این نیمه شب های انتظار
این با دلشوره های مداوم
تسبیح را بالا و پایین کردن ها ..
این بغض و اضطراب دعا ها و نماز ها..
این خشم و درد موقع خوندن خبر ها..
این توسل های التماسانه و عاجزانه...
این ها چقدر شبیه همان
آخرین نیمه شب اردیبهشت ماهست...
آه از این ها... آه..
آه که کاش انتهای تمام این ها
چیزی شود جز آنکه در سی و یک اردیبهشت شد...
کاش..
هدایت شده از - حضرتِ۱۱۰ 🇵🇸 -
این وعدهی حق است :))))
قطعا سننصر !
نحنُ المنتقمون .
128:)🇵🇸
چه عظمتی دارد این مرد!
نوشتهاند «شیر، در عزایِ عزیزان هم شیر است.» من اما میگویم فرماندهٔ ما مِیدان را خالی نمیکند. اعتمادش به خدا سلب نمیشود. عزایَش او را ماتمزده نمیکند؛ افسرده نمیکند. از «میدان» فراریاش نمیدهد. عزایِ او زندهست. از جنسِ عزایِ امامِ شهیدمان! و این یعنی حرارتِ غمش میشود یک مُشتِ گرهکرده؛ تا آنروزِ موعود. شاید اگر تاریخ بخوانید؛ میفهمید ماجرا از چه قرار است و این حماسهسراییها چیست! این خاک روزگاری را به خود دیده که هنوز کفتری در آسمان پرواز نکرده بود؛ شاهِ مملکتش را با آنهمه قُلدریاش اخراج کردند و قوایِ نظامیاش با آنهمه دبدبه؛ بدونِ هیچ مقاومتی خاک را تحویل داد. این خاکِ زخمیِ التهابِ دورانها؛ حالا سالهاست که زندهست. زنده به آرمان مقاومت.
https://t.me/caffeRahimi