eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه ی ✳️ ارزش و 👈 و قَالَ (عليه السلام): مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ؛ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ. 👈حضرت علی که درود خدا بر او باد فرمودند: پاداش مجاهد در راه خدا، بزرگ تر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى گردد، همانا عفيف پاكدامن، اى از فرشته هاست. 👌 شرح این حکمت نورانی را در لینک زیر بخوانید: 👇 👈 همسان شهيدان و فرشته ها!! (عفیفان و پاکدامنان) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ در زندگی حضرت (سلام الله علیها) 👈 بخوانید و اینجا بشنوید 👤حجت الاسلام و المسلمین 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ستایش پیامبر (ص) از (س) 👈حضرت علی (ع) فرمود: اسْتَأْذَنَ أَعْمَی عَلَی فَاطِمَةَ (س) فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَهَا لِمَ حَجَبْتِیهِ وَ هُوَ لَا یرَاک فَقَالَتْ (س) إِنْ لَمْ یکنْ یرَانِی فَإِنِّی أَرَاهُ وَ هُوَ یشَمُّ الرِّیحَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَشْهَدُ أَنَّک بَضْعَةٌ مِنِّی[بحار الانوار، ج 43، ص 54.] مرد نابینایی خواست وارد شود. حضرت فاطمه س پشت پرده رفت و پنهان شد، پیامبر (ص) فرمود: چرا پنهان شدی او که تو را نمی بیند؟ فاطمه س عرض کرد: اگر او مرا نمی بیند من که او را می بینم، و او هم بو را احساس می کند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی. 🔊 چگونه عفیف باشیم؟؟؟ ( استاد ) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🌺 الگوی حضرت سلام الله علیها و روز و بر همه بانوان و مادران کانال مبارک باد 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🌹با اولین قطره خونی که از بر روی زمین می ریزد تمامی گناهان او بخشوده شده و چون کودکی تازه متولد شده پاک می شود و در میهمانی خدا وارد می شود رسول خدا فرمود شاید بتوان بالای هر کار خوبی کاری بهتر از آن را پیدا کرد اما هیچ کاری بالاتر از جهاد و شهادت در راه خدا نیست لکن مقایسه را ببینید امیرمومنان می فرماید: کسی که شرایط گناه برای او فراهم می شود ولی گناه نمی کند اجر و پاداش او کمتر از شهادت نیست و در نهایت اینگونه نتیجه می گیرد: بعید نیست فردی که از گناه و زشتی ها دوری می کند در ردیف فرشتگان الهی قرار گیرد یعنی دوری کردن از زشتی ها ما را در مقام فرشتگان قرار می دهد. عجب مقایسه ای شهادت در یک کفه ترازو و دوری کردن از گناهی که شرایطش فراهم است در کفه ای دیگر و البته او را در مقام فرشتگان گماشتن از این زیباتر نمی شد دوری از گناه را ترسیم کرد بیایید از همین امروز تصمیم بگیریم گناه نکینم مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکادَ الْعَفِیفُ أَنْ یکونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکةِ مجاهد شهید در راه خدا اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد اما ورزیده و خویشتنداری می کند چنین شخصی نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان خدا باشد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🌺 الگوی حضرت سلام الله علیها و روز و بر همه بانوان و مادران کانال مبارک باد 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🌺 الگوی حضرت سلام الله علیها و روز و بر همه بانوان و مادران کانال مبارک باد 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
