eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدیه به علیه السلام ⏪برنامه ی روزنامه ی ✅ کریم 👈 روزی یک صفحه 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/pxKPaI 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
39.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ علیه السلام 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
jameah-arabic01.mp3
1.2M
علیه السلام ✋ این حرف بینِ مردمِ این خاک رایج است چشمانِ ما به سفره یِ باب الحوائج است (ع) 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ " این چیز مهمی است که برافراشتن (علیهم‌السّلام) در دنیای اسلام، حقیقتاً می‌تواند دنیای اسلام و مسلمین را از این دو نقطه‌نظر گرد هم مجتمع کند [یکی محبت به اهل بیت (ع) و دیگری آموزش دین و تعلم معارف]. امروز این فرصت عظیم در اختیار همه‌ی مسلمین است؛ مخصوصاً آنهایی که مکتب اهل‌بیت را در عمل تحقق بخشیده‌اند و ایماناً و عملاً به آن متصل شده‌اند. امروز در اسلامی - که حاکمیت اسلام و قرآن در آن، امیدی به همه‌ی مسلمین عالم داده است - بحمداللَّه پرچم اهل‌بیت در اهتزاز است و ما می‌بینیم که همه‌ی مسلمین گوشه و کنار عالم، به این نظام و به این جمهوری و به این پرچم و به پرچم متعالی اسلام که در این‌جا در اهتزاز است، احترام می‌گذارند و از آن احساس عزت می‌کنند. «بموالاتکم تمّت الکلمة و عظمت النّعمة و ائتلفت الفرقة» " 👤 عج 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت سوم 🌺 حلقهٔ آن صوفیان مستفید چونک در وجد و طرب آخر رسید خوان بیاوردند بهر میهمان از بهیمه یاد آورد آن زمان گفت خادم را که در آخر برو راست کن بهر بهیمه کاه و جو گفت لا حول این چه افزون گفتنست از قدیم این کارها کار منست گفت تر کن آن جوش را از نخست کان خر پیرست و دندانهاش سست گفت لا حول این چه می‌گویی مها از من آموزند این ترتیبها گفت پالانش فرو نه پیش پیش داروی منبل بنه بر پشت ریش گفت لا حول آخر ای حکمت‌گزار جنس تو مهمانم آمد صد هزار جمله راضی رفته‌اند از پیش ما هست مهمان جان ما و خویش ما گفت آبش ده ولیکن شیر گرم گفت لا حول از توم بگرفت شرم گفت اندر جو تو کمتر کاه‌کن گفت لا حول این سخن کوتاه کن گفت جایش را بروب از سنگ و پشک ور بود تر ریز بر وی خاک خشک گفت لا حول ای پدر لا حول کن با رسول اهل کمتر گو سخن گفت بستان شانه پشت خر بخار گفت لا حول ای پدر شرمی بدار خادم این گفت و میان را بست چست گفت رفتم کاه و جو آرم نخست رفت و از آخر نکرد او هیچ یاد خواب خرگوشی بدان صوفی بداد رفت خادم جانب اوباش چند کرد بر اندرز صوفی ریش‌خند صوفی از ره مانده بود و شد دراز خوابها می‌دید با چشم فراز کان خرش در چنگ گرگی مانده بود پاره‌ها از پشت و رانش می‌ربود گفت لا حول این چه مالیخولیاست ای عجب آن خادم مشفق کجاست باز می‌دید آن خرش در راه‌رو گه به چاهی می‌فتاد و گه بگو گونه‌گون می‌دید ناخوش واقعه فاتحه می‌خواند او والقارعه گفت چاره چیست یاران جسته‌اند رفته‌اند و جمله درها بسته‌اند باز می‌گفت ای عجب آن خادمک نه که با ما گشت هم‌نان و نمک من نکردم با وی الا لطف و لین او چرا با من کند برعکس کین هر عداوت را سبب باید سند ورنه جنسیت وفا تلقین کند باز می‌گفت آدم با لطف و جود کی بر آن ابلیس جوری کرده بود آدمی مر مار و کزدم را چه کرد کو همی‌خواهد مرورا مرگ و درد گرگ را خود خاصیت بدریدنست این حسد در خلق آخر روشنست باز می‌گفت این گمان بد خطاست بر برادر این چنین ظنم چراست باز گفتی حزم سؤ الظن تست هر که بدظن نیست کی ماند درست صوفی اندر وسوسه وان خر چنان که چنین بادا جزای دشمنان