eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
947 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
•°🌪°• می‌ترسم! 📸¦ ❤️¦ 📖¦ | @saheleroman |
•|🌱|• بزرگۍِ مُشڪِلاتِ ما بستگۍ بہ ذهنیتِ خودمون دارھ..(: 📱| ✨| 📚| @Saheleroman
•|🌿|• از رخداد های زندگی‌ات گهی گذشت کن گهی گذر... 📱| ✨| 📚| @SAHELEROMAN
•|🌱|• اگـر دانے ڪہ دنیا غم نیرزد بِـروۍِ دوستـان خوشباش و خرم 📱| ✨| 📚| ‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ @SAHELEROMAN ‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐
•|💣|• دشمن، دشمنه؛ پس حواست‌و جمع کن!⛔️' 📷| 🔮| 📚| @saheleroman
•|⏳|• هیچ غصه‌ای آنقدر ارزش‌مند نیست که ..... 📷| 💎| 📙| ‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ @SAHELEROMAN ‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐
• مبینا برای پروژۀ درس همسرش عازم خارج است و من هنوز لذت بودن کنار او را نچشیده باید خودم را برای جدایی آماده کنم. دو‌تایی این روزها را می‌شماریم و نمی‌خواهیم که تمام شود. گاهی آرزوی چیزی را داری، وقتی به دستش می‌آوری، پیش خودت فکر می‌کنی همین بود آن‌چه منتظرش بودی و همیشه لحظات تنهایی‌ات را به آن می‌اندیشیدی! یعنی بالاتر از این نیست؟ یک بالاتری که باز بتوانی حسرتش را بخوری و برای رسیدن به آن دعایی، حرکتی، برنامه‌ریزی‌ای... جز این، انگار زندگی یک‌نواخت و خسته‌کننده می‌شود. یادم می‌آید من و دوستان مدرسه‌ای‌ام تابستان‌ها به همین بلا دچار می‌شدیم. انواع و اقسام کلاس‌ها و گردش‌ها را تجربه می‌کردیم تا اثبات کنیم زنده‌ و سرحالیم. آخر آرزوهایمان را در نوشته‌های خیالی دیگران و در صفحات مجازی جست‌وجو می‌کردیم، آن‌هم تا نیمه‌های شب؛ اما صبح زندگی ما همانی بود که بود... 📖| ✍🏻| |@saheleroman|
•❤️•📚• حقیقتا من خودمم این دوجلدی برام یه چیز دیگه است...😍 میزان تیراژ و چاپش هم نشون‌دهنده محبوبیتش هست🥰❤️ 💌| 💫| |@saheleroman|
رمان رنج مقدس 1.pdf
728.3K
°•🌱 رمان رنج مقدس ۱🌱•° یه دوستی اومده بود می‌گفت من چهار بار رنج مقدس رو خوندم! میشه pdfاش رو هم داشته باشم؟ 🙏🏽😕 حالا یه خبر خوب برای همهههه😍 با کلی دوندگی براتون فایل رایگان قسمتی از رمان رو بارگزاری کردیم 👏😍🎁 برای دریافت ادامه، به آیدی زیر پیام بدین👇 @p_namaktab📲 📚| ✍🏻| |@saheleroman|
ساحل رمان
°•🌱 رمان رنج مقدس ۱🌱•° یه دوستی اومده بود می‌گفت من چهار بار رنج مقدس رو خوندم! میشه pdfاش رو هم دا
• واقعا همین‌طوره... پر از نکات قشنگ تلنگری که کلی گره‌های زندگی رو برامون باز می‌کنه😍 اگه رنج مقدس رو نخوندید، یه بخشی که رایگان گذاشتیم رو بخونید، شاید نظرتون عوض شد😉 🌱| |@saheleroman|
•🧠•📚•✨• می‌نویسم: - «فرق چمران با بقیۀ دانشجوها که بعدا لقب دانشمند و دکتر و پروفسور رو یدک می‌کشن، اینه که او مخش فقط پر از فرمول نبود. خیلی‌ها فقط دودوتا چهارتایشان آباد شود خودشان را خدا می‌دانند اما چمران، «خدا هست و دیگر هیچ نیست» را درک کرد، بعد دکترای فیزیک هسته‌ای گرفت. این آدم، زنده است که می‌تواند لبنان را زنده کند.» 🌿| 📖| ✍🏻| |@saheleroman|
••• کتاب رنج مقدس از اون کتاب‌های خیلی پرطرفدار هست... 😍🌱 یه کتاب متفاوت، که وقتی با لیلا همراه می‌شی گره‌های ذهنیت کم کم باز میشه و آروم می‌شی :)✨ کتابی که پر از لطافت دخترونه است😍🌸💖 شما نظرتون رو درمورد رنج مقدس بگید👇🏻 |@sahele_roman💌 با این کتاب محبوب دل‌ها کار داریم🪄😎 |@saheleroman|
• رنج مقدس از اون کتاب‌هایی که نمی‌تونی زمین بذاری😍😌✨ |@saheleroman|
••• یه لذتِ عمیقِ موندگار!😇🦋💙 |@saheleroman|
••• این کتاب رو امروز شروع کردم به نیت روزی یک ربع ده دقیقه... اما یک‌هو به خودم اومدم دیدم تموم شد این چه وضعیه من از خانم شکوریان شکایت دارم 😂 |@saheleroman|
