#خاطره_ای_از_شهید_غلامعلی_مهر_پرور
زمانی که ایشان می خواستند به #جبهه بروند به ایشان گفتم نروید با او صحبت کردم اما ایشان به من گفت:« شما نمی دانید آن جا چه خبر است اگر بیایید ببینید مانع رفتن نمی شوید عراقی ها دارند مردم را می کشند و #ناموس ما را می برند اگر این صحنه ها راببینید مانع نمی شوید .» می گفت یک روز ما سرپل بودیم نمی دانم مربوط به کدام شهر بود می گفت ما این طرف و عراقی ها آن طرف پل بودند که یک خانم ایرانی آن طرف مانده بود و کمک می خواست و من رفتم او را نجات دادم #همرزمانم می گفتند نرو خطر دارد اما من رفتم و به حرف آن ها گوش نکردم و آن خانم را نجات دادند .
✍ #راوی : حسین عاشقان دایی شهید
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
https://eitaa.com/sahdah