eitaa logo
🌸 زندگی زیباست 🌸
552 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
19 فایل
°•﷽•° 📰 #مجله_ی_مجازی 🌸 زندگی زیباست 🌸 «همه چیز بَـــراے زندگۍ زیــ★ـݕـا» رسانه های دیگر ما: «خانه ی هنر و هنرمندان» http://eitaa.com/rooberaah «ارج» http://eitaa.com/arj_e_ensan ارتباط با مدیر: @kooh313 تبادل و تبلیغ: @fadakq2096
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 هر لحظه تکرار کن: آنچه متعلق به من است با تلاش و توکل من، مرا خواهد یافت. 🍃 «زندگی زیباست» 🍀 @sad_dar_sad_ziba
🐺 گرگ ... 👌🏼 💢 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معنای واقعی «مرگ و زندگی» برای فلسطینیان 🇵🇸 /روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕 ……………………………………… 🗞 «زندگی زیباست» ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
✨ از قیمت قلب من خبر داشت خدا دنیای مرا زیر نظر داشت خدا انداخته بودید به خاکم اما از روی زمین دوباره برداشت خدا! «محمدعلی نیکومنش» 💫 @sad_dar_sad_ziba
بحث و جدلی را که در آن نه خود قـانع می‌شوی و نه می‌تـوانی شخص مقابل را قانع کنی، با یک لبخند تمام کن! 😌 🌿 «زندگی زیباست» 🌿 @sad_dar_sad_ziba
🍀🍁🍀 تعریف تو از عقل همان بود که باید عقلی که نمی خواست سر عقل بیاید یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی آهی که از آیینه غباری بزداید از گریه ی بر خویشتن و خنده ی دشمن جانکاه تر آهی است که از دوست برآید کوری که زمین خورد و مَنَش دست گرفتم در فکر چراغی است که از من برباید با آن که مرا از دل خود راند، بگویید مُلکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید «فاضل نظری» فارسی   ┏━🦋━━•••━━━━┓ 🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋 ┗━━━━•••━━🦋━┛
2_144189955999606303.mp3
7.97M
🌿 🎶 «نگار» 🎙 مازیار لشنی /موسیقی 🎼🌹 🎵 🗞 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش نوزدهم: از باب البرید وارد شد. حیاط مسجد با هم
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش بیستم: در را باز کرد و رفت داخل. سلام کرد. اُم جیران کنار بستر مادر، روی کرسی نشسته بود. شبیه بقچه ی بزرگی بود که جای گره، سر داشته باشد. ــ زود در را ببند! در را بست. اتاق گرم بود. بوی زردچوبه و روغن به دماغش خورد. باز اُم جیران پای مادر را با معجون دست سازش چرب کرده بود. مادر که هنوز اثری از خنده بر لب‌هایش بود، در مقابل جثه ی اُم جیران کوچک به نظر می‌رسید. ــ خوش آمدی! اُم جیران لب ورچید و از گوشه ی چشم به ابراهیم نگاه کرد. ــ هنوز نمی‌دانی مرد نباید دست خالی به خانه بیاید؟ زن که گرفتی، زود این چیزها را یاد می‌گیری! بیچاره مادر که همیشه نگران بچه‌اش است و به دست‌های خالی‌اش نگاه نمی‌کند! ابراهیم کنار آتشدان نشست و دستار از سر برداشت. به مادر نگاه کرد. به اُم جیران گفت: «ممنونم که به مادرم سر می‌زنید! این جا به شما زحمت می‌دهیم و در بازار به ابوالفتح!» مادر خواست حرفی بزند که اُم جیران به او فرصت نداد. ــ اگر زن بگیری، این خانه آباد می‌شود. هم خودت سر و سامان می‌گیری، هم مادرت همدمی پیدا می‌کند. من خودم چند دختر خوب سراغ دارم. حیف که دخترهای دسته گل خودم را عروس کرده‌ام! ابراهیم به یاد حرف‌های الیاس افتاد. سر پایین انداخت و به آتشدان خیره شد. مادر این بار به اُم جیران مجال نداد. ــ چی شده وقتی رفتی سر حال بودی! حالا چرا ناراحت و گرفته‌ای؟ بلایی بر سر دکان آمده است؟ طارق دوباره دست گل به آب داده است؟ ابراهیم سر تکان داد. اُم جیران خوب وراندازش کرد. ــ چرا حرف نمی‌زنی؟ زبانت را گربه خورده است؟ دلت جایی گیر است؟ شده‌ای عین سگ کتک خورده! من با این حالت‌ها آشنایم. خودت راه افتاده‌ای دنبال دلت؟ بزرگتر نداری؟ جواب رد داده است؟ من و مادرت این وسط چه کاره‌ایم؟ اسمش را بگو؟ قانیه؟ طوعه؟ یُسرا؟ لااقل حرف اول اسمش را بگو تا بگویم. توی بازار دیدی اش؟ به دکان می‌آید؟ از مشتری‌هاست؟ همسایه است؟ ابراهیم نتوانست جلوی خنده‌اش را بگیرد. از ذکاوت اُم جیران تعجب کرده بود. مادر در بستر جا به جا شد. ــ ولش کن! دست از سر پسرم بردار! خسته است جناب مفَتّش! از غذایی که آورده‌ای کاسه‌ای بده بخورد و جانی تازه کند! اُم جیران به سختی از جا برخاست. به مادر تشر زد: «خودت را به خواب نزن! اگر بگذاری خودم ته و تویش را در می‌آورم!» از طاقچه، کاسه و ملاقه را برداشت و به ابراهیم داد. ــ خودت هرچه می‌خواهی بردار! آهسته گفت: «اگر رویت نمی‌شود با مادرت درد و دل کنی، به من بگو! من هم مثل مادرت هستم! شیرخواره که بودی، خودم تر و خشکت می‌کردم.» ابراهیم به کاسه و ملاقه نگاه کرد. انگار نمی‌دانست به چه دردی می‌خورند. اُم جیران رفت و کرسی را کشید و آورد نزدیک آتشدان. به مادر اشاره کرد که دخالت نکند. نشست. کاسه و ملاقه را چنگ زد. از دیگچه ی کنار زغال‌ها دو ملاقه توی کاسه ریخت و به دستش داد. مادر گفت: «حلیم پر گوشتی است؛ تشکر کن!» ابراهیم گفت: «ممنونم!» ◀️ ادامه دارد.... ................................. 🌳 💠 «زندگی زیباست» http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
📖 ✓ امیر المؤمنین امام علی (درود خدا بر او) زمانى كه در جنگ جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد بن حنفيه داد فرمود: «كوه ها از جاى خود مى‌جنبند اما تو نَجُنب، دندان‌هايت را بر هم بفشار و كاسه ی سرت را به خداوند عاريت دِه، پاى خود را در زمين ميخكوب كن، نگاهت را به انتهاى سپاه دشمن بدوز و ديده‌ات را [از برق شمشيرها و نيزه‌ها] فرو بند و بدان كه پيروزى از جانب خداوند سبحان است.» «تَزولُ الجِبالُ و لا تَزُلْ، عَضَّ على ناجِذِكَ، أعِرِ اللّهَ جُمجُمَتَكَ، تِدْ في الأرضِ قَدَمَكَ، اِرْمِ بِبَصَرِكَ أقصَى القَومِ، و غُضَّ بَصَرَكَ، و اعلَمْ أنَّ النَّصرَ مِن عِندِ اللّهِ سبحانَهُ.» [خطبه ی ۱۱] 🌌 / نهج البلاغه ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠 ☀️ 💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴 من برای او مهمّم. 🪜 /دینی، اخلاقی ……………………………………… 💐 @sad_dar_sad_ziba
هدایت شده از رو به راه... 👣
19.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(میهمان قم) ویژه ی وفات حضرت معصومه (سلام الله علیها) ☘ هنرڪده ⇨ https://eitaa.com/rooberaah 🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
«مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه ی سادات، سلام علیک! روح عبادات، سلام علیک! کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه ی سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب و بلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله ی داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را» 🌿 @sad_dar_sad_ziba
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش بیستم: در را باز کرد و رفت داخل. سلام کرد. اُ
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش ۲۱: ابراهیم رفت و با قاشقی و تکه نانی برگشت و حلیم را با اشتها خورد. خوشمزه بود. حالش بهتر شد. اُم جیران سر بالا گرفته بود و نگاه از او بر نمی‌داشت. ابراهیم می توانست سوراخ‌های دماغش را ببیند. انگار آماده بود از آن سوراخ‌ها آتش بیرون بدهد. ــ ببین ابراهیم تو کله‌ات خوب کار می‌کند. پس خوب گوش کن! هر دردی درمانی دارد. عاشقی هم چاره دارد. شاعران را رها کن که دوست دارند عمری در خواب و خیال به دنبال معشوق بدوند و به او نرسند و ناله کنند! همه‌اش حرف مفت است! سر پایین آورد. آهسته پرسید: «اسمش را به من بگو!» نگاهش تند و کاونده بود. لب ورچیده بود و راه فرار را بسته بود. ابراهیم تکه نانی ته کاسه مالید و به دهان گذاشت. برای آنکه حرفی زده باشد گفت: «اسم کی؟ خوب می‌بُرید و می‌دوزید! شما فالگیرید که از ذهن و دلم خبر می‌دهید؟» اُم جیران کاسه و قاشق را گرفت و گوشه‌ای گذاشت. ــ فقط اسمش را به من بگو و جانت را خلاص کن! ابراهیم نگاهی به مادر انداخت و آهسته گفت: «درست فهمیدی! عاشق یکی شدم که نامش آمال است، اما تصمیم گرفته ام فراموشش کنم. کار سختی است، اما از پسش برمی‌آیم. برای همین، قیافه‌ام شده است عین سگ کتک خورده!» اُم جیران باز سر بالا گرفت و سوراخ‌های دماغش تهدیدآمیز شدند. ابراهیم مجبور شد ادامه دهد. ــ توی بازار، کلوچه و ذرت آب پز می‌فروشد. دست فروش است. شیعه است. کسی را ندارد. چند باری از او کلوچه و ذرت خریدم. یک دفعه دیدم می‌خواهم هر روز ببینمش. فهمیدم گرفتارش شده‌ام. زیبایی‌اش طوری است که به دلم می‌نشیند. دوست دارم همیشه و همه جا کنارم باشد. قبلاً در مسافرخانه‌ای کار می‌کرده است. امشب با صاحب آن جا حرف زدم. او گفت که پدر و مادرش شیعه بودند و سر به نیستشان کرده اند. گفت که آمال دستش کج بوده و سر و گوشش می‌جنبیده. برای همین بیرونش انداخته است؛ از دختری تنها و زیبا چه انتظار دیگری می‌توان داشت؟ این‌ها را که شنیدم، سقف آسمان روی سرم آوار شد. سرم سوت کشید. نمی‌دانم راست می‌گفت یا نه. کاش راست نباشد! اما چرا باید آن مردک دروغ بگوید؟ دلم گواهی می‌دهد که این حرف‌ها به آمال نمی‌آید. کسی که اهل آن کارها باشد، نمی‌رود سراغ دست فروشی و کار پرزحمت و زندگی فقیرانه! اُم جیران چرخید طرف آتش. ــ این حرف‌ها به آن دخترک ورپریده نمی‌آید، چون دوستش داری! عشق، آدم را کور و کر می‌کند. از طرفی دست فروشی عیب نیست. من هم با رختشویی بچه‌هایم را بزرگ کرده ام. ابوالفتح مدت‌ها زندان بود. مادرت خیاطی می‌کرد. کار عار نیست. برو با خودش حرف بزن یا نشانی‌اش را بده تا من با او حرف بزنم! ته و تویش را برایت در می‌آورم. ــ قد بلند و لاغر است چشم‌های کشیده و درشتی دارد. هرجا می‌رود، گاری اش را با خودش می‌کشد. جیرجیر چرخ‌های گاری اش از دور شنیده می‌شود. مادر گفت: «پچ پچ بس است! خوشم نمی‌آید در خانه‌ام، جلو چشمم، کسی با پسرم در گوشی حرف بزند!» اُم جیران تا می توانست لب ورچید و به سوی مادر چرخید. ــ از بس هم به فکر پسرت هستی! چشم‌هایت را باز کن اُم ابراهیم تا ببینی اوضاع از چه قرار است. ◀️ ادامه دارد.... ................................. 🌳 💠 «زندگی زیباست» https://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
