eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23.2هزار دنبال‌کننده
855 عکس
1.5هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه ای که تمام سحرها را می بلعد... راه از بین بردن سحر و جادو ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 📡نشـرپـیام‌صـدقه‌جـاریه‌است. 🕋 ان شاءالله . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : با وجودی که تو اون بحبوحه بحث ازدواجمون هم پیش اومد و بازم کم نیاوردم بعدشم که اون بارداری سخت و به دنیا اومدن بچه‌ها و آزمون و اختبار بود حالا به خاطر سه ساعت و نیم زور نداشت که بزارمش کنار ؟ از حموم که اومدم بیرون زینب در زد و اومد تو _ مامانی داریم میریم مسجد ، بچه‌ها رو هم داریم با خودمون می‌بریم _ سه تاشونو ؟ _ آره خداحافظ و دیگه صبر نکرد که من چیزی بگم گوشیو برداشتم و با امیرحسین تماس گرفتم _ بله _ زهرا و هادی رو بیار بالا پیش من باشند _ لازم نیست شما استراحت کن ** آقا حامد بله دیگه وقتی امیرحسین خان پنجشنبه و جمعه تو مسجد کلاس تکواندو راه بندازن و یه تیمم از دوستان و رفقا علم کنند برای نگهداری سه قلوهاشون بایدم بچه‌هاشون مقام بیارن _ بابا بزرگ : خوب پدر جان سه قلوها رو بذار خونه چه کاریه سختت میشه اینطوری _ امیرحسین : حاج آقا قرار نیست با کلاس تکواندو خانوممو بندازم تو سختی که ... با همه شون طی کردم ، حالا که اصرار دارند با بچه‌هاشون کنار امیر محمد و امیرعلی تکواندو کار کنم شهریه شون بچه داریه صدای خنده ی همه بلند شد _ بابابزرگ : رحمت به اون شیری که خوردی پسرم از آشپزخانه با سینی چایی اومدم بیرون که امیرحسین طبق معمول بلند شد و سینی رو از دستم گرفت _آقا میثم : مگه این فندقای شما زحمتم دارن ؟ والا من تا به حال گریه ی اینا رو ندیدم ، سه -چهار روز بیایید خونه ی ما ببینید سر جمع ما با این ی دونه بیشتر میخوابیم یا شما با ۶ تا بچه تون یکی میگه بچه دومو بیارید تمام بدنم رعشه می‌گیره دستاشو به حالت لرزون آورد جلو و گفت این حال و روز منه دلتون به حال ما رحم نمیاد ؟ خندم گرفت باز آقا میثم شروع کرده بود _امیرحسین : یه روز که مریض شدن یا واکسن زدن بهت میگم بیای اینجا ببینی چی به سرمون میارن ، تلافی تموم روزای خوب بودنشونو در میارن 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : علی : واقعا بچه‌های آروم و خوش اخلاقین اما چشمت روز بد نبینه میثم ، رو دور گریه که می‌افتند دیگه باید نذر سفره حضرت ابوالفضل کنیم تا ساکت بشن اینو گفت و یه دفعه صدای جیغ امیر مهدی بلند شد بچه میثم با ماشین کوچولوش زده بود تو سرش _ علی : یا خدا شروع شد امیرحسین سریع از تو روروئکش بلندش کرد و بردش تو حیاط تا آرومش کنه _ امیر حالش خوبه ، طوریش نشده ؟ _ نه عزیزم خوبه نگران نباش برو پیش مهمونا آروم که شد ، میایم برگشتم تو پذیرایی که آرام گفت: شرمندم مریم جان حواسم نبود که نزدیک امیر مهدی شده _ این حرفا چیه عزیزم بچه است دیگه ، طوری نشده خدا رو شکر _ امیرعلی : عمو جایزه‌ها رو باز کنیم ؟ طفلیا از ذوق کادوهایی که براشون آورده بودند نمی‌رفتن تو حیاط بازی _ عمو احمد : بله عمو جون این مهمونی مهمونی شماست ، بیارید باز کنید بلکه دیگه برید ی ذره بازی کنید ، خسته شدید از بس نشستید بغل کادوها بچه‌ها کادوهاشونو باز میکردنو من تموم فکرم به وحید بود که تو ورزشگاه بعد از برد بچه‌ها پریده بود وسط و بغلشون کرده بود و انگار فقط من بودم که دیگه جایی تو دلش برام پیدا نمی‌شد با دست زدن همه به خودم اومدم و برق شادیو تو چشمای پسرامون دیدم و از ته دل خدا را شکر کردم که برامون این شادی رو رقم زده بود این برد برای امیر محمد خیلی لازم بود ؛ انگار اعتماد به نفسشو تازه پیدا کرده بود و نقطه آغازی شد برای پیشرفتش *** _ سلام آقای مهرآذر می‌تونم چند لحظه مزاحمتون بشم ؟ _ کارتون واجبه؟ _ از نظر من بله _ بفرمایید در خدمتم و اشاره کرد به اتاقش وارد اتاقش شدیم که دیدم برادرش (معاون شرکت) و پسرش (مدیر مالی) شرکت هم هستند _بگو دخترم _ اگر جلسه دارید من ی زمان دیگه مزاحم بشم _ نه دخترم گفتی کارت واجبه بگو منتظرم 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 دوستان عزیزی که درخواست vip دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید 📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f ✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه. 💢💢💢💢💢💢💢💢💢
