eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23.1هزار دنبال‌کننده
855 عکس
1.4هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ ♥ بہ قلم ✍ : دلم کم کم داشت شور می‌افتاد اما سعی کردم به چیزهای مثبت فکر کنم ، براش پیام گذاشتم که دو تا دادگاه داریم و ممکنه دیر بشه و دلواپس نباشه دادگاه اول تمام شد و دادگاه دومم که جای دیگه‌ای بود به پایان رسید با استاد که تو ماشین نشستیم گوشیمو چک کردم اما دریغ از یه پیامِ حتی یک کلمه‌ای وقتی برگشتیم دفتر ، استاد هم نامردی نکرد و یک کوه لایحه گذاشت جلوم تا بنویسم ، با بدبختی تمومشون کردمو ، چند بار مابینش تماس گرفتم که برنداشت ، خلاصه تا ساعت ۴ طول کشید تا لایحه‌ها رو تحویل استاد دادمو خداحافظی کردم و از دفتر زدم بیرون و بلافاصله با رضوان تماس گرفتم و بعد از ۴ _ ۵ بوق برداشت - سلام رضوان جون - سلام خوبی عروس خانوم ، امیرعلی خوبه ؟ - ممنون ، خوبه خدا روشکر ، رضوان جون من از دیشب از امیرحسین بی‌خبرم و گوشیشم خاموشه ، خواستم ببینم ازش خبر داری ؟ - آره آره خوبه حالش ، دیشب با بچه‌ها خونه ی ما بودن - خب پس چرا گوشیش خاموشه و به منم زنگ نمی‌زنه - ی مشکلی پیش اومده بود که ان شاءلله داره درست میشه - من نباید بدونم چه مشکلیه ؟ - چرا عزیزم قضیه ش مفصله ، امیرحسین خودش میاد برات توضیح میده ، راستش به هوای عروسی کم کم مهمونا دارن از شهرستان میان و ما حسابی سرمون شلوغه ، دلواپس هیچی نباش ، امیرحسینم با میثم و مجتبی همش دارن بدو بدو می‌کنن برای اینکه همه چی خوب و آبرومندانه باشه به نظرم اومد که ی چیزی رو داشت مخفی میکرد یا شایدم تصور بیخودی داشتم - باشه پس اگه اومد بهش بگو حتماً با من تماس بگیره - چشم عزیز دلم ، نگران نباش بهش میگم بعد از خداحافظی گوشی رو قطع کردمو رفتم به سمت خونه ، وارد خونه که شدم دوباره ی کوه کفش جلوی در ورودی دیدم ، واقعاً حوصلشونو نداشتم اومدم برم بالا که وحید درو باز کرد - سلام خانوم خانوما - سلام - خوبی ؟ - خدا رو شکر - بیا تو ی کم خستگی در کن و ی چایی بخور باید بریم جایی - وحید خیلی خستم ، دیگه حوصله ندارم بیام جایی - میخواستم برم مبل بگیرم برات گفتم به سلیقه ی خودت باشه بهتره - الان ، کجا با این سرعت مبلو تحویلمون میدن ؟ - خیلی جاها ، هر چی خوشت اومد همون جا بار میزنیمو میاریم - وحید جان من واقعا ازت ممنونم که این همه هوامو داری ولی خواهش می‌کنم اینقدر به زندگی من گیر نده ، بابا بزرگ کارتش هنوز دستمه ، بنده خدا مدام میگه هر چی که خواستم بگیرم ، ولی همه چی کافیه ، من نمی‌خوام ی دست دیگه مبل بخرم - کی خواست به زندگیت گیر بده ، تو الان داغی حالیت نیست خواهرِ من ؛ نمیخوام فردا پس فردا خانوادش ی عمر بهت سرکوفت بزنن - اصلاً اونا اینطوری نیستند ... - خیله خب آقای دکترتون و خانوادش کلاً خوب ، ما بد بزار خیال من راحت باشه ، تو هنوز تجربه ی زندگی متاهلیو حرف و حدیثو نداری ، و بعد دستمو کشیدو برد تو بعد از سلام و احوالپرسی با همه نشستم و چایی خرمایی خوردم و به اجبار وحید راه افتادیم به سمت بازار مبل 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
. امیرحسین خان دو ساعت از مریم بی خبر بودی اون قشقرقو به پا کردی الان که مریم ی روزه ازت بی خبره چکار کنه بهتره ؟؟؟ خودت بگو 😠🤨 عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حسرتی که جانها را می سوزاند! 🔰 الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ @salambaraleyasin1401
حرف‌یزید‌هم‌همین‌بود:‼️ میگفت‌بزارید‌‌هر‌کی‌هر‌طور‌دوست‌ داره‌زندگی‌کنه🕳 امر‌به‌معروف‌نکنید . . و‌واجب‌خدا‌را‌ترک‌کنید‼️ 🚶🏿‍♂... ‍‍‌ل‌لولی‍ک‌الفرج
693.mp3
18.25M
