⏰🔑⏰🔑🔑⏰🔑⏰
@Salehe_keshavarz
⏰🔑⏰🔑🔑⏰🔑⏰
هر کدام از ما یک چنین حسابی داریم:
بانک زمان ...
هر روز صبح، در حساب زمان شما ۸۶.۴۰۰ ثانیه اعتبار ریخته میشود و آخر شب این اعتبار به پایان میرسد.
هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمیشود.
🔺ارزش یک سال را دانش آموز و دانشجویی که مردود شده میداند.
🔺ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به دنیا آورده میداند.
🔺ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه میداند.
🔺ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را میکشد ، میداند.
🔺ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده ، میداند.
🔺و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، میداند.
هر لحظه گنج بزرگی است، گنجتان را به سادگی از دست ندهید، باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمیماند.
دیروز به تاریخ پیوست.
فردا معما است.
و امروز هدیه است.
لحظه های ناب گوارای وجودتان😊✋
@Salehe_keshavarz
⏰⏰🔑🔑🔑🔑⏰⏰
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_هشتم
تمام تنم رعشه داشت ...
رنگپریده و حال پریشانم عمه فاطمه را حساس کرد :
_خوبی گلم مشکلی هست ؟
میدیدم که مرتضی با فاصله کمی ایستاده و ششدانگ ما را زیر نظر دارد .
+خوبم عمه جان نگران نباشید یهکم خستم فقط
من از حرکت امیر عصبانی بودم و مرتضی از همهجا بیخبر احساس عذاب وجدان داشت ، تا شب چند بار نزدیک شد و عذرخواهی کرد ، خودم را جمعوجور کردم و سعی داشتم این شب آخری با خاطره بد همراه نشود .
آخر شب منچ بازی کردیم و فضا در بازی و شوخی و خنده عوض شد.
صبح زود بعد از نماز عازم بود از پشت پنجره به کوچه پر از گل و خیس از باران بهاری نگاهش کردم که با قد بلندش روی عمه خم شده بود و او را تنگ در آغوش میفشرد ، در همان حال به سمت من نگاه انداخت و با لبخند و حرکت دست خداحافظی کرد.
رفت
هنوز به سر کوچه نرسیده بود که دلم برایش تنگ شد اما ...
تا آخر تعطیلات بازهم با امیر رودررو شدم ازش عمیقاً متنفر بودم .
چرا بعضیها قدرت تنفر آدم را درک نمیکنند؟!
در همان روستا وسط یک مهمانی زنانه داخل شد و با یک آهنگ خارجی رقصید ، دخترها برایش غش و ضعف میرفتند و بهشدت انزجار من افزوده میشد.
آن روزها نمیدانستم دنیا با این احساسات من چه بازیها خواهد داشت.
شب آخر تعطیلات نوروزی بود باید فردایش به کرج برمیگشتیم بچهها در حیاط خانه پدربزرگ آتش بزرگی زده بودند ، با تمام دلتنگیم برای مرتضی کنار آتش نشسته و به شرارههای زیبایش نگاه میکردم ، دستهایش را دور گردنم انداخت میان بازوهای قدرتمند پدرم غرق شدم ، خدایا چقدر حس خوبی بود دلتنگ باشی و همان لحظه نیروی پرقدرت پدرانه تو را در بر بگیرد همانطور که سرم را میبوسید و بیشتر مرا در آغوشش میفشرد گفت :
_قیزیم یه چیزهایی شنیدم ...
دوست داشتم خودت برام بگی نه اینکه از غریبهها بشنوم ...
برق از سرم پرید اما به روی خودم نیاوردم یعنی توانش را نداشتم فقط با صدای آهسته گفتم :
+چی شنیدی بابا جانم
_ امیر برام گفت که تو و مرتضی خلوت کرده بودید...
نمیدانم چرا در آن لحظه از هوش نرفتم.
_ البته گفت که تو ابراز علاقه مرتضی رو نپذیرفتی ...
درسته ؟؟
آروم از بغل پدرم جدا شدم روسریام را مرتب کردم و گفتم :
+باباجان حرف یه آدم نا حسابی فکر کردن هم نداره.
میخواستم بلند شوم که دستهایم را گرفت
_بمون باباجان به من نگاه کن من که میدونم تو و مرتضی به هم علاقه دارید از حرکاتتون مشخصه من هم که مخالفتی ندارم فقط حرفم اینه که همهچیز به وقتش باید انجام بشه اینجوری برای خودتون بهتره ...
اونجا بود که از حرکت خودم و نگرفتن دفترچه راضیتر شدم ، با غرور نگاهش کردم و گفتم:
+ باباجان خیالتون راحت طیبه حواسش هست که کاری بدون اجازه باباش انجام نده ...
رضایت عمیقاً در چشمهای سبز پدرم هویدا بود.
اردیبهشت و خرداد سخت درگیر امتحانات نهایی بودم عمه کلی برایم وقت گذاشت و همه امتحانات بهخوبی سپری شد .