13.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما فقط جواب سلام‌ ميديم الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
39.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣سوال و جواب دختر و پسر در خواستگاری 🔰 (قسمت اول) 🎙 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
31.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣سوال و جواب دختر و پسر در خواستگاری 🔰 (قسمت دوم) 🎙 ╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @ide_khalesooske ┗╯\╲
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : می‌ترسیدم حالا حالاها خود آقای مهرآذرو نبینم برای همین گفتم : _ خب ...راستش... من شرایطم به گونه‌ای هست که حتماً باید ساعت ۲ اتمام کارم باشه و برم منزل ؛ واقعاً برام سخت می‌شه که هر چند وقت ی بار به خاطر پرونده وکلای دیگتون ما رو می‌فرستید حومه ی تهران ؛ قبلاً هم عرض کرده بودم خدمتتون که ... _ برادرش : خانوم شما وکیل این شرکتید تعهد کاریتون پیگیری هر پرونده‌ایه که بهتون محول می‌کنیم _ فکر می‌کنم توی این سه ماه میزان تعهد کاری من و خانم بابایی ثابت شده باشه _ پسر مهرآذر : بله خانم صبوری من در جریان کارای شما و خانم بابایی هستم همیشه وظایفتون رو عالی و بی‌نقص انجام دادید _ برادرش : ولی این دلیل نمیشه که برای شرکت تعیین تکلیف کنید این دیگه چه پررو و از خود راضیه !!! انگار ی چیزی هم بدهکار شدم با لحن تندی که خودمم انتظارشو نداشتم جواب دادم : _بنده حد و حدود خودمو میدونم و برای کسی تعیین تکلیف نمی کنم، فقط خواستم یادآوری کنم همونطور که توقع دارید کارمنداتون متعهد باشند شرکت هم باید نسبت به اونا تعهد داشته باشه ؛ نه اینکه وقتی وکلای به اصطلاح زیردستتون کم میارن تو پرونده‌هاشونو فکر می‌کنن بازنده دادگاهند شونه خالی کنن و بندازن گردن ما که تازه کار هستیم که باختِ اون پرونده به اسم ما تموم بشه پسر مهرآذر نگاهی به عموش کرد و با لبخندی سرشو انداخت پایین _ عموش : ما هیچ وقت همچین کاری نمی‌کنیم تو این شرکت هر فردی به وظایف خودش رسیدگی می‌کنه _ اگه اینطور بود ، مطمئن باشید که الان من اینجا نبودم ، به نظرم به خودتون یکم بیشتر زحمت بدید و به امورات شرکتتون بیشتر توجه کنید تا در جریان همه چیز قرار بگیرید . 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : _ بنده و خانم بابایی چهارشنبه به خاطر پرونده‌ای که مال ما نبود ۷ شب رسیدیم خونه از لحن حرف زدنم انگار جا خورد و عصبانی شد _ این جور مسائل همیشه پیش میاد شما اگه خیلی ناراحتید می‌تونید برید _ باشه ؛ مشکلی نیست ، اتفاقاً نظم زندگیم با رویه ی این شرکت بهم ریخته ، همین الان رفع زحمت می‌کنم _ آقای مهرآذر : مسعود جان چند لحظه اجازه بده شما هم دخترم بشین _ آخه مثل اینکه حضور من برای ایشون خیلی سنگینه ، مثل اینکه اینجا نباشم خیلی بهتره هم برای شما و هم من _ لطفا بشین دخترم صندلی را عقب کشیدم و با اکراه نشستم _ ببینید اینکه من سرم شلوغه و نمی‌تونم زیاد تو دفتر مرکزی حضور داشته باشم دلیل نمی‌شه از وضعیت شرکتم و کارمندام بی‌خبر باشم من همیشه تو جلسات دادگاهِ وکلام نماینده شرکت رو می‌فرستم یکی از اون شش هفت نفری که تو جلسه دادگاه اون روز حضور داشت نماینده ی ما بود و کاملاً اطلاع دارم که اون روز با دفاع شما و استنادتون به رآی وحدت رویه ای که تازه تصویب شده ، ی ضرر بزرگو از ما دفع کردید و خیلی خوشحالم که مثل همیشه به انتخاب دکتر بابایی اعتماد کردم و ایشون دو تا وکیل عالی به ما معرفی کردند ، اگرچه تازه کارید ولی با توجه به تجربه‌ای که دارم آینده ی درخشانی رو برای هر دوتون می‌بینم ، و اینم بگم که به هیچ وجه نمی‌خوام وکلای خوبمون رو از دست بدم _ شما لطف دارید _ برای ما مسجل شده که آقای پورسلیم از قصد از زیر این پرونده شونه خالی کرده 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
. وکیل باید اینطوری باشه 👏👏 آفرین گودرت👏😎 لینک نظرات در مورد رنج عشق 😉🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه بر غیر تو اُمید بندم… ╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @ide_khalesooske ┗╯\╲
ماندن در زندگی به خاطر بچه ها.m4a
7.97M
اگر قرار به خاطر بچه ها در زندگی مشترک بمانیم و نگیریم پس باید به این نکته توجه کرد .... ..... . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401