#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 3
#سختی_ها_قرآن 6
#سختی_ها_پیامبران 6
#حضرت_یعقوب
#حضرت_یوسف
✳️ #يعقوب نزديك به چهل سال در آتش فراق عزيزش #یوسف سوخت و پسر پس از جدا شدن از دامن مهر پدر دچار بىرحمى برادران، تاريكى چاه، بىرغبتى كاروان، فروخته شدن به دراهم معدوده، گرفتار شدن به چنگال عفريت هواى نفس زن دربارى و محكوم شدن به زندان بلند مدت، همراه آزار و شكنجه شد.
فرزند دلبند يعقوب تمام آن مصايب سهمگين و شكنجههاى طاقت فرسا را محض عشق حق تحمّل كرد و با يك جهان سرافرازى از آن امتحانات و ابتلائات قبول و مقبول بيرون آمد تا جايى كه خداوند عزيز نقطه به نقطه زندگى و حيات و اعمال و اخلاق و گفتارش را سرمشق جهانيان قرار داد و در قرآن از زندگى آن حضرت به عنوان نيكوترين داستان ياد فرمود.
انبياى خدا از آدم تا خاتم و اولياى الهى از امم گذشته تا امت اسلامى، همه و همه دچار مكاره سنگين و ابتلائات سخت شدند ولى با توجّه و توكّل به حضرت محبوب، كرامت انسانى خود و آيين و فرهنگ حضرت حق را از دستبرد حوادث حفظ كردند و در كمال سربلندى و افتخار به كسب سعادت دنيا و آخرت نايل شدند كه:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً* إنَّ مَعَ العُسْرِ يُسْراً
بىترديد با دشوارى آسانى است.* [آرى] بىترديد با دشوارى آسانى است.
در اين زمينه حضرت سجّاد عليه السلام فرمود:
«يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 190
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
حضرت #يوسف صديق، آن مرد الهى، از دوران طفوليت به علت زيبايى صورت و محبوبيت زياد در نزد پدر، مورد حسد برادران خود بود. آنان همواره در اين فكر بودند كه به گونهاى حسد خود را دربارهى وى اعمال نمايند. سرانجام به اين فرصت دست يافتند. در يكى از روزها كه گوسفندان را به صحرا مىبردند با اجازهى پدر، يوسف را هم با خود آوردند. از آن روز، حوادث تلخ و ناگوارى براى يوسف پيش آمد و همه جا خداوند او را مورد حمايت و نصرت خود قرار داد. شرح قضاياى يوسف به طور اجمال در قرآن شريف آمده است. از جملهى رويدادهاى سنگين براى يوسف آن بود كه در مصر، بىگناه زندانى شد.
امام صادق (ع) فرمود: پس از آنكه پادشاه مصر دستور زندانى شدن يوسف را داد خداوند، تعبير خواب را به يوسف الهام فرمود و او را از اين نعمت گرانقدر برخوردار ساخت و آنچنان شد كه زندانيان براى تعبير خوابهايى كه مىديدند به وى مراجعه مىكردند. در همان اوقات دو نفر از خدمهى دربار را به زندان آوردند. آن دو نيز آگاه شدند كه يوسف زندانى، علم تعبير رويا دارد. يك روز صبح، آن دو نفر نزد يوسف آمدند.
به يوسف گفتند: ما دو نفر خواب ديدهايم، براى ما تعبير كن. يوسف گفت: چه خواب ديدهايد؟ يكى از آن دو گفت: خواب ديدهام نان با سرم حمل مىكنم و پرندگان از آن مىخورند. آن ديگرى گفت: خواب ديدم به شاه شراب مىدهم. امام صادق (ع) فرمود: يوسف خواب آن دو را به آنچه در قرآن شريف آمده تعبير نمود. سپس يوسف به آن فردى كه خوابش را به نجاتش تعبير نموده بود گفت: وقتى نزد شاه رفتى از من ياد كن، يعنى بگو: بىگناهى زندانى است. يوسف در آن موقع به پيشگاه خداوند جزع نكرد و حاجت خود را از ذات مقدس او نخواست. از اين رو خداوند فرمود: شيطان موجبات فراموشى آن مرد را فراهم آورد و ساقى از يادش رفت كه نام يوسف را نزد شاه ببرد. به فرمودهى امام (ع) خداوند يوسف را مخاطب ساخت و به وى فرمود: آيا من نبودم كه تو را محبوب پدرت ساختم؟ و با چهرهى زيبا، تو را بر همهى مردم برترى دادم؟ آيا من نبودم كه كاروان را به طرف چاه سوق دادم؟ تو را از پناهگاه چاه خارج ساختم؟ آيا من نبودم كه تو را از مكر زنان خلاص نمودم؟ چه چيز باعث شد كه رعيتى را بالا بردى و از مخلوق من نجات خود را طلب نمودى. براى اين گفته هفت سال در زندان بمان.
اگر يك فرد عادى ترك اولى را مرتكب شده بود شايد با توجه به خطاى خويش و عذر خواستن از پيشگاه الهى بيش از هفت روز، استحقاق خذلان و محروم ماندن از نصرت الهى را نمىداشت،
اما اين ترك اولى از فرد بزرگى مانند يوسف صديق موجب شد كه هفت سال مدت زندانش افزايش يابد.
