••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل دوازدهم / قسمت هفتادودوم
دلش میخواست همیشه مهدی را راضی ببیند مخصوصا این روزها که میدید مهدی علاوه بر کارهای معمولی و بیمزۀ معاونت،
سخت دستگیر پسرها شده است،
بیشتر تلاش میکرد فضای خانه را مطلوب نشان بدهد تا میان دهها کار و بار مهدی،
بار خانه سبکتر باشد.
مهدی کمی نگاهش کرد و گفت:
- رفتی دوباره؟
لبخند نشست گوشه لبش.
- نرفتم.
حواسم شش دنگ پیش شماست.
- رفتی و برگشتی.
- چی میگید با بچهها؟
چی بگم خوبه؟
- امروز شنیدم پا کردی تو کفش من!
ابروهای مهدی بالا رفت:
- پای ما کجا،
کفش شما بانو!
- داشتی بحث مغالطات میکردی ای مرد!
صدای خنده مهدی سکوت شب باغ را شکست.
- باور کن امروز حس کردم که فرمولای فیزیک و شیمی اصلا سطحشون پایینه مقابل بحث منطقی و فلسفی!
هرچی یاد گرفته و نگرفته بودم ریختم وسط تا تونستم قانعشون کنم!
- پشت پنجره بحث میکردید، شنیدم.
گفتم کاش مهدی اول بهشون میگفت خطای ذهن توی فرآیند فکر کردن اختلال ایجاد میکنه و نمیذاره که ذهن به درک و فهم صحیح برسه؛
نتیجه هم میشه همۀ این فکرهای غلطی که داشتن به زبون میآوردن!
- باور کن محبوب،
خودشون میفهمیدن که دارن خطا میکنن و به اشتباه استدلال میکنن اما خب باز هم دنبال اثبات غلطشون بودن.
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حُسِینمیشنومهرچهیاحَسَنمیگویم💚
@SAHELEROMAN
من غبارم! شرفم خاکِ بقیع حسن است؛
تا بر این فرش نشستم نتکانید مرا...🍂
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
@SAHELEROMAN | #شعریجات
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل دوازدهم / قسمت هفتادوسوم
خودشون همون اول بحث که گفتم دارید مغالطه میکنید،
چند تصویر و تعریف کردن که آدم رو به اشتباه میاندازه!
اما خب وقتی دانشمند و سیاستمدارش با مغالطه کارش رو جلو میبره،
دیگه از جوان چه توقعی داری.
- حالا چی میگفتن؟
در ذهن مهدوی حرف علیرضا مرور شد علیرضا خیلی سرحالتر از قبل شده بود و طاقت حال به هم ریختۀ جواد را نداشت.
- آقا خودتون میگید نهایت دنیا خوشبختی آدمه،
از اونطرف هم میگید نهایت زندگی آدم مرگه دیگه،
خب آقا نهایت خوشبختی مرگه،
پس چرا خودکشی رو بد میدونید؟
محبوبه دلنگران شد از این حرف و گفت:
- وای مهدی جواد دیگه چرا این رو گفت؟
مهدی لبانش را با تأمل جمع کرد و گفت:
- بحثشون سر این فیلمها و عکسای وحشتناکه اروپا و آمریکا بود؟
- کدوم؟
- ولش کن.
- نه نه بگو قول میدم حالم بد نشه!
مهدی کلافه از دست خودش که چرا دارد استفراغهای فرهنگ اشتباهی را در خانهاش میآورد گفت:
- همین که یه مدل بیمارستان یا بعضی کشورای غرب و آمریکا یه مدل تابوت مرگ راه انداختن!
- یا بسمالله!
بیمارستان برای درمانه، مرگِ چی؟
- ببین!
- نه بگو!
- اونجا مثل ما نیستند که طرف پیر که میشه محترمتر بشه یا مریضی لاعلاج بگیره،
همه بسیج بشن با دارو و دعا پشتیبانی کنن برای درمان،
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل دوازدهم / قسمت هفتادوچهارم
اونجا انسان انسان دیده نمیشه،
نیروی کار دیده میشه مثل حیوان که باید سود داشته باشه یعنی کسی که پیره چون سودآور نیست پس ارزش نداره،
سر کرونا هم پیرها یک ضرر حساب میشدن چون هزینهخور بودن!
دیگه فردی که بیماری لاعلاج میگیره و از دنیا خسته میشه، یا پیر میشه...
میتونه بره بیمارستان هزینه بده،
برگۀ رضایت هم پر کنه تا با تزریق سم و این مدل داروها بکشنش!
یا یه اتاق گاز هم هست میذارنش توی اتاق در رو هم میبندن و گاز سمی پخش میکنن تا جون بکنه!
بقیه هم بیرون اون تابوت و اتاق بهش نگاه میکنن تا جون بکنه!
محبوبه فقط توانست مهدی را نگاه کند آنقدر طولانی که مهدی مجبور شود برایش لیوان آبی بیاورد و به خودش لعن بفرستد که چرا حال خوب او را با کثافتکاری بیفرهنگوارانۀ دیگران به هم بریزد.
- خوبی محبوب؟
دل محبوبه به هم پیچید، هنوز نتوانسته بود درک کند این وحشیگری را آن هم به اسم تمدن.
- من حالم بد میشه مهدی!
اینا از یه طرف بمب میریزن سر مردم کشورهای دیگه،
از یه طرف مردم خودشون رو میکشن.
چه موجوداتین!
از یه طرف ویروس کرونا رو درست کردند،
بعد واکسنش رو درست کردن که با هر دو تاش کلی آدم از جهان کشتند.
الان هم که تو ایران دیگه چندان خبری از کرونا نیست،
آمریکا و اروپا هزار تا هزار تا کشته میدن و این رسانهچیا خبرش رو پخش نمیکنن.
نه از ایران میگن و موفقیت کنترلش،
نه از اونا و ناموفقیتیشون!
مهدی دست محبوبه را گرفت و وقتی دید سرد است به آتش نزدیک کرد و گفت:
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨
تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=)
یکم گپ؟
👉🏻@SAHELE_ROMAN
کتاب در ساک🧳
راهی حرم میشویم
تا به زائران معرفت اهلبیت هدیه بدهیم.
جا نمونی رفیق;)
شماره کارت نذر:
6104337338149907
خیریه زمزم کوثر
@SAHELEROMAN
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
«تو خیلی آقایی» به روایت یکی از اهالی!..❤️🩹
#نظرات_مخاطبین
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
بهترین داداشِ دنیا، یه داداش بهت هدیه داده!=)🫂
#نظرات_مخاطبین
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
بگو که تو هم توو سرت پیچید: پنجره فولاد رضا برات کربلا میده...👣
#نظرات_مخاطبین
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
شاعر میگه: دلتنگ حرمتم؛ به کی بگم؟:)🩹
#نظرات_مخاطبین
ساحل رمان
هرچی داریم و نداریم از نگاه شماست مهربانِ مشرقزمین!✨ تو کجای زندگیتو مدیون امام رضایی؟=) یکم گپ؟
•
همسایه سایهات به سرم مستدام باد...🏡
#نظرات_مخاطبین