🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸
🌸
✨﷽✨
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت424
- آخه وحید اینطوری مدام منو خجالت زده میکنه
- خجالت چی عزیز من ، منم بودم خیلی برام سخت بود که اجازه بدم خواهرم وارد زندگی با مردی بشه که دو تا بچه داره ، بهش حق بده
- ینی تو اصلا دلخور نشدی دیگه ؟
- نمیتونم دروغ بگم ناراحت شدم اما اگه منطقی فکر کنیم ی جورایی حق داره ، درست میشه ان شاءلله
- در مورد اون لیست هم نتونستم کاری بکنم
- متوجه شدم ، مشکلی نیست
متأسفانه چشم و هم چشمی تا عمق تفکرات بزرگترا هم نفوذ کرده ، چاره ای نیست
- عمه گفت الان مخالفت نکنم تا بهونه دست وحید ندیم ، اما بعدش هر چی رو که لازم نداشتیم بدیم به ی نوعروس
- کار درستی کردی عزیزم ، بیا ظرفا رو بشوریم بریم ی دور با بچه ها بزنیم
-باشه
- راستی ی چیز دیگه ، میخوام برای شب عروسی مون یا فرداش بلیط و هتل رزرو کنم که بریم کربلا ، خوبه ؟؟
- واییییی عالیه ، مگه بهتر ازینم میشه ؟ حتما رزرو کن
- اما دو تایی
خندم جمع شد
- پس ... بچه ها چی ؟
- بچه ها رو وقتی برگشتیم همگی با هم میریم شمال یا اگر دوست داشتند میریم کیش خوبه ؟
- نه ... همین جوریشم امیرعلی مدام داره غصه میخوره که با ازدواجمون تو داری منو ازش دور میکنی ، اگه بفهمه بلافاصله بعد مراسم میخوایم تنها بریم کربلا که بچه دق میکنه
شیر آبو که باز کرده بودمو داشتم ظرفا رو میشستم بست و دستمو گرفتو نشوندم روی صندلی و خودش روبروم نشست
- مریم جان من و تو تصمیم گرفتیم که زندگیمونو در کنار این بچه ها بسازیم و هر دومونم قصد داریم بهترین زندگی رو براشون مهیا کنیم ، من مخلص امیرعلی هم هستم
اما فکر میکنم تو جور دیگه ای داری برداشت میکنی ، که تو این زندگی باید دربست در خدمت بچه ها باشیم
- نه من ...
- ما که نباید خودمونو فراموش کنیم ، مطمئن باش بچه ها تو خونه ای عالی بزرگ میشن که پدرو مادر اون خونه تونسته باشن رابطشونو عالی بسازند ، تو اون خونست که امنیت روانی و عاطفی بچه ها که پایه ی اصلی رشدو پیشرفت شونه درست شکل میگیره
دست گذاشت زیر چونمو سرمو بالا آورد ، تو چشمام عمیق نگاه کردو گفت : درست نمیگم ؟؟؟
- درست میگی ، اما الان بچه ها میترسند اول باید بهشون اون اطمینانو بدیم بعد
- مریم این اطمینانی که تو ازش حرف میزنی ی شبه حاصل نمیشه ، ممکنه چند ماه یا حتی چند سال طول بکشه
ولی اون موقع دیگه بهترین و قشنگ ترین لحظه های زندگیمونو از دست دادیم
ممکنه برگردیم عقب و افسوس بخوریم که چه لحظه های قشنگی رو میشد داشته باشیمو نداشتیم
عزیزم زندگی ما در کنار بچه هاست نه وقف اونا
رومو برگردوندم و مردد به پنجره ی آشپزخونه خیره شدم
- خانومم گوش کن به حرفم من نمیخوام چند سال که از زندگیمون گذشت پشیمون بشی که چرا بهترین روزای جوونیت به پای زندگی با منو بچه ها سوخت
🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110