسئولین مربوطه هم کلی #عذرخواهی کردند.
*اولین و آخرین خداحافظی✋️
به دلیل اینکه با برادرم همکار بودم اکثرا #ماموریتهای متعددی با هم میرفتیم و #اصلاپیش نیامده بود که با او #خداحافظی کنم یعنی یک جورهایی #دوست_نداشتم خداحافظی کنم، اما این #اولین_وآخرین_خداحافظی با برادرم بود و اصلا نمیدانم که چطور شد، به او گفتم: #مواظب_خودت_باش و او هم در #جواب گفت: #شما هم #مراقب_زن_و_بچه_من باش.
*#من طاقت ندارم #برادرم را تنبیه کنند و #تماشاچی_باشم
در دوره آموزشی هم با محمد حسین یکجا بودیم. #قشنگترین خاطرهای که از او دارم هم در این دوره اتفاق افتاد. #مربی_آموزش من را #تنبیه کرد و یک مسافتی را تعیین کرد تا غلت بخورم. #لحظاتی بعد دیدم یک #پاسدار دیگر هم با من #غلت_میخورد. وقتی ایستادم متوجه شدم #سیدمحمدحسین است، بلند شد #پرسیدم: مگه تو را هم #تنبیه_کردند؟ گفت: «نه! #من_طاقت_ندارم_برادرم را تنبیه کنند و #تماشاچی باشم».😭😭😭😭
*#ماازشهادت و کشته شدن در #راه_خدا هیچ باکی نداریم
#وقتی برادر باشی گاهی ممکن است #دعوا هم بکنی دیگر! ما هم گاهی دعوا می کردیم #اما یک ساعت بعد #آشتی_بودیم. انگار نه انگار که همین چند لحظه پیش اوقات همدیگر را تلخ کردیم.
این را هم باید #تاکید کنم که ما از #شهادت و کشته شدن در راه خدا هیچ باکی نداریم و انشاءالله با قدرت این #مسیرراادامه_میدهیم و ان شاءالله که در این مسیر ما هم به #شهادت برسیم.🕊
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مجتبی_بابایی_زاده🌹
#زندگینامه
#یگان_نیرو_ویژه_صابرین💫
☄️بخش اول☄️
در خرداد 1362 ، در محله ساختمان (کوی شهدا ی فعلی) #اندیمشک و در دامان #مادری_عفیف_وپدری سخت کوش و مؤمن و در #خانواده_ای_متدین چشم به جهان گشود. نامش را "#مجتبی" گذاشتند.
دوران کودکی او همزمان با سالهای پر بار #دفاع_مقدس بود .#تربیت صحیح پدر و آموزه های اخلاقی مادر از همان دوران که فضا مملو از بوی #جهادوشهادت بود باعث شد او متفاوت از هم سن و سالانش بار بیاید.
دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در اندیمشک و در دبستان "فردوسی" و مدرسه "آزادگان" گذراند.
از همان #دوران_کودکی و نوجوانی #اخلاق_خوب و پسندیده، نجابت و سخت کوشی، جدیت و نظم و انضباط همراه با #تدین_وتقوا در او نمود داشت.
تعصب و تقید به #مسائل_شرعی از او نوجوانی نمونه و #ایده_آل_ساخته_بود و از همین رو مورد احترام و تحسین همه بود.
در نوجوانی او شخصیتی منطقی و معقول داشت و آنچنان #صلابت و وقاری در رفتارش هویدا بود که او را از دیگر همسن و سالانش #متمایزمیکرد.برخورد خوب و لحن کلامش و آرامش در رفتارش سبب برانگیختن احترام و تحسین همگان می شد. ارتباط عمیق #عاطفی با #خانواده و اقوام و دوستان داشت.
#ادامه_دارد•••
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مجتبی_بابایی_زاده🌹
#زندگینامه
#یگان_نیرو_ویژه_صابرین💫
☄️بخش دوم☄️
در این دوران بود که با #عضویت در هیأت های #فرهنگی_ومذهبی عرصه دیگری در زندگی پر ثمرش نمودار شد.#همواره در راهپیمایی ها و تجمعات و مراسم #مذهبی شرکتی فعال داشت.
