eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
863 عکس
1.4هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : همونطور که نشسته بودم خم شدم و سرمو گرفتم میون دستام دکتر دست گذاشت روی شونمو گفت من درون تو خودمو می‌بینم نباید بزاری تو این حالت غرق بشی ، من از یه جایی به بعد به خودم اومدم و فهمیدم دنیا برای هیچ کسی استپ نمیشه تا حالش خوب بشه و بتونه ادامه بده دیدم باید زندگی کنم برای همین سعی کردم کاترین و عشقی که بهش داشتم و بزارم تو همون گذشته بمونه ، با خودم کنار اومدم و تلاشم بر این شد که اون عشقو به مریضام هدیه کنم و هر طوری که می‌تونم باعث حال خوبشون بشم تو باید به خاطر بچه‌هاتم که شده بلند شی و البته آدم قابل اعتمادی تو ایران پیدا کنی تا مطمئن بشی قضیه چی بوده و در عین حال چیزایی که می‌گی و برای من قابل درک نیست به مریمت آسیب نزنه به حالت مسخره ای گفتم : باشه حتما دکتر : پاشو پسر ... بخوای هم دیگه من نمیزارم اینجا بمونی ، پاشو اینجا جای تو نیست با خوردن توپی به سرشونم به خودم اومدم دوتا بچه از اون طرف خیابون داد زدند: ببخشید میشه توپمونو شوت کنید ؟ توپشونو که وسط خیابون افتاده بود دادم بهشون و نشستم تو ماشین همین که رسیدم خونه لباسامو عوض کردم و دست و صورتمو شستم از دستشویی که اومدم بیرون دیدم گوشی زنگ میخوره بی‌حوصله جواب دادم : جانم دکتر _ چطوری امیرحسین ؟ _ خوبم ممنون _ یادت هست که امروز کلینیک خیلی شلوغه ؟ _ یادمه نگران نباشید الان راه میفتم _ نه یک ساعتی استراحت کن بعد بیا _ باشه چشم _ پس منتظرتم خودمو انداختم روی کاناپه و همین که چشم روی هم گذاشتم ، تصویر چشمای عسلی پر اشکش با وضوح غیر قابل باوری تو نظرم نقش بست سریع چشمامو باز کردم و به سقف خیره شدم ، و حالا صدای پر بغضش تو گوشم زنگ خورد " دلم می‌خواد ببینم وقتی این کارو کردی بعدها شبا چطور خوابت می‌بره ؟ " 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401