eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23.1هزار دنبال‌کننده
854 عکس
1.4هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 ♥ بہ قلم ✍ : از بقیه عذرخواهی کردم و به همراه عمه رفتم اتاقمون -عمه من برم یه دوش بگیرم -می‌خوای بیام کمکت ؟ - نه خودم می‌تونم - برو عمه جان منم برم بچه‌ها رو بیارم ، شوهرت بچه های دو روزه رو وسط این همه جمعیت گذاشته ، از ذوقش نمی‌دونه چه کار داره می‌کنه ، مریض میشن اینطوری - نه عمه نری چیزی بگیا - واااا ... یعنی چی ؟ - ناراحتی پیش میاد ، بزار من به امیرحسین زنگ می‌زنم بهش میگم از جیب بزرگ مانتوش گوشیشو درآورد و داد دستم - خیله خب بیا با گوشی من تماس بگیر خندم گرفت از این همه سرعت عمل!!! بعد از اینکه به امیرحسین گفتم رفتم حمام ، وقتی اومدم بیرون بچه‌ها کنار عمه روی تخت خوابیده بودن و عمه محو صورتشون بود -نمی‌دونم این بچه‌ها رو به این کوچولویی چطور مرخص کردن - به خاطر اینکه الحمدلله هیچ مشکلی نداشتن ، بعدشم فلفل نبین چه ریزه ... پیشَلام قوی ان عمه جونی لبخند پهنی رو لباش نشست -خدا رو هزار مرتبه شکر حالا برای اینکه مامانشونم قوی باشه و همین اول کاری مریض نشه بیاد بشینه تا موهاشو خشک کنه - وای نه زیر دلم تیر می‌کشه بزار دراز بکشم - من به تو چه کار دارم تو درازتو بکش من موهاتو خشک می‌کنم خلاصه نتونستم حریفش بشم و به محض اینکه دراز کشیدم سشوارو زد به پریز و شروع کرد به خشک کردن موهام و دیگه کوتاهم نمی‌اومد تا بالاخره ضربه‌ای به در خورد و امیرحسین با یاالهی اومد تو خدا رو شکر مجبور شد دست از سرم برداره - چیزی شده آقا امیرحسین - نه عمه خانم چیزی نشده ، فقط اگه اجازه بدید یه صحبت کوچولو با مریم جان داشته باشم 💠اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110