امام سجاد(ع) برای حل بحران اخلاقی عصر خود، راه ارتباط انسان با خدا را برگزید امام سجاد(ع) در سن ۵۷ سالگی به دست حاکم مدینه به دستور خلیفه عبدالملک به شهادت رسید. عصری که امام سجاد(ع) در آن زندگی می‌کرد، عصری بود که جامعه فاقد اخلاق بود و لذا آن حضرت از باب اخلاق برای هدایت جامعه وارد شد. ولایت چهار مرتبه دارد و اولین مرتبه آن تصرف درعالم طبیعت است که خدا آن را به ولی خود که عصمت دارد وا می گذارد و معجرات انیبا(ع)، ائمه(ع) و اولیا نشئت گرفته از آن و از نوع تکوینی است. ولایت تشریعی دومین مرحله ولایت است که در آن خدا به وسلیه پیامبر(ص) تفسیر احکام را به اهل بیت(ع) واگذارده است و حدیث ثقلین به آن اشاره دارد. سومین مرتبه ولایت را مقتدا بودن در اخلاق، اسوه و روش‌ها و منش‌ها و چهارمین مرتبه ولایت در مقام حکومت و اداره کشور اسلامی است که امام سجاد(ع) از آن محروم بود، همان طور که امام حسین(ع) و امام حسن از آن محروم شدند. عمده تمرکز آن حضرت بر روی اخلاق بود، زیرا عصر او عصری آشفته بود؛ در داخل، بنی امیه، همه چیز را به نفع خودشان تفسیر و قران را به نفع خودشان مصادره کرده بودند، از طرف دیگر چون دوره کشورگشایی بود، دیگر سرزمین ها می خواستند ببینند اسلام چیست و خطر، این بود که اسلام را به وسیله ولید، منصور و عبدالملک‌ها بشناسند که در نتیجه از این در وارد و از در دیگر، خارج می شدند. لذا امام سجاد(ع) در آن بحران اخلاقی هم نسبت به مردم داخلی و هم نسبت به جوامع دیگر، وظیفه داشت، بنابراین راه ارتباط انسان با خدا برگزید که صحیفه سجادیه تابلویی از این ارتباط است و به هر دعایی که نگاه می کنیم، مملو از اخلاق است. در دعای صحیفه سجادیه ( ) در دعای برای همسایگان و دوستانشان امام(ع) عرض می‌کنند: 🔹و اجْعَلْنِى اللَّهُمَّ أَجْزِى بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِى كَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِى عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِينُ جَانِبِى لَهُمْ تَوَاضُعا، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحا، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِى، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِى🔹 خدایا به من توفیق بده که در برابر اسائه مؤمنین و مسلمانانی که به من بد می کنند، به ایشان خوبی کنم و نسبت به تمام مسلمانان حسن ظن داشته باشم، مگر آنان که وضعشان روشن است، یعنی جامعه اسلامی را با بنگرم و به تمام امت را نیکی کرده و با نیت خدمت و نیکی در جامعه زندگی نمایم و از لغزش ها، بدی ها و برخورد ها چشم پوشی کنم. امام سجاد(ع) درادامه می‌فرمایند: وَ أَغُضُّ بَصَرِى عَنْهُمْ عِفَّةً اگر بخواهم چنین کنم، باید داشته باشم، پس خدایا تو به من عفت بده. «راغب» در «مفردات» می گوید: «عفت» حالتی برای نفس انسانی است که به واسطه آن از هوای نفس، دوری و در اعتدال، زندگی می کند. عفت، نقطه اعتدال است که حالتی میان افراط ـ حرص و آز به دنیا ـ و تفریط ـ بی اعتنایی به دنیا ـ یعنی عفت در همه اموری است که منافع مادی و دنیوی مطرح است؛ عفت چشم، عفت دست، عفت پا و عفت اندیشه. از امیر مؤمنان علی(ع) نقل است که می فرمایند: «ورع ثمره عفاف است»، یعنی عفت است که آدم را به تقوا و ورع دعوت می کند. امیرالمؤمنین در جای دیگر می فرمایند که عاقل کسی است که وقتی می ترسد نفس اماره بر او حمله کند، آن را مهار می کند، چون نفس اماره در مواقع گوناگون، هجوم می آورد. 👤 آیت الله 🙏کانال 🆔 @sahife2
12 12- ‏ 2 2 ✳️ امام صادق عليه السلام پس از معرفى ائمه عليهم السلام فرمود: وَ دينُهُمُ الوَرَعُ وَ العِفَّةُ- إلى أَنْ قالَ:- وَحُسْنُ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنُ الجِوارِ. دين آنان پاك دامنى و است تا جائى كه فرمود: و حسن معاشرت و حسن دارى است. و نيز فرمود: احْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرْتَ تَكُنْ مُسْلِماً. همسايه داريت را با همسايه‏ات نيكو كن تا مسلمان باشى. حضرت صادق عليه السلام از پدرانش از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مى‏كند: اعْمَلْ بِفَرائِضِ اللّهِ تَكُنْ اتْقَى النّاسِ، وَ ارْضَ بِقِسْمِ اللّهِ تَكُنْ اغْنَى النّاسِ، وَكُفَّ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ تَكُنْ اوْرَعَ النّاسِ، وَ احْسِنْ مُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مُؤْمِناً، وَ احْسِنْ مُصاحَبَةَ مَنْ صاحَبَكَ تَكُنْ مُسْلِماً. به واجبات الهى عمل كن تا با تقواترين مردم باشى، به داده حق راضى باش تا بى نيازترين خلق باشى، از حرام الهى خوددارى كن تا پاكدامن‏ترين انسان‏ها باشى، براى همسايه‏ات بهترين همسايه باش تا مومن باشى، و معاشرت خود را با معاشرت نيكو قرار بده تا مسلمان باشى. حضرت باقر عليه السلام فرمود: صانِعِ الْمُنافِقَ بِلِسانِكَ، وَ اخْلِصْ وُدَّكَ لِلْمُؤْمِنِ، وَ انْ جالَسَكَ يَهُودِىٌّ فَاحْسِنْ مُجالَسَتَهُ. با منافق با زبانت روبرو شو، محبتت را براى مؤمن خالصانه مصرف كن، و اگر يهودى باتو شد، با او با نيكى همنشينى كن! حضرت صادق عليه السلام فرمود: عَلَيْكُمْ بِتَقْوى اللّهِ، وَ صِدْقِ الْحَديثِ، وَ اداءِ الْامانَةِ، وَ حُسْنِ الصَّحابَةِ لِمَنْ صَحِبَكُمْ. بر شما باد به رعايت تقواى الهى، و راستى در سخن، و اداى ، و خوبى معاشرت با كسى كه با شما همنشين است. امام صادق عليه السلام فرمود: ثَلاثٌ مَنْ اتَى اللّهَ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنَّةَ: الْانْفاقُ مِنْ اقْتارٍ، وَ الْبِشْرُ بِجَميعِ الْعالَمِ، وَ الْانْصافُ مِنْ نَفْسِهِ. سه چيز است هر كس با يكى از آنها همراه باشد خداوند بهشت را بر او واجب مى‏گرداند. به وقت تنگدستى، گشاده روئى با تمام مردم جهان، و از جانب خود به ديگران انصاف دادن. يكى از دوستان ابن محبوب به حضرت صادق عليه السلام عرضه داشت: ما حَدُّ حُسْنِ الْخُلْقِ؟ قالَ: تَلينُ جَناحَكَ، وَ تُطيبُ كَلامَكَ، وَ تَلْقى‏ اخاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ. حدود حسن خلق چيست؟ فرمود: مهربانى با همه، پاكيزگى در كلام، روبرو شدن با برادر دينى با چهره نيكو. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏8، ص: 373 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
4 4 ‏ 3 (اخلاق) 1 ✳️ بدان- أعانَكَ اللَّه- كه خوى شخص بر دو گونه بود: خُلق نيك و خلق بد: خُلق نيك صفتى چند باشد در شخص كه شرع پسندد و عقل مستحسن داند و آن بر دو قسم بود: قسمى آن كه به وصله دنيا نشيند و قسمى آن كه به وصله آخرت نشيند و نسبت با عالم معاد داشته باشد. و سر جمله اخلاق نيك چهار خُلق است و باقى خلق‏هاى نيكو همه از آن زايد: 1. اوّل : يعنى در امور شخصى و خانوادگى و اجتماعى راه افراط و تفريط نباشد و راه ميانه كند 2. دوّم : كه چيزها به قدر خود چنان بداند كه دانستنى است و بر وفق آن دانستنى‏ها عمل چنان كند كه چنان بايد كرد. 3. سوّم : كه نفس را از حرام منع كند با همه آلات او، پس به دل كار حرام نكند و به چشم صورت حرام نبيند و به گوش سخن حرام نشنود و به زبان سخن حرام نگويد و به دست تصرّف در حرام نكند و به پاى رفتار حرام نكند و به جاى حرام نرود و به دهان و حلق از لقمه حرام و جرعه حرام احتراز كند و به فَرْج مباشرت حرام نكند. 4. چهارم : كه تواند درمعرض حاصل كردن مقصود، مقصود شرعى رود اگر چه بيم ازهلاك نفس باشد، مثل دليرى در معركه، غزا كردن و دليرى كردن آنگاه كه كلمه حق در روى سلطان ستمكار بايد گفت، دليرى كردن چون مسئله علم با خصم دانشمند بحث بايد كرد و دليرى كردن چون دشمن در مقابل آيد به سخن و حمله و ضرب و دليرى كردن در همه امور به شرط آن كه از حدّ شرع تجاوز نكند. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏1، ص: 271 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