آن خر مسکین میان خاک و سنگ کژ شده پالان دریده پالهنگ کشته از ره جملهٔ شب بی علف گاه در جان کندن و گه در تلف خر همه شب ذکر می‌کرد ای اله جو رها کردم کم از یک مشت کاه با زبان حال می‌گفت ای شیوخ رحمتی که سوختم زین خام شوخ آنچ آن خر دید از رنج و عذاب مرغ خاکی بیند اندر سیل آب بس به پهلو گشت آن شب تا سحر آن خر بیچاره از جوع البقر روز شد خادم بیامد بامداد زود پالان جست بر پشتش نهاد خر فروشانه دو سه زخمش بزد کرد با خر آنچ زان سگ می‌سزد خر جهنده گشت از تیزی نیش کو زبان تا خر بگوید حال خویش برنامه ی - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #عارف_و_خرش قسمت سوم 🌺 حلقهٔ آن صوفیان مستفید چونک در وجد و طرب آخر رسید خوان بیاوردند ب
🔴وقتى حلقه صوفیان و وجد و طربشان به آخر رسید. براى میهمان غذا آوردند و همین که چشمش بسفره نان افتاد از خر خود یاد کرده‏. رو به خادم خانقاه نموده گفت برو به آخور خرمن کاه و جو بریز. خادم گفت لا حول و لا قوة الا باللّه این چه حرفى است؟ من کهنه نو کرم کار خود را دانسته و انجام مى‏دهم‏. صوفى گفت خر من دندان صحیحى ندارد جو را باید قبلا در آب خیس کنى‏. خادم جواب داد لا حول و لا قوة الا باللّه چه فرمایشى است این چیزها را همه از من یاد مى‏گیرند. صوفى گفت پالانش را بردار و روى زخم پشتش قدرى علف جاروب خشک بریز که بهبودى حاصل کند. خادم جواب داد لا حول این سخنان بگذار که هزاران مهمان مثل تو باین جا آمده‏. و همگى از پیش ما راضى رفته‏اند ما میهمان دوست بوده میهمان را چون جان خود دوست مى‏داریم‏. گفت عوض آب شیر گرم باو بده جواب داد لا حول که دیگر خجالت مى‏کشم چیزى بگویم‏. گفت میان جو کاه کم بریز جواب داد لا حول خواهش مى‏کنم این سخن را کوتاه کنید. گفت جاى خر را بروب که سنگ و فضولات نداشته باشد و اگر تر باشد خاکه پهن خشک بر آن بریز. جواب داد لا حول و لا قوة پدر جان صلوات بفرست با یک نوکر اهل کمتر از این سخنان بگو. گفت یک قشو بدست گیر و پشت خر را بخاران و تیمار کن گفت لا حول پدر جان آخر شرم کن بس است‏. خادم این سخن را گفته و فوراً شال کمر خود را محکم بسته گفت رفتم که اول کاه و جو بیاورم‏. ( او رفت و یادى از آخور خر نکرد صوفى هم بامید او بخواب رفت‏. خادم سراغ چند نفر از رفقاى بى‏عار خود رفته و بریش صوفى و اندرزهاى او خنده کرد. صوفى که از راه آمده خسته و کوفته شده بود دراز شده و بخواب رفت در خواب مى‏دید. که خرش مورد حمله گرگ شده و آن حیوان درنده از ران و پشت او گوشت پاره مى‏کندو مى‏گفت لا حول و لا قوة الا باللّه آن خادم مهربان کجا است؟ و این مالیخولیا چیست که من دچار آن شده‏ام‏. 👈مولانا می گوید: چه بسا سفلگان دون همّت برای خودنمایی و ارضای هوای نفسانی، در کسوت خادمان دین و کارگزاران حکومت، لاف تعهّد و مسئولیّت می‌زنند؛ همانند التزام خادم البهیمه در پذیرش تیمار کردن بهیمه و تخلف از آن. آنها با «لاحول ولا قوة الا بالله»های مکرر، تعهد ریایی خود را ابراز کرده و به رخ احاد جامعه می‌کشند، با تمسک به ظاهر شریعت و با ظاهری فریبنده، وعده‌های دروغین می‌دهند و یا تحت لوای تخصص و کارشناس‌، حکمت‌گزار جامعه می‌گردند. افرادی که از پرستاری بهیمه‌‌ای عاجزند، در رأس اداره امور زندگی انسان‌ها قرار می‌گیرند و علاوه بر این‌که داروی مَنبلی بر پشتِ زخمیِ جامعه نمی‌گذارند، خود را نیز خادم‌الشریعة و خادم‌الملة لقب می‌دهند. ترجمه قسمت اول 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 باز در خواب مى‏دید که خرش در حال راه رفتن متصل بچاه و چاله میافت‏. متصل وقایع بد مى‏دید و براى رفع اثر آن لا حول مى‏گفت‏. گفت خدایا