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_13
#دعای_سیزدهم_صحیفه_سجادیه
#دعا_سیزدهم_10
#دعا 3
#دعا_در_قرآن 4
❇️ #يوسف عزيز در تاريك خانه زندان به محضر مبارك حضرت ربّ الارباب عرضه داشت:
* قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ الَىَّ مِمَا يَدْعُونَنى إلَيْهِ وَ إلّاتَصْرِفْ عَنّى كَيْدَهُنَّ أصْبُ إلَيْهِنَّ وَ أكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ* فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ» «یوسف33»
يوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از عملى كه مرا به آن مىخوانند، و اگر نيرنگشان را از من نگردانى به آنان رغبت مىكنم و از نادانان مىشوم.* پس پروردگارش خواستهاش را اجابت كرد و نيرنگ زنان را از او بگردانيد؛ زيرا خدا شنوا و داناست.
*وَ نُوحاً إذْ نادى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظيمِ» «انبیا 76»
و #نوح را [ياد كن] هنگامى كه پيش از اين [پيامبران ياد شده] ندا كرد:
[پروردگارا! مرا از اين قوم فاسد و تبهكار نجات بخش.] پس ندايش را اجابت كرديم، و او و خانوادهاش را از آن اندوه بزرگ نجات داديم.
*وَ أَيُّوبَ إذْنادى رَبَّهُ أَنّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَ أنْتَ أرْحَمُ الرّاحِمينَ* فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى لِلْعابِدينَ» «انبیا 83»
و #ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه مرا آسيب و سختى رسيده و تو مهربانترين مهربانانى.* پس ندايش را اجابت كرديم و آنچه از آسيب و سختى به او بود برطرف نموديم، و خانوادهاش را [كه در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او عطا كرديم كه رحمتى از سوى ما و مايه پند و تذكرى براى عبادت كنندگان بود.
👈ادامه دارد ...
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه ، ج7، ص: 22
#سیزدهم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
مردان بزرگ الهى همواره در انديشه ى #حسن_عاقبت بودند و با زبان حال و قال از پيشگاه بار ى تعالى آن را تمنى میكردند. حضرت #يوسف صديق، آن مرد بزرگوار و باعظمتى است كه در ايام عمر با حوادث سخت و رويدادها ى توانفرسا مواجه گرديد و برا ى رضاى بارى تعالى صبر كرد.
او در مقام شكرگزار ى، از نعمتها ى ظاهر ى و معنو ى كه خداوند به و ى اعطا نموده نام میبرد، سپس از پيشگاه پروردگار توانا درخواست #حسن_عاقبت نموده عرض میكند:
انت وليى فى الدنيا و الاخره توفنى مسلما و الحقنى بالصالحين.
بار الها! تو ولى و صاحب اختيار من در دنيا و آخرتى. از ذات اقدست میخواهم كه روحم را در حالى قبض كنى و مرا بميرانى كه بنده ى مطيع و فرمانبر بى قيد و شرط تو باشم و به گروه صلحا و پاكان ملحقم فرمايى.
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_24
#دعای_24_صحیفه_سجادیه
#دعا_بیست_چهارم_5
#پدر_مادر 3
#هيبت_پدر_مادر_همانند_هيبت_سلطان 3
✳️ بنابراين فرمايش پيامبر، جايگاه پدر و مادر در حكومت و اداره خانواده مشخص مىگردد كه مديريت و قاطعيت آنان، مانند سلطنت حاكم بر جامعه داراى نفوذ و اهميت است همان گونه كه در قصّه #يوسف عليه السلام آنگاه كه پدر و مادر و برادرانش بر او وارد شدند خداوند متعال درباره آنان فرمود:
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ ءَاوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ* وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا» «یوسف 99»
پس زمانى كه بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را كنار خود جاى داد و گفت: همگى با خواست خدا [آسوده خاطر و] در كمال امنيّت وارد مصر شويد.* و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه براى او به سجده افتادند
يوسف براى استقبال از والدين خود در بيرون شهر خيمهاى زده و به انتظار ايستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر كند و با شكوه به كاخ وارد شوند. دو جمله ءَاوَى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ و رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ اشاره به بزرگداشت و حرمت داشتن مقام پدر و مادر يوسف نبى عليه السلام است. يوسف پس از سالها دور از خانواده و خانه، نخست پدر و مادر را در آغوش گرفت و بسيار با محبت و علاقه با آنان روبوسى و خوش زبانى نمود و اشك شوق ديدار و صفاى دل بر رخ او نمايان شد.
سپس آنان را بر تخت سلطنت نشانيد و تاج افتخار خود را بر سر آنان گذاشت و در كنار خود، مدال افتخار ديگرى كه همان تكريم پدر و مادر بود كسب كرد. و بعد همه آنان به خاطر سپاسگزارى و بزرگ منشى حضرت يوسف عليه السلام برابر او به خاك افتاده و سجده شكر بجاى آوردند.
از آيات فوق چنين برداشت مىشود كه در هر مقام و منصبى كه هستيد والدين خود را بر خود برتر بدانيد؛ زيرا آنان كه بزرگى و رنج بيشترى كشيدهاند، بايد عزيز باشند و با كلمات و جملات محترمانه و محبتآميز، بزرگى آنان را بستاييد همان طور كه يوسف در پايان قصّه گفت: اى پدر! اين حقيقت خواب من است.
آرى، چنين بود سيره معصومان بزرگوار ما كه در حالات امام سجّاد عليه السلام آمده است:
در همان آغاز تولد مادر را از دست داد و تربيت ايشان به عهده كنيزى از خاندان امام حسين عليه السلام سپرده شد. امام به خاطر احترام و محبتهاى بىدريغ آن دايه مهربان، هرگز قبل از او دست به طرف غذا نمىبرد و مىفرمود:
دوست ندارم دست خود را به طرف لقمهاى دراز كنم كه شايد مادرم زودتر خواهان آن شده باشد و از من رنجيده شود و من نسبت به او بىادبى كرده باشم.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج9، ص: 269
ادامه دارد ...
#بیست_چهارم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2