📖عمر، مثل طلاست که هر روز یک ذره از دست می‌رود… اگر هر صبح صحیفه سجادیه را ورق بزنی و دل و زبانت را به یاد خدا آشنا کنی، کم‌کم چهار ستون خلق نیک در جانت قد می‌کشد: ، که بیراهه نروی؛ ، که بدانی چه وقت چه باید گفت و کرد؛ ، که نگاه و گوش و دل و دستت پاک بماند؛ و ، که به وقتش، حق را بگویی حتی اگر سخت باشد… اینجاست که عمرت فقط گذران نمی‌شود؛ سرمایه می‌شود. 🆔 @sahife2
📖 :“علی و صبح‌های آب‌دار دل” 👈 علی صبح‌ها عجیب آرام بود، حتی وقتی شب قبل دیر خوابیده بود. مامانش همیشه می‌گفت: «این پسر، دلش عقربه‌ی خودش رو داره.» علی گوشی رو می‌ذاشت روی حالت پرواز، می‌چرخید سمت پنجره، و چشم‌هاش رو باز می‌کرد دنبال نور کمرنگی که از گوشه‌ی پرده زد می‌زد. همون وقت، می‌دانست وقت یه دیدار قدیمی رسیده: صحیفه سجادیه. کتاب کهنه‌ای بود، جلدش کمی فرسوده، چند جای صفحاتش با گوشه‌ تا شده یا یک گلبرگ خشک نگه‌داری شده بود. علی کتاب رو آروم باز می‌کرد؛ نه از سر عادت خشک، بلکه با حس دیدار یک دوست. حرف‌ها و دعاهاش مثل یک لیوان آب خنک توی گرمای تابستون جاری می‌شد توی دلش. اولش همه‌چیز همون خوندن و زمزمه کردن دعا بود، ولی رفته‌رفته دید از دل این دعاها یک جور ستون توی زندگی‌اش دارد ساخته می‌شود. 🔸 ستون اول: یک روز تابستون علی با رفیقش سینا داشت یک بازی فوتبال محلی رو قضاوت می‌کرد. یک توپ مشکوک نزدیک خط دروازه به گل رفت یا نه؟ همه داد و بیداد کردند. علی می‌توانست از روی رفاقت رای رو به نفع تیم خودش بده، ولی یک لحظه یاد صبح‌ها و اون جمله‌ای افتاد که در دعا ها خوانده بود: «راه میانه را نگاه دار.» همون شد که با لبخند گفت: «نه بچه‌ها، گل نیست.» تیم خودش باخت، ولی از اون روز هرکسی می‌خواست حرف منصفانه بشنوه، طرف علی می‌رفت. 🔸 ستون دوم: یک غروب پاییزی، فامیل جمع بودند. بحثی جدی بین بزرگترها راه افتاد که کم‌کم داشت تند می‌شد. همه منتظر بودند علی هم وسط بحث بپرد، ولی او فقط گوش داد. وقتی همه ساکت شدند و چای‌ها نیمه‌سرد بود، علی آرام چند جمله کوتاه گفت که هم گره بحث رو باز کرد، هم دل‌ها رو آرام. خاله‌اش آهسته گفت: «جمله‌هات مثل قفل‌کلیده، دقیق می‌خوره سر درسته.» خودش می‌دانست این دقت و به‌موقع حرف‌زدن، از همان دعاهایی آمده که هر صبح یادش می‌انداخت «چیزها را به اندازه بشناس». 🔸 ستون سوم: یک بار توی اتوبوس، کنار شیشه نشسته بود. دو نفر عقب‌تر حرف‌هایی می‌زدند که نه گوشش می‌پسندید و نه دلش. قبلاً شاید کنجکاوی می‌کرد، ولی این بار آرام سرش رو برگرداند سمت شیشه، آهنگ بارش باران رو گرفت و زیر لب یک دعا از صحیفه خواند: که چشم، گوش، زبان و دل پاک بمانند. روزهای بعد، همین عادت پاکیزگی شد یک جور پناهگاه. حتی وقتی دوستانش ویدیوهای نامناسب برای خنده می‌فرستادند، او بدون ادا یا نصیحت، فقط جواب نمی‌داد و سکوتش بیشتر از هزار کلمه معنی داشت. 🔸 ستون چهارم: زمستان یکی از سال‌ها، اداره محل‌شان یک پروژه داشت که چند نفر می‌خواستند هزینه‌ها رو جور دیگری بنویسند. همه می‌دانستند درست نیست ولی جرأت نمی‌کردند چیزی بگویند. علی آرام رفت پیش مدیر و گفت: «من مسئول این رقم‌ها هستم، و نمی‌توانم چیزی رو امضا کنم که خلافش رو می‌دونم.» مدیر اول اخم کرد، ولی بعد از یکی دو هفته معلوم شد حرف علی درست بوده و از دردسر بزرگی نجات پیدا کرده‌اند. سال‌ها گذشت. یک روز توی قهوه‌خانه محله، یکی از قدیمی‌ها به شوخی گفت: «علی، بگو ببینم این همه آرامش و حساب‌وکتابت از کجا میاد؟ چی خوردی که ما نخوردیم؟» علی خندید، سرش رو کمی پایین انداخت و گفت: «من فقط هر صبح کمی با خدا حرف می‌زنم… همون کلمه‌ها باعث می‌شه بقیه روزم رو بلدتر زندگی کنم.» و این‌طور شد که برایش عمر نه فقط زنده‌بودن، بلکه ساختن یک خانه‌ی محکم شد، با چهار ستون شفاف: عدالت، حکمت، عفت و شجاعت. خانه‌ای که هر صبح با صحیفه، جارو می‌شد، آب می‌خورد و گل تازه می‌گرفت. 🆔 @sahife2