••• «من محتاج کسی هستم که مرا بیش‌تر از خودم بخواهد. مرا در آغوش محبت خودش غرق کند.» "طرح‌جلد، برگرفته از کتابِ اثر خانم 🌸✨" ☁️💓 یه دفتر خاص که هیچ‌جای دیگه نمی‌تونید پیدا کنید...😍 مخصوص کسایی که با کتاب رنج مقدس حال متفاوت و خوبی بهشون دست داد و می‌خوان این حس و حال رو ثبت کنن😌🌿 هرموقع این دفتر رو ببینن، اون حس و حال، لحظات با لیلا، دوباره براشون یادآوری می‌شه😇💌 🎀📝 دفتر خط‌دار ۵۰برگ قیمت: ۳۵ تومان برا تهیه به آی‌دی زیر پیام بدید🪄 @namaktab_farhangi🛒 |@saheleroman|
••• واقعا وقتی حالت خوب نیست، رنج مقدس خلائی رو درونت پر می‌کنه که حالت رو خوب میکنه😇🦋🌱 |@saheleroman|
کتاب رنج مقدس از اون کتابایی هست که همه حالات غم و شادی رو میشه باهاش حس کرد😅☹️ • • شما هم برامون حس و حال و نظرات‌تون رو بفرستید:) @p_namaktab ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
هدایت شده از پاتوق نمکتاب
کتاب رنج مقدس از اون کتابایی هست که همه حالات غم و شادی رو میشه باهاش حس کرد😅☹️ شما هم برامون حس و حال و نظرات‌تون رو بفرستید:)👇 @p_namaktab ⌈🌿° @patogh_namaktab ○°.⌋
•• و ماجرای زهرنوشیدن‌های مصطفی از دستِ شیرین، از اون نوبرهاشه.. !💯🔥 | |
یک ماهی از برگشتنم می‌گذشت و خنکای نسیمِ آرامش به قلب سوخته‌ام می وزید؛ آرامشی ابدی که با ترک همیشگی آن خانه و زندگی نصیبم شد. نشستم پشت میز و لای برگه های کتاب رنج مقدسم را گشودم. مدت ها بود دل و دماغ کتاب خواندن نداشتم اما دلم برای لیلا تنگ شده‌بود. از صفحات اول باز مطالعه را آغاز کردم. رسیدم به سهیل، همانی که برایم هم رسم و نام صالح بود. با ولعی بیشتر انگار که برای اولین بار کتاب به دستم رسیده باشد، گوش جان سپردم به افکار لیلا که می‌گفت سهیل همسر خوبی بود اما برای من نه. سهیل در بازی های کودکی اگر حامی او بود، در زندگی هم می‌خواست همان‌گونه باشد، همان قدر فانتزی و همان‌قدر عاشقانه که می‌خواست او را از عقده های جمع شده توی دلش امان دهد. سهیل می‌خواست جای خالی تمام نداشته هایش را پر کند، سهیل همانی بود که همیشه برایش رویا می بافت اما سهیل... ندای درونش حرف دیگری داشت: پازل گمشدهٔ افکارش با سهیل پر نمی‌شد! سهیل در برابر لیلا، همانی بود که صالح در برابر من. همان اندازه عاشق و دلخسته و حامی و همان اندازه متعصب و کج‌فکر. پا به پای لیلا که می رفت و می آمد و سهیل را از ذهنش خط می‌زد اشک حسرت ریختم؛ اشک ریختم که چرا را سال ها بود وقف در گردش میان دوستانم می‌چرخاندم و خودم یک خط از فلسفهٔ قصه اش را به خاطر نداشتم. فرق من با لیلا، نه در احساسات دخترانه‌ام بود نه حتی عقده‌های سر باز کردهٔ دلم، فرق من با لیلا در خیال بود و فکر! او واقعی زندگی می‌کرد من فانتزی. او همان‌قدری فکرمی‌کرد که من، همان‌قدری می‌خواند که من، همان‌قدری می‌نوشت و می‌گفت و رنج می‌کشید که من... اما او جام واقعیت را نوشید و من غرقه در اقیانوس خیالات گرفتار صالح شدم. لیلا از همان قدم اول به جای دنبال آیه و نشانه گشتن، سهیل را به چالش کشید، دنیا را از نگاهش دید و توحش او را در یک سیلی دریافت. هرچه کشیدم از خودم بود و یک به یک زخم هایی که بر پیکرم نشست بانگ بود بر غلط انداز توی سرم از زندگی که بیدار شوم و حالا که نور دارد از همین زخم ها راهش را می‌گیرد و بر قلبم می‌تابد برای شما بنویسم. ای کاش می‌شد تمام صحنه هایی که رمان‌ها و فیلم‌ها برای فاطمهٔ درونم رویا بافته و بر تنش کرده‌اند، قیچی حقیقت به دست پاره پاره کنم. و فریاد بر آورم: کمی فکر کن، نه خیال، لطفا ای من درون! ✍🏻نظر واقع‌گرایانه‌ای خواننده‌ی کتاب رنج مقدس!
•• از اون وقتا که دلت می‌خواد داد بزنی: - آهای دنیا من خیلی دوسش دارم!🌏:) | |
•• مدت‌ها بشینی و زُل بزنی به انعکاس نور رو اون گنبد طلایی که ترکیبش با آسمونِ آبی بی‌نظیره!✨☁️ | |
•• چند ساعت، چند روز، چند ماه با خودت اینجوری جنگیدی؟...🔥 | |
ساحل رمان
•• ریاضیت‌ خوبه؟👀 ‌
•• هیچ خبر دارین ما یه PDF چهل و دو صفحه‌ای از کتاب رو تو کانال داریم؟!😎🤌🏼 بفرمایید، نوش جان!🤝 ‌