eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
361 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11هزار ویدیو
42 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ 🔸در محضــــر شهیـــــد 👌نگاهـت...نفـس زدنـت...ڪه علی وار باشد رفتنـت هم خواهد شد... ✍آخر میوه فروشی هاے بازار یه نحیف میـوه مے فروخت. از بساط ڪوچڪ و میوه هاے لڪ دارش معلوم بود ڪه خریدارے نداره 🍁اما پیرمرد یه ثـابـت داشت بنام شهیــد رجــایــے... آقاے رجایی مے گفت :میوه هایش برڪت خدا هستن .خوردنش لطفی داره ڪه نگـو  و نپـرس. 🍁به دوستانش هم مے گفت : این پیرمرد چند سـر عـائلـه داره. از او خـریـد ڪنین.... ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🍁آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود، وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت، با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد، 🍁وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن، تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد، 🍁 بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن، می گفت: اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی و همینطور می گفت: شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت که بالاخره اینطور هم شد. :4تیرسال94 ......🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
‍ ‍💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🖌 ﻫﻤﺴﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺻﯿﻐﻪ ﻣﺤﺮمیت ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﻣﺰﺍﺭ ﻣﻄﻬﺮ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ماندنی ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺧﻄﺒﻪ ﻋﻘﺪﺷﺎﻥ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ﺳﺎﻝ 95 ، ﺩﺭ ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﭘﺮﺑﺮﮐﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﮑﺮﯼ ‏(ع‏) ، ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻄﺒﻪ ﻣﺤﺮﻣﯿﺘﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪ . ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﻬﺪﺍ، ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ😊 ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ . ﺑﺎﻫﻢ ﻋﻬﺪ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺍﻭ ... ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺼﺎﺩﻑ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﻗﻤﺮﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺪﺍﻓﻊ ﺣﺮﻡ، ﺭﺳﻮﻝ ﺧﻠﯿﻠﯽ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﺕ ﻫﺮ ﺩﻭﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ،🌹 ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﻭﭼﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻧﺪﻧﯽﺗﺮ ﮐﺮﺩ . ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺤﺮﻣﯿﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺷﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .🕊 ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺣﺘﯽ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻡ . ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﯿﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺗﺮﺍﻓﯿﮑﯽ ﺷﺪﻩ 😊... ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﻭ ﻣﻦ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻭﺻﺎﻟﺖ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺭ ﺟﺎﻧﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﻝ ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ، ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ....🧡 🌺 🌺 ..🌸🎉🌸🎉🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💕 ❣مسجد ڪه میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم . ❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ... مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛ -ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد. ❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ... برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود 💟همسر شهید برای رسیدن و با مهدی عسگری چله میگیرد و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به چله مےگیرد 💟 : : ...🎉🌸🎉🌸🎉 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔰همیشه توی جیبش یه داشت😊 کار هر روزش بود ؛ بعد هر نماز باید زیارت میخوند🌹🌹 حتی اگه خسته بود😐 حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد 🤔 شده بود تند میخوند ولی میخوند همیشه بهش حسودیم میشد تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا امام حسین  (ع) چی بود😭😭😭😭😭 🌹🌹🌹 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم و علی الخصوص شهید     💠 💠                                🌷  صلوات 🌷‌ ✨  التماس دعای  فرج✨ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💠 در محضـــر شهیـــد.... ✍یک بار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میمانی؟ گفتم: از همان ابتدای زمانی ڪه حقوقم را میگیرم؛ منتظرم ڪه موعد بعدی پرداخت حقوق ڪی میرسه! 🍁آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را ڪه به خاطر مال دنیا و دنیا می کشند، ڪمی از آن را امام زمان(عج) می کشیدند ایشان تا حالا کرده بودند، امـام منتظـر نــدارد.😔 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ |🌹| بهنام بعدازتعویض پرچم نزدماآمده بود؛ پرچمی که بازیرکی ونامحسوس ازبالای ساختمان اشغال شده توسط بعثی ها،پایین آورده بود. دست اوهنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب وسرعتی که درپایین کشیدن پرچم عراق وبالا بردن پرچم کشورمان داشت،مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باندبیاورد ودست بهنام راپانسمان کند،امابهنام اجازه پانسمان دستش رانمیداد.بادویدن به دورمن،مقدم رابه دنبال خودمی‌کشاندگفتم:"چرا نمی‌ایستی‌می‌خواهدپانسمانت کندتازخمت چرک نکند." گفت:"باندرابگذاریدبرای سربازانی که مادرندارندوتیرمی‌خورند." هرچه سعی کردیم اجازه نداددستش راببندیم.اویک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ بسم رب شهید 🌱 ای به روایت همسر شهید جلال خادمی : هر بار که اسم سوریه را می آورد دلم می لرزید و راضی نمی شدم. یک روز به من گفت مانده ام با این همه اعتقاداتی که داری چرا راضی نمی شوی به سوریه بروم . جواب حضرت زینب و رقیه را خودت بده... در باورم نمی گنجید که بخواهم جلیل را به این زودی از دست بدهم. نگاهم در نگاهش قفل شد. (با خود می گفتم مرا به که واگذار کردی ... راه برگشتی برای من نگذاشتی...) شرمنده شدم سرم را پایین انداختم و همان لحظه از تمام وجودم جلیل را به حضرت زینب سپردم.           ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄ شهید 🥀 تاریخ و محل ولادت : ۱۵/تیر/١٣۵۶-روستای امیر حاجیلو از توابع شهرستان فسا  تاریخ و محل شهادت : ٢۴/آبان/١٣٩۴-در سامرا در جوار مرقد ملکوتی امام حسن عسکری (ع) و امام هادی نقی (ع) ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ خنده هـايت . . . آنچنان جادو كند جانِ مرا هر چه غـم آيد سرم هرگــــز نبينم آفتى ..! 🔸 در محضـــر شهیـــد... ✍داداش مهدی خیلی دلداده امام رضا(ع) بود. یه روز ڪه عازم مشهدالرضا (ع) بودیم بهم گفت: می دونی چطوری باید زیارت کنی و از آقا حاجت طلب کنی؟ گفتم: چطور؟ 🌼گفت: باید دو زانو روبه روی ضریح بشینی و سرت رو کج کنی، خیلی به آقا التماس کنی تا حاجتت رو بده، زود بلند نشی بری. 🌼فکر می‌کنم برات شهادتش رو هم همینجوری از امام رضا (ع) گرفت؛ چون قبل از آخرین سفر به سوریه، رفته بود پابوس امام رضا(ع). :خواهر شهید 🏵 شهید مدافع حرم محمدمهدی لطفی نیاسر 🔺تولد: 8 1361 / قم ♦️مسئولیت: رزمنده هوافضای سپاه 🔻شهادت: 20 1397/پایگاه هوایی T4 سوریه/ بدست رژیم صهیونیستی ...🌸🎉🌸 ┈ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈ ✍شهید پور جعفری می گفت: روزی در منطقه ای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزنه،خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما. حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار ، خلاصه شناسایی به خیر گذشت. بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند 🗯بعداز این اتفاق حاجی به من گفت:حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف. 📚راویت کننده: سردار حسنی سعدی در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۸ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌸 🔸سردار امین، امانت‌دار و رازدار بود و در تمامی عملیات‌های خطرناکِ خارج از مرزها در کنار سردار سلیمانی حاضر و به‌نوعی در سردار ذوب شده بود. 🔸او در یکی از خاطراتش تعریف می‌کند: خداوند به حاج‌قاسم عنایت ویژه‌ای دارد و من بارها و بارها با چشمان خود معجزات الهی را درباره حاج‌قاسم ‌دیدم. روزی با حاجی به منطقه رفتیم. سردار لب بالکن دوربین گذاشته و در حال شناسایی منطقه بود. من یک بلوک سیمانی دیدم که پایین افتاده بود؛ رفتم و بلوک را آوردم آن را جلوی حاجی گذاشتم و با خودم فکر کردم اگر تک تیرانداز تیری زد به حاجی نخورد. تا بلوک را گذاشتم تیری به بلوک خورد و آن را تکه تکه کرد؛ خوشبختانه برای حاجی اتفاقی نیفتاد. سردار شهید حسین پورجعفری 🌹ولادت: ۱۳۴۵/۱/۸ ، کرمان 🌹شهادت: ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ ، فرودگاه بغداد به‌همراه شهید ..🌹🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✍شهید پور جعفری می گفت: روزی در منطقه ای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزنه،خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما. حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار ،گلوله ای نشست کنار گوشش روی دیوار ، خلاصه شناسایی به خیر گذشت. بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند 🗯بعداز این اتفاق حاجی به من گفت:حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف. 📚(روایت کننده): سردار حسنی سعدی در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۸ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•