#پاتوقش_پایگاه_بسیج مسجد حضرت #ابوالفضل(ع) و #مسجدامام_حسین (ع) بود . از #بارزترین اقدامات فرهنگی و تبلیغی ایشان #حضوردرپیاده روی مسیر اندیمشک – تهران جهت شرکت در #مراسم_سالگرد ارتحال حضرت #امام_خمینی (ره) در سال 1378 بود. در انتهای این برنامه بود که موفق به #دیدارحضوری از نزدیک با #مقام_معظم_رهبری شدند.
در سالهای بعد نیز با پای پیاده رهسپار #زیارت_عتبات_عالیات شد. گفتنی است که همانجا #کفنی_خریداری_وتبرک میکند که سالها بعد بنا به #وصیت_خودش با همین #کفن سر بر خاک میگذارد.🍂
مجتبی.،،،،
ادامه دارد.....
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مجتبی_بابایی_زاده🌹
#زندگینامه
#یگان_نیرو_ویژه_صابرین💫
☄️بخش سوم☄️
#مجتبی بعد از پایان دوره متوسطه و اخذ دیپلم با #اشتیاق فراوان با #پوشیدن_لباس_سبزسپاه وارد این یگان مقدس شده و زندگیش وارد مرحله جدیدی می شود.
#شوری در او افتاد ، #عاشق_بود به معنای واقعی. به #مقام_معظم_رهبری ، #شهداوارزشها عشق می ورزید.
#آرام_وقرار نداشت،
همه زندگیش را #وقف این عشق خالصانه کرده بود.
در بدو ورود به
#سپاه_یگان_مخصوص_صابرین " را برای خدمت برگزید و چندین سال
#آموزشهای سخت و طاقت فرسا را با موفقیت پشت سر گذاشت
این آموزش ها از او #تکاوری_دلاوروشجاع ساخته بود
در رزم و جنگ به گفته همرزمان و فرماندهانش از #قویترین_وباهوشترین نیروهای عملیاتی محسوب می شد و دارای قدرت عملیاتی بالایی بود.
#تکاوری دلاور بود که به دلیل توانایی بالای #ذهنی_و_جسمی در چندین عملیات سخت و موفق بر علیه دشمنان مرزی نظام مقدس شرکت کرده بود.
در سال 1387،،،،،،،
#ادامه_دارد•••
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مجتبی_بابایی_زاده🌹
#زندگینامه
#یگان_نیرو_ویژه_صابرین💫
#بخش_پایانی🌱
📌در سال 1387 با #خانواده_ای_متدین "پارسا مهر" ازدواج کرد و با برادر بزرگتر خودش باجناق شد. #زندگی_ساده و با صفای مجتبی و همسرش #زبانزداست. مجتبی خود این جمله را بر زبان می آورد که من مطمئنم که #همسرم مرا عاقبت به خیر میکند.
در ادب و نزاکت، رعایت شئون #دستگیری_ازمحرومین، ادای فریضه #نمازصله_رحم کوشا بود و عدم تعلق خاطر به امور دنیایی و مسائل مادی زبانزد بود.
همیشه در برخوردها #لبخند بر چهره داشت حتی اگر از مسئله ای ناراحت بود لبخند میزد.
فرزند #قهرمان_اندیمشک در تاریخ 1390/6/13 در #عملیات پاکسازی مرزهای شمال #غرب_کشور از وجود اشرار و گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان در نبردی سخت به #آرزوی_دیرینش رسید و به فیض #شهادت 🕊نائل شد. در هنگام شهادت #ذکریاعلی_بن_ابی_طالب" بر زبانش جاری بود و به خیل شهدا پیوست🕊🌹
#مراسم تشییع این شهید با شکوهی و#صف_ناپذیر که یاد آور سالهای دفاع مقدس بود در روز پنجشنبه 1390/6/17 برگزار شد .
روحمان با یادش شاد باد،
وراهشان پررهرو 🌹
#یادگاه_شهدای_صابرین🌹