❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 #ࢪَنْجِ_عشـ‌ــق💞 بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے #قسمت851 هوا دیگه داشت تاریک می‌شد و هنوزم امیرحسین آنلاین نشده بود رفتم تو آشپزخونه و خودمو الکی مشغول کردم ، داشتم فسنجونو هم می‌زدم که زنگ خونه به صدا در اومد دویدم بیرونو به ساعت نگاه کردم ... نه هنوز خیلی زود بود برای اومدنش پرده رو کنار زدم و دیدم آقا مجتبی و آقا حامدن رفتم تو اتاق و روسریو چادرمو سر کردم و برگشتم نمی‌دونم چرا حس کردم ی جورایی گرفته و نگرانند اما روی چهره شون نقابی از آرامشی مصنوعی کشیده بودند با دیدنم بلند شدنو بعد از سلام و احوالپرسی گفتم : پس بچه‌ها کجان امیرحسین تا دو سه ساعت دیگه می‌رسه می‌خواستم برن حموم و مرتب باشن _ مجتبی : میثم بردشون شهربازی زن داداش ، میان حالا _ دستشون درد نکنه _ رضوان : خب چرا اینجایید شما تعداد بچه‌ها زیاده باهاشون می‌رفتید برای میثم سخت نباشه کنترلشون _ مجتبی : نه احسانم هست خیالتون راحت ؛ ببینم شما نمی‌خواید یه چیزی بدید به ما بخوریم از صبح تا حالا بیرون بودیم ، زن مونم که یک هفته است رفته به مادرش اینا سر بزنه خیال برگشتنم نداره ، حداقل یه ذره شما دلتون به حال ما بسوزه از اول تا آخر حرفای بقیه ، آقا حامد لام تاکام حرف نزد و تو خودش بود و من مشکوک فقط نگاهم بینشون می‌چرخید ، از دیروز که بچه‌ها رو برده بودند ، نه خودشون برای شام و ناهار اومده بودن و نه بچه ها رو آورده بودن ، حالا هم اینجا بودند اما بدون بچه ها ی چیزی شده ... _ آرام : مریم جون .... مریم ؟؟!! به خودم اومدم و به آرام که صدام می‌کرد نگاه کردم _ جانم ؟ _ کجایی ؟؟؟ ... گفتم اجازه دارم یکمی از فسنجونی که برای آقا امیرحسین گذاشتی براشون بیارم _ بله بله حتماً زیاد گذاشتم 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 #ࢪَنْجِ_عشـ‌ــق💞 بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے #قسمت852 خواستم برم خودم براشون بکشمو بیارم که نذاشت ، نگاهم به امیر هادی افتاد که تمام تیکه‌های میوه‌ای که جلوش بود رو به سر و صورتش مالیده بود بلند شدم و بغلش کردم تا صورتشو بشورم که شنیدم آقا حامد گفت: رضوان لیلا خانم کجاست ؟ _رفت خونشون _ ای بابا چرا گذاشتید بره ؟ _ خودش خواست بره ، می‌گفت ... دیگه به سمت دستشویی رفتم و نشنیدم ادامه حرفاشونو ، دست و صورت بچه رو شستمو رفتم تو اتاق لباساشو عوض کردم و وقتی برگشتم دیدم آقا حامد خیلی کلافه ست و آقا مجتبی هم با آرنج دستاشو روی زانوهاش تکیه داده و شقیقه‌هاشو فشار میده وقتی متوجه من شدن با لبخندی مصنوعی صاف نشستند سرجاشون که مثلاً عادی باشن ولی نمی‌دونم چرا با دیدن این وضعیتشون دلم هری ریخت روی مبل انتهای سالن نشستم و گوشی رو از روی میز برداشتم و چک کردم و دیدم هنوزم آنلاین نیست کلافه به اطراف نگاه می‌کردم که یه دفعه به سرم زد کانال اخبار سپاه قدسو چک کنم ، قلبم انگار تو سرم نبض می‌زد سریع پستای نخونده ی کانالو رد می‌کردم تا ببینم اخباری از سوریه هست یا نه که ی دفعه با دیدن خبر حمله هوایی به دمشق نفسم رفت ... یا شایدم ... موند و برنگشت _ رضوان : مریم جان بی‌زحمت ... نمی‌دونم تو صورتم چی دید که گفت چی شدی مریم ؟؟؟ مات زده به گوشی خیره مونده بودم _ مریم .... نگاه همه به سمتم چرخید ؛ دستم به وضوح می‌لرزید گوشی رو به سمت آقا مجتبی و آقا حامد گرفتم و بعد از صدای یا ابوالفضل راضیه دیگه چیزی نشنیدم آقا حامد با قدم‌های بلند اومد به سمتمو چند ثانیه بعد چشمام هم روی هم افتاد 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

. چه بلایی سر امیرحسین اومد 😱😱 لینک نظرات در مورد رنج عشق 🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294

💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 دوستان عزیزی که درخواست vip رنج عشق رو دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید 📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f ✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه. 💢💢💢💢💢💢💢💢💢

📌 *دنیای بی‌تو... 😞 بی‌تو، حال این روزها تعریفی ندارد... شب‌هایش به کنار، روزهایمان نیز سیاه شده است. کاش تا زمین از نفس نیفتاده، برگردی… 🕊🥀 📝 #دلنوشته_مهدوی*

⏪بیش از هزار سال است؛ شیعه در عزای سیدالشهداء اشتباهی می‌گرید! ‼️مصیبتی را جدّی گرفته است؛ که برای خدا، از آن جدّی تر هم هست! #استاد_شجاعی #استاد_پناهیان *الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

👤استاد_رائفی_پور🌱 ✏️حتماً ببینید «رویای صادقهٔ زائر اربعین» ❌عاجزانه تقاضامندم همگۍ اولین دعامون ومخصوصاً زائراے اربعین اولین دعاتون ،دعا براے ظهور امام زمان (عجل الله) باشه... الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

🚩-ظلم به سر می‌رسد ای یار 🚩از او خبر می‌رسد ای یار . 🍃او می آید...🕊 #امام_زمان #اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ

و لقائک‌َ قرّةُ‌ عینی و دیدارت ، نورِ‌ دیدگانِ‌ من‌ است‌ ؛ یا بن‌‌ الزهراء ❤️‍🩹. . ! روحی ونَفسی فِداک...♡.....🕊 #امام‌زمان..🌿 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

از وقوع فتنه‌ها نترسید! از ریزش‌ها هم تعجب نکنید! غربال‌ شدن افراد و جریان‌ها، لازمه‌ی تحقق ظهور است. 📛داریم غربال میشیم..⚠️ #امام_زمان #اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

🌈🌤 ســـــــــــــــــــــــلام صبح اول هفته تون بخیر یاران با وفا 😉😁 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401

👚🎥پیام #لباس_چسبان و #مانتوی_کوتاه از لحاظ #روانشناسی چیست؟ 👤 دکتر شاهین فرهنگ ╲\╭┓ ╭ 👩‍💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum ┗╯\╲