  ▪️🍃🌹🍃▪️ ※  برای من حرف مردم و نگاه و قضاوت‌شون خیلی مهمه، نمی‌تونم ندید بگیرمشون! ※ من نمی‌تونم به حمایت‌های خدا اعتماد کنم، باید همه شرایط رو آماده ببینم، تا کاری رو شروع کنم! چرا من اینجوری‌اَم؟ 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ @salambaraleyasin1401
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا امامت رو عوضی گرفتی؟🙃 چون اون خوبه :) @salambaraleyasin1401
AUD-20220813-WA0011.mp3
3.32M
‏‍چه رفتید کربلا چه نرفتید...چه میخواید برید پیاده روی، چه نه؛ این صوت رو گوش کنید!!! @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️از بقیّةالله جا نمونید! -با‌روایتگری‌حاج‌حسین‌یکتا @salambaraleyasin1401
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ ♥ بہ قلم ✍ : تو ماشین سرمو تکیه داده بودم به صندلیو چشمامو بسته بودم که پرسید : چیزی شده مریم ؟؟؟ - نه - آخه امیرعلی می‌گفت بچه‌ها امروز نبودن ، امیرحسینم نیومده خونه - وقتی میرم دفتر ، با خودش بچه‌ها رو می‌بره خونه ی راضیه که ی وقت بابابزرگ اذیت نشه ، الانم سرش خیلی شلوغ بود نتونست بیاد خونه - آهان چشمامو باز کردم و ازش پرسیدم تو چرا اینقدر از امیرحسین بدت میاد ؟ - من ازش بدم نمیاد ، به نظرم پسر خوب و باغیرتیه که محکم پای این دوتا بچه وایستاده ، ولی چون اومدو دست گذاشت رو تو ، دیگه دل خوشی نسبت بهش ندارم - وااااااا ینی چییییی ؟؟؟!!! - ینی اینکه در حد تو نبود ، چون پاشو زیادی از گلیمش درازتر کرده ، دیگه ازش خوشم نمیاد - آخه مگه من کی هستم ؟ - همین دیگه ... قدر خودتو ندونستی که بهش بله رو گفتی - تو هنوز نمی‌شناسیش ، امیرحسین خیلی اخلاقش خوبه و مهربونه ، خیلی معتقدو متدینه ،من خیلی چیزا تو این مدت ازش یاد گرفتم همونطور که رانندگی می‌کرد نیم نگاهی بهم انداخت و گفت : البته اینم اضافه کن که خیلی بچه زرنگه - وحییییید خندش گرفت - مگه دروغ میگم ، ببین تو این چند وقت با دل خواهر ما چه کرده که به خاطرش با داداشش سرسنگین شده و تحویلش نمیگیره ، چپ میره و راست میاد کم محلیمون میکنه به این اگه نمیگن بچه زرنگ پس چی میگن ؟ - من به خاطر امیرحسین نیست که این کارو میکنم - بفرمایید به خاطر چیه که ما هم ملتفت شیم - برای اینه که نمی‌خوام با این کارات به مرور این اختلافِ بینتون ، بالا بگیره بغضی که از صبح تو گلوم بود بالاخره خودشو نشون داد و اشک تو چشمام جمع شد ، رومو به سمت پنجره برگردوندم و تموم توانمو جمع کردم که صدام نلرزه - وحید ... من به هیچ وجه نمی‌خوام بینتون مجبور به انتخاب بشم ، دوست ندارم از دستت بدم ، من هر دوتونو با هم می‌خوام ، خواهش می‌کنم به این کارات ادامه نده ، باهاش خوب باش ؛ بهم اجازه بده اگه خدایی نکرده مشکلی تو زندگیم به وجود اومد جرات کنم بهت بگم لحن کلامش جدی شد و گفت : هر مشکلی که تو زندگیت بود اولین نفر باید به خودم بگی ، فهمیدی جغله ؟ - اولاً که من جغله نیستم ، دوماً اونقدر از عکس‌العملت می‌ترسم که جرأت نمیکنم باهات حرف بزنم و درد دل کنم - اگه رفتارمو باهاش درست کنم ، دیگه جرات می‌کنی حرف دلتو بهم بگی جغله ؟ - بله اون موقع حتماً میگم ، لطفا اون جغله ی آخرشم از دهنت بنداز - سعیمو می‌کنم ولی قول نمیدم - همین که می‌خوای سعیتو بکنی هم غنیمته یکم که گذشت گوشیم زنگ خورد و با دیدن اسمش انگار جون گرفتم - سلام - سلام مریم جان نیم نگاهی به وحید انداختم گفتم: معلوم هست کجایی ؟ - شرمندتم شرایطم طوری نبود که بتونم باهات تماس بگیرم - یعنی از صبح تا حالا چند دقیقه هم وقتت خالی نشد برای من ؟ - عزیز دلم میام برات توضیح میدم - خب نباید پیش خودت بگی که ... 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
. چه برادرانه های دوست داشتنیی داره وحید 😍😊 البته گاهی وقتا هم واقعا غیرقابل تحمل میشه😏 (وبه گفته ی دوست عزیزمون تو پیام ناشناس خیلی رو مخ میشه )👌 عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294