چه باید کرد همه رفته و درها را بسته‏اند. باز بخود دل دارى داده مى‏گفت آن خادم با من نان و نمک خورده‏. و من با او جز مهربانى کارى نکرده‏ام او البته با من دشمنى نخواهد کرد. گذشته از این هر دشمنى جهت و سببى مى‏خواهد و گرنه انسان نوعاً دوستى مى‏کند نه دشمنى‏. باز بخیال افتاده مى‏گفت از کجا که چنین باشد مگر آدم به ابلیس بدى کرده بود. یا آدم به مار و کژدم چه کرده است که آنها او را دچار درد و مرگ مى‏سازند. گرگ طبعاً درنده است حسد هم در مردم واضح است که وجود دارد. پس از آن باز بخود دل دارى داده مى‏گفت سوء ظن داشتن خوب نیست من نباید ببرادر دینى گمان بد ببرم‏. باز بخود مى‏گفت فرموده‏اند حزم همانا سوء ظن است ،یعنى دور اندیشى همانا بد گمانى است،کسى که سوء ظن نداشته حزم و احتیاط نکند کى مى‏تواند زندگى کند. صوفى در این وسوسه‏ها بود و خر او هم در حالى بود که دشمن در آن حال باشد. خر بى‏چاره میان خاک و سنگ پالانش کج شده تنگش بریده خسته و کوفته و گرسنه مشغول جان کندن بود. 👈در پایان داستان قسمت نخستین از داستان عیسى (ع)، بدین نکته اشارت کرد که از آن کس که طینت او با خباثت سرشته است توقع نیکى نباید داشت، هر چند ظاهر او خوب و سخنش فریبنده باشد. نمونه آن تیمارگر خانقاه است که با سخنان چرب صوفى را بفریفت و هر چه صوفى از او خواست، وعده بهتر آن را داد لکن در عمل هیچ کارى نکرد و خر را گرسنه و تشنه رها کرد و در این داستان اشارت است به تسویلات شیطان و فریب‏کارى او که «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ اَلشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»: آنان را وعده (دروغ) مى‏دهد و به آرزو در مى‏افکند و وعده ندهد شیطان آنان را جز فریب» مولانا می گوید: کمترین باز‌تاب منفی واگذاری امور مادّی و مسائل زندگی این جهانی، به عناصر سست همت و گریزپای از مسئولیت، ایجاد مالیخولیای اجتماعی و فراگیر شدن یک نوع بیماری عصبی در جامعه است که موجب اختلال قوای ذهنی خواهد شد و با خواندن فاتحةالکتاب و القارعة هم نمی‌شود آن را درمان کرد. ترجمه قسمت دوم 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴کسانی که با سرمایه‌های این جامعه، تحصیلات دانشگاهی را به پایان رساندند و به مقاماتی رسیده و در حلقه‌های سیاست‌گذاری‌ها قرار گرفته‌اند، مانند آن خادم‌البهیمه، مدام به اندرزهای مشفقانه اهل‌الله خنده تمسخر‌آمیز می‌زنند و بی‌خبر از دردهای جانکاه بینوایان و ناتوانان جامعه، فقط به منافع مادی خود و جناح و گروه خود می‌اندیشند. به عنوان مرفهان بی‌درد جامعه ظهور و بروز دارند. در این‌جا سخن از تجانس دشمنی و عداوت، خطا و اشتباه است گمان بریم که دشمنی باید متکی بر سبب خاصی باشد‌؛ وگرنه نتیجه مناسبت‌های روحی باید بر اصل و‌فاداری تکیه زند، زیرا جنسیت و تجانس به معنای رابطه روحی و معنوی‌ و هم‌دلی و هم‌فکری کاربرد دارد. کدام رابطه بین «گرگ» که خصیصه درندگی او معروف اوست و «میش» که آرامش و خود نگه‌داری مشخّصه آن است، می‌تواند استوار باشد. تلبیس ابلیس و نیش عقرب، تناسب و تجانس نمی‌طلبد، بلکه اقتضای طبیعت‌ اش این است 👈 خر بزبان حال مى‏گفت خداوندا از جو صرف نظر کردم یک مشت کاه بمن بده‏. باز بزبان حال مى‏گفت اى پیران و بزرگان که در این خانقاه جمع شده‏اید بمن رحم کنید که از دست این شخص خام طمع چرکین سوختم‏. خر آن شب رنجى کشید که مرغ خاکى در موقع آمدن سیل مى‏کشد. خر بى‏چاره آن شب از شدت مرض جوع البقر [جوع البقر مرضى است که مبتلاى به آن هیچ گاه سیر نمى‏شود و فربهى فوق العاده‏اى عارضش مى‏گردد] تا صبح پهلو بپهلو شد. همین که روز شد اول روز خادم آمده پالان بر پشت خر نهاد. و مثل خر فروشانى که زخم بخر مى‏زنند که در جلو مشترى چالاک باشد دو سه زخم باو زد و با خر معامله‏اى کرد که با سگ باید کرد. خر از سوزش نیش تیز بناى جست و خیز گذاشت بى‏چاره زبان نداشت که شرح حال خود را بگوید. به راستی که آن‌چه به جایی نرسد فریاد است. 