🖤 تقدیم به ☀️خورشید اهل بیت و 🌙ماه بنی هاشم
آن
...................
نام او را گفت آدم، صورتِ انسان گرفت
نام او را گفت خاتم، معنیِ یزدان گرفت
ما مسلمانیم اما آنچنان تسلیم نه
درس ها باید که پای مکتب سلمان گرفت
تاک بر پای جهان پیچید و ساقی شد #علی
مرده از این باده خورد و تا همیشه جان گرفت
ای به قربان #حسن، آن سیّد بخشنده که
شهر با دستان پر مِهرش، کمی سامان گرفت
ای به قربان امامی که نشد حجش تمام
از طوافش باد اما... هیئت طوفان گرفت
ای به قربان نگاهی که دل از حر برد و رفت
لشکری آماده را با ابرو و مژگان گرفت
چشم او «آن» است و این آن را نباید ساده دید
باید از این آن، برای این و آن هم، آن گرفت
#عصر_عاشورا، #شب_قدر_حسینبنعلی ست -
آن زمان که روی دست خسته اش #قرآن گرفت
لحظه ی گودال را تصویر کردن مشکل است
با صدای خس خسی، قلب جهان یک آن گرفت
از #علی هر کس که در دل کینه داشت آمد جلو
ابن ملجم شد به محراب، از پسر تاوان گرفت
ای به قربان تنی که شکل آن تغییر کرد
زیر پای اسب ها، امضا شد و پیمان گرفت
ای به قربان سری که شمعِ روی نیزه بود
قطره قطره آب شد تا عمر جاویدان گرفت
ما گدایان را سفارش کرده اند از دیرباز
#کربلا و #اربعین را باید از #سلطان گرفت
هر که جامانده بگوید #یا_رضا و #یا_رضا
#کربلا را غیر از او از هیچکس نتوان گرفت
#کربلا، میخانه ی عشاق آل مصطفاست
باید از این سرزمین، آرامش و ایمان گرفت
ازدحام #کربلا، وحدت در عین کثرت است
با بصیرت می توان از چشم ها عرفان گرفت
ای بنازم آن #علمدار غیوری را که گفت
مرگ را باید شبیه زندگی آسان گرفت
رخصت از #ساقی گرفتم تا که سقایی کنم
او که از دستش زمین و آسمان ها نان گرفت
آه از آن ساعت که دریای حرم را خشک دید
آه از آن ساعت که آمد اذن بر میدان گرفت
آه از آن ساعت که مشکش را پر از امّید کرد
آه از آن ساعت که راهش را به نخلستان، گرفت
آبِْ روی آب بود و آبرویش در خطر
دست هایش پر کشید و مشک بر دندان گرفت
تیرها در چله آمد تا به خاک افتاد ماه
ابر، پیراهن درید و بعد از آن، باران گرفت
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
هدایت شده از رباعی_تک بیت
آبروی هر دو عالم آبرویم را بخر
باز هم جا مانده ام کرب و بلایم دیر شد
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
سَلامٌ عَلیٰ قَلبِ زَینَبِ الصَّبور
بیابان در بیابان دل، برای دلبر آوردم
نوای نای دلبر را ز نای دل، بر آوردم
به آیات غم انگیز دل خود نوبهاری را
پس از یک اربعین بر روی فصل باور آوردم
کمی دیر است و اندک ، لیک مولا در رکاب خود
ز مردان بنی هاشم برایت یاور آوردم
اگر انگشترت را ساربان دزدید باکی نیست
برای دست بی انگشت تو انگشتر آوردم
تنِ صدچاک سقّای تو را بی گریه کن دیدم
به همره مادرش ، را با دو تا چشم تر آوردم
پس از یک اربعین دوری ز کویت بهر سوغاتی
به چشمم کاسهٔ آبی برای اصغر آوردم
هزار و نهصد و پنجاه قطره اشک چشمم را
برای التیام زخمهای پیکر آوردم
از اینجا بهر سوغات مدینه تربتت بردم
برایت همره خود عطر و بوی مادر آوردم
عزیز جان پیغمبر ، شهید بی کفن بر خیز
سلامی بهر تو از مسجد پیغمبر(ص) آوردم
به هر فرصت که شد باخطبه های آتشین خود
دمار از روزگار دشمنان تو در آوردم
#مجتبی_تاجیک_«ساده»
سید علی صالحی بانوی کاشانی - Bi Kalam Ghamgin .mp3
2.53M
✍️سید علی صالحی
🎤بانوی کاشانی
اللهُم خير الأمور، خير الأشخاص، خير الأيام
خدایا بهترینِ چیزها، بهترینِ آدم ها، بهترینِ روزها لطفا... 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2790588977C6fecbc8102
4_5915651554215465963.mp3
7.66M
با اینکه دل گیرم ازت دنیا برات بسازه... 💔
🌱⃟🌸๛
•┈┈•❀🌸❀•┈┈•
😭تقدیم به #جاماندگان_اربعین😭
سِلفی
............
دریای من، سر بر کدامین کوه بگذارم!؟
ابری پر از بغضم که روی فرش می بارم
در حینِ اخبار و هزاران مُستند از تو
با کنترل ور می روم، از خویش بیزارم
هر #اربعین چشمانم از #مقتل، پُر است و باز
هر #روضه ات را در خودم در حال تکرارم
یک عکس دارم از خودم با تو، چه سالی بود!
این روزها محو حرم از قاب دیوارم
این بار هم راهم ندادی در حرم... باشد!
یک عکس سِلفی از تو و گنبد طلبکارم
#محمد_عابدی
قم المقدسه
در ذهنِ اجاق، عطرِ چایی زیباست
در جشنِ پرندگان، رهایی زیباست
در باورِ گُل، نسیم و من می گویم
هر صبح که پلک میگشایی زیباست
#شهراد_میدری #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
قمصر ...
الو سلام! آژانس مهاجرت ؟!آقا_
رفت و برگشت ساوه کاشان را _
بی که تنهایی ات ترک بخورد،
چرتکه کن ریال ایران را
ضمن اینکه دقایقی را در_
مشهد اردهال می رقصیم
دو سه ساعت توقفم داریم ،
التهاب گلابگیران را
نهصد و ده هزار..این یعنی:
نیمی از دستمزد من در ماه ...
چاره ای نیست می رویم، اما_
باید این چشم های حیران را _
آتش طور توی مجمر ریخت،
بال بر شانه ی کبوتر ریخت
رنگ و بوی بهار باید داد،
کشتزار بلند ایمان را
زنگ هم می زنیم به«صائم »،
« فرجی» هم مطابق معمول
نیست در دسترس، نورینس پانس است
برقراریم یاد یاران را
صبح فردا اگر که باد آمد،
قاصدک ها اگر پرنده شدند
با طمأنینه راه می افتیم،
شکر پروردگار سبحان را
توی قمصر کسی به دیدار_
ما می آید؟... و یا کسی هرگز
توی باغ گلابگیرانش،
می پذیرد حضور مهمان را ؟!
ما اگر مثل گل معطر شیم،
شاعر لحظه های قمصر شیم
روی سر می برندمان اما،
گل شدن مشکل است انسان را
صبح فردا که راه افتادیم،
از هوا بوی عشق می آمد
ابتدای سفر خدا می ریخت،
بر لب خشک جاده باران را .
علیرضا اطلاقی