جامجهانی فوتبال شروعشده بود من هم پیگیری میکردم و آخر شبها پای تلویزیون سیاه و سفید چهارده اینچ مینشستم ، آن شب هم با صدای کم بازی را دنبال میکردم ، پدرم برای کارهای تعاونی به روستا رفته بود ...
یکصدایی شبیه غرش آمد ، اولش احساس کردم سرم گیج رفت بعد دیدم معصومه خانوم سر جایش سیخ پرید و در کسری از ثانیه تمام خانه شروع به لرزیدن کرد ...
زلزله بود...
زلزله ...
زلزله آمد و به تاراج برد هرآنچه که باید ، آرزوها و عشقها ، رؤیاها ، چه آینده هایی که با همین چند ثانیه تباه شد ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤
💌 انتشار #خاطرات_یک_مشاور بدون لینک کامل کانال#صالحه_کشاورز_معتمدی جایز است💌
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
📣📣📣📣📣📣
🖇 #چهارشنبه_های_وبیناری
#رایگان
🎓 #صالحه_کشاورز_معتمدی
🔸هر چهارشنبه یک آموزش کاربردی
🔹موضوع این هفته :
#ده_قانون_ابدی
(داشتن حال خوب)
☢اگر از حال بد گریزانی و بدنبال حال خوب هستی ؟!!
دعوت دارید!💌
برای شرکت در لایو این هفته ⤵️
لطفا ساعت ۱۷ در پیج اینستاگرام آنلاین باشید.
🎙فایل صوتی در کانال ایتا بارگذاری خواهد شد.👌
به کانال توانمندسازی بانوان بپیوندید 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3534356591Cdbfc9b3cb8
⚫️
.
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#به_انتقام_خون_مظلوم_برگرديد
@Salehe_keshavarz
چند نَفَس تا محرّم مانده . . .
داغِ نبودنت،
دنیا را در جامه ای سیاه پیچیده...
#برگرد_ای_وارث_حسین
و
شالِ عزا را از روی شانه یِ دنیا بردار ...
#سلام_علی_آل_یاسین
#عرض_ارادت_کم_ما_را_قبول_کن
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
سلام روزتون به تبارک و تعالی
ان شاءالله که حال دلتون خوب و عالی باشه و بندگی هاتون متعالی🌺
یه سری نکات براتون میفرستم خیلی با دقت ازشون گذر کنید و تمرین رو هم حتما انجام بدید
اینها کمکتون میکنه که مستدام تر در مسیر حرکت کنید💪💪
بریم سراغ درس امروزمون😊👇
#اعتماد_به_نفس
#خوش_بینی
«خوشبینی ایمانی است که منجر به موفقیت میشود. هیچکاری بدون امید و اعتماد به نفس انجام نمیشود.»
✍هلن کلر
❤️ @salehe_keshavarz
⤵️⤵️
⤴️⤴️
📌 #اعتماد_به_نفس
نداشتن اعتماد به نفس از شرایطی مثل بیماری جسمی و یا اتفاقات منفی زندگی مانند از دست دادن شغل، طلاق گرفتن، احساس کمبود در روابط و کنترل نداشتن روی اتفاقات زندگی تأثیر میگیرد.
حس عدم کنترل معمولا در کسانی دیده میشود که از احساساتشان سوءاستفاده شده است، مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفتهاند یا بهخاطر مذهب، فرهنگ، نژاد، جنسیت یا گرایش جنسی مورد تبعیض قرار گرفتهاند.
در هر صورتی که این اتفاق افتاده باشد، این اعتماد به نفس باید ترمیم شود.
گاهی اوقات کمبود اعتماد به نفس میتواند ریشه در دوران کودکی داشته باشد. تجربیاتی مانند دوری طولانیمدت از پدر و مادر، بیتوجهی یا سوءاستفادهی احساسی، جسمی و جنسی همهی اینها میتوانند دلیل کمبود اعتماد به نفس باشند.
کمبود اعتماد به نفس میتواند باعث افزایش احتمال بروز اختلالات روانی شود و اختلالات روانی هم به نوبهی خود، میتواند ضربهی بزرگی به اعتماد به نفس شما وارد کند.
در بعضی موارد اختلالات روانی مثل افسردگی و اختلال شخصیت مرزی، مستقیما از کمبود اعتماد به نفس نشأت میگیرند.
کسانی که به مدت طولانی دچار کمبود اعتماد به نفس بودهاند بهطور کلی دنیا را خشونتآمیز و خود را قربانیان آن میبینند.
درنتیجه تمایلی به بیان و اثبات خود ندارند و تجربیات جدید و موقعیتهایشان را از دست میدهند و در مقابل تغییر، احساس درماندگی میکنند. همهی این موضوعات صرفا اعتماد به نفس آنها را بیشتر و بیشتر کاهش میدهد و در نهایت در اعماق یک مارپیچ گیر میافتند.
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
⚜ @salehe_keshavarz
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
⤵️⤵️