👈توضیح : الاغ بیچاره تمام شب ناله و فریاد می‌کرد: خدایا! «جو رها کردم کم از یک مشت کاه». همه بدبختی‌های ما از این صرف نظرکردن از حقوق حقه خود است که نه تنها راه فریادها را می‌بندد، بلکه به جرأتِ متجریان جامعه می‌افزاید. بهیمه در تمام شب، همانند عریضه‌نویسان عرض حال می‌گفت که: ای شیوخ! به فریاد برسید از این همه رنج و عذاب؛ از این همه تبعیض و بیداد؛ امان از جوع‌البقرهای اقتصادی جامعه که هر چه می‌خورند سیر نمی‌شوند؛ امان از دست خرفروشان نظام اقتصادی که زالو صفتانه خون می‌مکند و بر‌ج‌های شیشه‌ای را طالب‌اند و رانت خواری‌های این جهانی و رنجوری مردمان را کا‌سب‌اند. اما آن‌چه به جایی نرسد فریاد است. ترجمه قسمت سوم 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 علیه السلام ✳️ بخشی از 🔴 بمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا وَ بمُوالاتِكُمْ تَمّتِ الْكِلمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بمُوالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ خداوند ، به شما ، نشانه هاى روشن دين را به ما آموخت و آنچه را از دنيايمان تباه شده بود ، اصلاح كرد و به ولايت شما ، كلمه ، كامل شد و نعمت ، بزرگ شمرده شد و پراكندگى و جدايى به ائتلاف و يكپارچگى تبديل شد و به ولايت شما ، اطاعت واجب ، پذيرفته مى شود ✳️ خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی‌خبر نرود طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی ولی چگونه مگس از پی شکر نرود سواد دیده غمدیده‌ام به اشک مشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار چرا که بی سر زلف توام به سر نرود دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود من ِ گدا ، هوس ِ سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود تو کز عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت به در نرود سیاه نامه ‌تر از خود کسی نمی‌بینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید چو باشه در پی هر صید مختصر نرود بیار باده و اول به دست ده به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود 🔅 برنامه ی روزانه 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " در یاد کردن و درخواست آن " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " در یاد کردن و درخواست آن " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (ع ) در یاد کردن و درخواست آن: 🔹فلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ يَرْحَمُنِى لِسُوءِ مَوْقِفِى، أَوْ تُدْرِكُهُ الرِّقَّةُ عَلَيَّ لِسُوءِ حَالِى فَيَنَالَنِى مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِىَ أَسْمَعُ لَدَيْكَ مِنْ دُعَائِى، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْكَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفَاعَتِى تَكُونُ بِهَا نَجَاتِى مِنْ غَضَبِكَ وَ فَوْزَتِى بِرِضَاكَ🔹 🔸شايد يكى از آنان به رحمت تو، بدحالى مرا ديده دلش بسوزد يا بر حال ناخوش من رقت آرد، و درباره من دعايى كند كه بيش از دعاى من در خور اجابت تو باشد، يا شفاعت او نزد تو مؤثر تر از شفاعت من بود به سبب آن از خشم تو رهايى يابم و به خشنودى تو پيروز گردم🔸 ◀️کانال انس با صحیفه سجادیه @sahife2