🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸
🌸
✨﷽✨
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت668
- و اون بهترین اتفاقه تویی برای من
دیگه نتونستم ادامه بدم و چشمام پر از اشک شد
- عِهههه خرابش نکن دیگه ، تازه داری دست دلتو برام رو میکنی
سرمو انداختم پایینو اشکامو پاک کردم
- دلم میخواد بغلت کنم ولی اگه خم شم زیر دلم تیر میکشه
بلافاصله بلند شد و بدون حرفی دستاشو دورم حلقه کرد و روی سرمو بوسید
- قربونت برم خانومِ من
- خیلی دوست دارم امیر ...
***
#فردا_راه_برگشت_به_خونه
- مریم جان میشه بس کنی ، من نمیدونم این همه اشکو از کجا میاری
- دلم میخواست پیشش میموندم
- میخوای زودتر رشد کنه و این دوری تموم بشه یا نه ؟
سرمو به معنای تایید تکون دادم
- پس الان مهمترین کاری که میتونیم براش انجام بدیم اینه که از شیر مادرش تغذیه کنه ، و برای اینکه شیرت مقوی و پر و پیمون باشه باید حسابی به خودت برسی و مسلما تو خونه خورد و خوراکت بهتره
بنده هم چشمم کور دندمم نرم شیرتو روزی دو بار براش میبرم که زودتر مرخص بشه
- تو بیمارستان به خودم میرسیدم
- عزیزم دو تا دیگه هم هستن حواست به اونا هست ؟
اونا هم بهت احتیاج دارنا
- اگه پسرامون نبودن که محال بود به حرفت گوش کنمو بیام خونه
- الطافتون به بنده امروز تمومی نداره نه به دیشبت نه به الانت
حوصله ی کل کل نداشتم
رومو کردم به سمت پنجره و چیزی نگفتم که بعد از چند دقیقه ای سکوت گفت :
- مریم جان میشه خواهش کنم رسیدیم خونه ناراحتی نکنی ؟ الان احتمالا همه خونمون جمع شدن ذوقشونو کور نکن باشه
- قول نمیدم
- باشه قول نده ولی تلاشتو بکن
اینو گفتو ماشینو پارک کرد جلوی در خونه و پیاده شد و آیفون خونه رو زد ،
طولی نکشید که تقریبا همه اومدن بیرون
کریر بچه ها رو آقا میثم و آقا حامد بردند و امیرحسین کمکم کرد و از ماشین پیاده شدم و وارد حیاط شدیم
با وردمون آقامجتبی اسفندی رو دور سرمون و بچه ها گردوند و گفت بر محمد و آل محمد صلوات و همگی صلوات فرستادند
دو تا گوسفند بیچاره هم به درخت بسته بودن که چون قصابی هنوز نیومده بود طفلیا بیشتر مجال زنده بودن پیدا کردن
خلاصه با سلام و صلوات وارد شدیم
خونه حسابی شلوغ بود ، از خانواده ی منم همه اومده بودن غیر از وحید
بابا بزرگ : سرپا نباش دختر بابا ، برو تو اتاقت استراحت کن
🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸
🌸
✨﷽✨
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت668
- و اون بهترین اتفاقه تویی برای من
دیگه نتونستم ادامه بدم و چشمام پر از اشک شد
- عِهههه خرابش نکن دیگه ، تازه داری دست دلتو برام رو میکنی
سرمو انداختم پایینو اشکامو پاک کردم
- دلم میخواد بغلت کنم ولی اگه خم شم زیر دلم تیر میکشه
بلافاصله بلند شد و بدون حرفی دستاشو دورم حلقه کرد و روی سرمو بوسید
- قربونت برم خانومِ من
- عاشقتم امیر ...
***
#فردا_راه_برگشت_به_خونه
- مریم جان میشه بس کنی ، من نمیدونم این همه اشکو از کجا میاری
- دلم میخواست پیشش میموندم
- میخوای زودتر رشد کنه و این دوری تموم بشه یا نه ؟
سرمو به معنای تایید تکون دادم
- پس الان مهمترین کاری که میتونیم براش انجام بدیم اینه که از شیر مادرش تغذیه کنه ، و برای اینکه شیرت مقوی و پر و پیمون باشه باید حسابی به خودت برسی و مسلما تو خونه خورد و خوراکت بهتره
بنده هم چشمم کور دندمم نرم شیرتو روزی دو بار براش میبرم که زودتر مرخص بشه
- تو بیمارستان به خودم میرسیدم
- عزیزم دو تا دیگه هم هستن حواست به اونا هست ؟
اونا هم بهت احتیاج دارنا
- اگه پسرامون نبودن که محال بود به حرفت گوش کنمو بیام خونه
- الطافتون به بنده امروز تمومی نداره نه به دیشبت نه به الانت
حوصله ی کل کل نداشتم
رومو کردم به سمت پنجره و چیزی نگفتم که بعد از چند دقیقه ای سکوت گفت :
- مریم جان میشه خواهش کنم رسیدیم خونه ناراحتی نکنی ؟ الان احتمالا همه خونمون جمع شدن ذوقشونو کور نکن باشه
- قول نمیدم
- باشه قول نده ولی تلاشتو بکن
اینو گفتو ماشینو پارک کرد جلوی در خونه و پیاده شد و آیفون خونه رو زد ،
طولی نکشید که تقریبا همه اومدن بیرون
کریر بچه ها رو آقا میثم و آقا حامد بردند و امیرحسین کمکم کرد و از ماشین پیاده شدم و وارد حیاط شدیم
با وردمون آقامجتبی اسفندی رو دور سرمون و بچه ها گردوند و گفت بر محمد و آل محمد صلوات و همگی صلوات فرستادند
دو تا گوسفند بیچاره هم به درخت بسته بودن که چون قصابی هنوز نیومده بود طفلیا بیشتر مجال زنده بودن پیدا کردن
خلاصه با سلام و صلوات وارد شدیم
خونه حسابی شلوغ بود ، از خانواده ی منم همه اومده بودن غیر از وحید
بابا بزرگ : سرپا نباش دختر بابا ، برو تو اتاقت استراحت کن
🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110