💥 ثبت لحظه‌ی آتش گرفتن کبریت 🌱 @sad_dar_sad_ziba
🍀🌺🍀 آقایان بدانند: وقتی خانم شما از درد پایش صحبت کرد، درمانگاه های خوب شهر را برایش فهرست نکنید. او را کنار پنجره ببرید، برایش شعر بخوانید و نوازشش کن. داروی همیشگی یک زن، «دیده شدن» است! / خانوادگی مشاور 💐 [همه چیز برای زندگی زیبا] @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ با سختی ها و مشکلاتتون این جوری برخورد کنید! 🌿 «زندگی زیباست» 🌿 @sad_dar_sad_ziba
🌸 «مادری و برازندگی» «خانم ساره جوانمردی» با فرزندش برای دریافت مدال تپانچه بادی بازی های پارا آسیایی هانگژو، روی سکو حاضر شد. ☘ «زندگی زیباست»@sad_dar_sad_ziba
🔴 تیراندازی در آمریکا ۲۲ کشته بر جای گذاشت! در تیراندازی در ایالت مین واقع در شمال ‍‌‌شرق آمریکا ۲۲ نفر کشته شدند. تعداد مجروحان ۶۰ نفر گزارش شده است. گفته می‌شود قاتل در ۳ مکان به‌سمت مردم تیراندازی کرده و هنوز دستگیر نشده است. پلیس ایالت مین به مردم گفته در خانه بمانید و درِ خانه‌ها را قفل کنید. 🇺🇸 ┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄ /غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁 ╭─┅═💠🌏💠═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═💠🌎💠═┅─
🕌 حرم مطهر حضرت معصومه (درود خدا بر او) / قم / نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ دلیلی باش که آدم ها بدونند زندگی هنوز قشنگیاش رو داره! 🌺 «زندگی زیباست» 🍃 @sad_dar_sad_ziba
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهید خلبان هنرمند ...🌷... /یاد یاران ………………………………… @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
37.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 پاسخ به ده شبهه و دروغ درباره ی فلسطین 💠 اندیشه + رفتار + جهاد = ارج 💠 http://splus.ir/arj_e_ensan ●▬▬▬✨✨▬▬● .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌「🌺」 امیدوارم در بیش تر اوقات زندگی، سرت رو بگیری رو به آسمون و بگی: «خدایا می‌دونم کار خودت بود، شکرت!» 🌸 «زندگی زیباست» 🌱 @sad_dar_sad_ziba
ای قامت بلند تو کوه غرور ما ای تکیه گاه مردم ایران، عصای تو 🌴 @sad_dar_sad_ziba
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌿🌸🌿 اگر، در زندگی نگاهت به داشته هایت باشد، بیشتر خواهی داشت. اما اگر مدام به نداشته هایت فکر کنی، هیچ گاه هیچ چیز برایت کافی نخواهد بود. فکرت را ترمیم کن! 🌊 آقای روان شناس 🗞 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴 اگر به ستمی رضایت دادی، اگر اعتراض نکردی، اگر به ستمدیده کمک نکردی، تو هم در جایگاه ستمکار هستی! 🪜 /دینی، اخلاقی ……………………………………… 💐 @sad_dar_sad_ziba
از شکستی که باعث شده رشد کنی، غمگین مباش! 🌸 «زندگی زیباست» 🌱 @sad_dar_sad_ziba