eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23.1هزار دنبال‌کننده
859 عکس
1.4هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ ♥ بہ قلم ✍ : وقتی برگشتم دیدم داره دفتر امیرمحمدو نگاه میکنه وایییی خراب کردم چشمش به دست خطم بود که بهش تمرین ریاضی داده بودم ، سینی رو که جلوش گرفتم بالاخره نگاهشو از دفتر گرفت - دستت درد نکنه مریم جان - خواهش میکنم - این معلم امیرمحمد چی شد کسی رو پیدا کردی ؟ - امممم ... نه ... یعنی آره ابرویی بالا انداخت و دست به سینه فقط نگام کرد - ی معلمی هست که عیبش اینه که تو خونه درس نمیده ... ولی من میشناسمش خیلی خوب و مودب و صبور و مومن و متعهدو مهربونو با مرامو 😁 و از همه مهمتر اینکه تو ریاضیِ پایه ی دبستان خیلی تبهر داره عجب نوشابه ای برای خودم باز کرده بودما ، خب من همه ی اینا بودم دیگه ، نبودم ؟؟؟ ریاضی هم اونقدر با بچه های وحیدو عمه فاطمه و عمو احمد کار کرده بودم که فول بودم چون تا امتحان داشتند میومدن التماس میکردن باهاشون کار کنم - الان این معلم خانومه یا آقا که این همه تبلیغشو میکنی ؟ اوه ... ینی نباید جلوی مردا اینجوری حرف زد ، ینی باید حواسم باشه تا از کسی تعریف میکنم مشخص کنم خانومه ؟؟!! - اومممم .... خانومه - از کجا این همه روش شناخت داری ؟ - معلم بچه های وحید و عمو احمدو عمه فاطمه بوده ... ینی نه همیشگی فقط گاهی وقتا - بعد خونشون نمیرفته برای تدریس ؟ - نه اونا بچه ها رو میبردن خونشون - من باید باهاش صحبت کنم - در جریان شرایط امیرمحمد هست ، میگه هر کاری از دستش بر بیاد براش انجام میده - باشه پس آدرسشو بده که امیرمحمدو ببرم پیشش - چیزه ... ی کمی ... معذب میشه ، با خانوما راحت تره ، اگه بزاری من خودم ببرمشو بیارمش - مگه میخوام برم سر کلاس بشینم بچه رو میزارم خونشون و برمیگردم - نه آخه بعد از تدریسش همیشه ی توضیحاتی به مامان بچه میده و گاهی اوقاتم سوال اضافه میده اونوقت تو بری معذب میشه دیگه... - اوه ... چی گفتم ، فقط تو رو خدا قانع شه خدا جونم چند لحظه خیره نگام کرد ، اگه گیراییم طوری بشه که معنی نگاهشم حالیم شه دیگه نورعلی نور میشه - تا اومد به زبون بیاد پیش دستی کردمو گفتم : ای بابا گیر دادیا خودم میبرمش ، البته اگه دیگه این قدغن نیست - نیست ولی سختت میشه - خیر سختم نمیشه ، خودمم میشینم پیششون که خیالم راحت باشه مشکوک بهم نگاه کرد ، خدا کنه نفهمیده باشه ، خدایا ببخش البته تموم تلاشمو کردم که دروغ نگفته باشم ولی وقتی اجازه نمیده اینجوری میشه دیگه محاله بزارم اتفاقات این چند وقت برای امیرمحمد تکرار بشه و چشمای مظلومش دوباره اشکی بشه - خیله خب ببرش ، ولی هر وقت خسته شدی باهاش صحبت کن من میبرمش توضیحاتی هم داشت تلفنی به خودت بگه - خنده پهنی رو لبام نشست ، احساس پیروزی توام با عذاب وجدان داشتم ، اما ته قلبم خوشحال بودم من باید به داد این بچه می‌رسیدم حالا هر طوری که شده شایدم نتونم ولی حداقل این بود که سعی خودمو کردم 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110