eitaa logo
ساحل رمان
8.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
971 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل سیزدهم / قسمت نودوسوم و فرشته‌ها نشانۀ رحمت خدا هستند بر بندگان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل سیزدهم / قسمت نودوچهارم - جواد تو خواب نمی‌بینی؟ - دو دسته‌اش رو، هم چرت و پرت هم گاهی شاید خوب. - خواب دیدن با نفس و جانت هست دیگه، جسمت که مثل الان آرشام و وحید و علیرضا توی اون اتاقه. مصطفی سر برگرداند سمت اتاق و زمزمه کرد: - یعنی اونا الان دارند خواب می‌بینند و یه جای دیگه‌ان. جواد گفت: - آرشام یه جا یقۀ یکی رو گرفته، وحید داره حرص می‌ده با سوالاش، علیرضام که داره انتقام می‌گیره! صدای خنده‌شان سکوت شب را شکست و رسید به اتاقی که وحید چشمانش را باز کرده بود و حس می‌کرد دیگر خوابش نمی‌آید، سیر خواب شده بود و در خیالش الان ساعت 9 صبح بود و اما همه‌جا هنوز تاریک بود. دنبال ردی از نور می‌گشت و پنجره‌ها ستاره‌ها را نشانش می‌دادند. وقتی که نشست جای خالی جواد و مصطفی توی ذوقش زد: - نالوطیا دوباره جفت شدند در رفتند! در را که باز کرد و باغ را با چشم دوره کرد و رسید به نوری که از آتش بلند شده بود. بی‌سروصدا بیرون زد و سایه‌اش مهدوی را به خنده انداخت: - الان این کیه داره میاد؟ جواد و مصطفی سر چرخاندند سمت نگاه مهدوی و هر دو گفتن: - حلال‌زادس! جواد با تاخیر که نشان می‌داد داشته فکر می‌کرده پرسید: - الان وجود جسم وحید مهمه یا نفس وحید؟ مصطفی خندید و آقای مهدوی گفت: - جسم و روحش با هم مهمه! - یعنی اگه الان دست وحید قطع بشه، دیگه وحید وجود نداره؟ وحید شنید جواد چه گفته با صدای گرفته‌اش گفت: - دستم برات می‌دم آقاجواد، پا می‌دم، اما سر نمی‌دم، چون دست و پام قطع بشه بازم وحیدم، سرم بره دیگه نیستم! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•🏞• خوشبختی نزدیکه، غم دور‌... الهی شکر!✨ @SAHELEROMAN |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل سیزدهم / قسمت نودوچهارم - جواد تو خواب نمی‌بینی؟ - دو دسته‌اش ر
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل سیزدهم / قسمت نودوپنجم با این جواب فی‌البداهۀ وحید، همه سکوت کردند و مهدوی گفت: - عالی بود وحید، تو رو نمی‌کُنی اما نخبه‌ای! وحید خودش را کنار مصطفی جا داد و با خنده گفت: - آقا اینا نذاشتن شما یه شب با تاریکی حال کنید، ببرمشون راحت بشید! مهدوی به خاطر وحید دوباره نشست و با سر اشاره به نشستن وحید کرد و گفت: - فعلا که خودت بدجور آواره شدی این‌جا! وحید سری به شرمندگی تکان داد و رو به مصطفی گفت: - برم اون‌ها رو بیدار کنم؟ نرم بیدار کنم؟ خودم برم، خودتون می‌رید؟ همۀ گزینه‌ها روی میزه! - بمون فعلا یه چند دقیقه به ما مهلت بده ببینیم، تن و من چه فرقی دارن؟ - سختش نکن... تن همینی که می‌بینی، من رو نمی‌بینی، از ماده نیست، ولی هست مثل امواج رادیویی که نمی‌بینی ولی هست، خلاص! مهدوی از تیزی وحید متعجب شد و مصطفی خندید و خم شد تا دمنوشی برای خودش و بقیه بریزد که آقای مهدوی گفت: - موجودات یه سری خاصیت دارن مثل این‌که حواس پنجگانه دارن، طول و عرض و ارتفاع دارن، وقتی یه جا باشن، جای دیگه نیستن، زمان و تغییرات هم بهشون مسلطه، بدن هم همینا رو داره! یه عالم دیگه داریم که دیگه مادی نیست (عالم مثال) ویژگی‌های مادی رو نداره مثل عالم خواب؛ توی خواب ظاهرا این بدن رو داری اما انگار کم‌رنگ و بی‌حاله، نظم مادی هم نداره چون توی یه لحظه صحنه‌ها و شخصیت‌ها عوض می‌شه، بیدار هم که می‌شی دیگه تموم می‌شه، یه عالم هم هست که بهش می‌گن مجرد و عقل، فراتر از جسمیته! - سخت شد! مهدوی می‌خواست برود اگر جواد می‌گذاشت، جواب را که می‌داد می‌رفت. . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل بیمش از این نیست که در بند تو افتاد ترسد که کنى روزى از این بند رهایش⛓ . @SAHELEROMAN |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌸• قدرت و شکوهش عجیب است و ... | |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا