📣📣📣📣📣📣
🖇 #چهارشنبه_های_وبیناری
#رایگان
🎓 #صالحه_کشاورز_معتمدی
🔸هر چهارشنبه یک آموزش کاربردی
🔹موضوع این هفته :
#ده_قانون_ابدی
(داشتن حال خوب)
☢اگر از حال بد گریزانی و بدنبال حال خوب هستی ؟!!
دعوت دارید!💌
برای شرکت در لایو این هفته ⤵️
لطفا ساعت ۱۷ در پیج اینستاگرام آنلاین باشید.
🎙فایل صوتی در کانال ایتا بارگذاری خواهد شد.👌
به کانال توانمندسازی بانوان بپیوندید 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3534356591Cdbfc9b3cb8
⚫️
.
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#به_انتقام_خون_مظلوم_برگرديد
@Salehe_keshavarz
چند نَفَس تا محرّم مانده . . .
داغِ نبودنت،
دنیا را در جامه ای سیاه پیچیده...
#برگرد_ای_وارث_حسین
و
شالِ عزا را از روی شانه یِ دنیا بردار ...
#سلام_علی_آل_یاسین
#عرض_ارادت_کم_ما_را_قبول_کن
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
سلام روزتون به تبارک و تعالی
ان شاءالله که حال دلتون خوب و عالی باشه و بندگی هاتون متعالی🌺
یه سری نکات براتون میفرستم خیلی با دقت ازشون گذر کنید و تمرین رو هم حتما انجام بدید
اینها کمکتون میکنه که مستدام تر در مسیر حرکت کنید💪💪
بریم سراغ درس امروزمون😊👇
#اعتماد_به_نفس
#خوش_بینی
«خوشبینی ایمانی است که منجر به موفقیت میشود. هیچکاری بدون امید و اعتماد به نفس انجام نمیشود.»
✍هلن کلر
❤️ @salehe_keshavarz
⤵️⤵️
⤴️⤴️
📌 #اعتماد_به_نفس
نداشتن اعتماد به نفس از شرایطی مثل بیماری جسمی و یا اتفاقات منفی زندگی مانند از دست دادن شغل، طلاق گرفتن، احساس کمبود در روابط و کنترل نداشتن روی اتفاقات زندگی تأثیر میگیرد.
حس عدم کنترل معمولا در کسانی دیده میشود که از احساساتشان سوءاستفاده شده است، مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفتهاند یا بهخاطر مذهب، فرهنگ، نژاد، جنسیت یا گرایش جنسی مورد تبعیض قرار گرفتهاند.
در هر صورتی که این اتفاق افتاده باشد، این اعتماد به نفس باید ترمیم شود.
گاهی اوقات کمبود اعتماد به نفس میتواند ریشه در دوران کودکی داشته باشد. تجربیاتی مانند دوری طولانیمدت از پدر و مادر، بیتوجهی یا سوءاستفادهی احساسی، جسمی و جنسی همهی اینها میتوانند دلیل کمبود اعتماد به نفس باشند.
کمبود اعتماد به نفس میتواند باعث افزایش احتمال بروز اختلالات روانی شود و اختلالات روانی هم به نوبهی خود، میتواند ضربهی بزرگی به اعتماد به نفس شما وارد کند.
در بعضی موارد اختلالات روانی مثل افسردگی و اختلال شخصیت مرزی، مستقیما از کمبود اعتماد به نفس نشأت میگیرند.
کسانی که به مدت طولانی دچار کمبود اعتماد به نفس بودهاند بهطور کلی دنیا را خشونتآمیز و خود را قربانیان آن میبینند.
درنتیجه تمایلی به بیان و اثبات خود ندارند و تجربیات جدید و موقعیتهایشان را از دست میدهند و در مقابل تغییر، احساس درماندگی میکنند. همهی این موضوعات صرفا اعتماد به نفس آنها را بیشتر و بیشتر کاهش میدهد و در نهایت در اعماق یک مارپیچ گیر میافتند.
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
⚜ @salehe_keshavarz
➰➰➰➰➰➰➰➰➰
⤵️⤵️
⤴️⤴️
خوشبختانه موارد خیلی سادهای وجود دارند که هر کسی میتواند با استفاده از آنها اعتماد به نفس خود را افزایش دهد و خود را از این شرایط نجات دهد.
ممکن است شما در حال حاضر برخی از این موارد را در زندگی روزمره خود انجام دهید.
قطعا لازم نیست همهی آنها را رعایت کنید؛ فقط کافی است مواردی را که برایتان راحتتر است پیدا کنید و سعی کنید آنها را بهکار بگیرید.
#اعتماد_به_نفس
➿➿➿➿➿➿➿➿➿
🌺 @salehe_keshavarz
➿➿➿➿➿➿➿➿➿
⤵️⤵️
⤴️⤴️
#اعتماد_به_نفس
#تمرین
📝سه لیست درست کنید👇👇
🔺یک لیست برای نقاط قوت
🔺یکی برای دستاوردهایتان
🔺دیگری برای مواردی که خودتان را بهخاطرشان تحسین میکنید
سعی کنید از یک دوست یا یکی از آشنایانتان برای تهیهی این لیستها کمک بگیرید.
لیستها را در مکان امنی نگهداری کنید و بهطور منظم آنها را مطالعه کنید.
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔎 @salehe_keshavarz
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
⤵️⤵️
⤴️⤴️
#اعتماد_به_نفس
#نکته_آخر
«آرزوی اینکه کاش آدم دیگری بودید، آنچه هستید را هم تباه میکند»💯💯
🔆 @salehe_Keshavarz 🔆
*⃣*⃣
صالحه کشاورز معتمدی
🔊🎀🔊🎀🔊🎀🔊🎀🔊 #ثبت_نام #دوره_شایسته_شو #شروع_شد 📌ویژه دختران مجر
👆👆
همینطور که مطالب رو مطالعه می کنید حتما بنر رو به عزیزانتون بفرستید تا از ثبت نام جا نمونن ان شاءالله👇👇
🔴 فردا ساعت ۱۷ دوره رو امید به خدا شروع می کنیم و منتظر دخترای گلم هستم😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ
لباس مشکیمان را به دستمان بدهید
صدای پای محرم میآید...
▪️ما ملت امام حسینیم
🌐 @Salehe_keshavarz
‼️‼️‼️‼️‼️
سلام شبتون بخیر
امشب به دفترم دسترسی نداشتم و توفیق ارسال داستان روزیمون نشد.
📌 ۱۰ ویژگی مجلس عزای امام حسین(علیه السلام)
🏴 امسال هم مثل سال گذشته با توجه به شرایط #کرونا میتونین طور دیگهای عزاداری کنید، تو خونتون برای خانواده صدای روضه پخش کنید و سر در خونه هم پرچم سیاه بزنید، پخش چای در روضه دو، سه نفره هم ثواب و برکت داره.
🌐 @Salehe_keshavarz
⚫️
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
▪️ #آجرك_الله_يا_بقية_الله
#مولاي_من_سرتان_سلامت_قلبتان_صبور
@Salehe_keshavarz
بودن برای یک نفر ...
ماندن برای یک نفر ...
گذشتن از همه چیز برای یک نفر ...
جان دادن برای یک نفر ...
تنها از عاشقانی بر می آید
چون مسلم بن عقیل (سلام الله علیه)!
به جانمان بریز ذره ای از دریای مسلم را !
تا برای شما
باشیم و بمانیم و بگذریم و جان دهیم...
#سلام_علی_آل_یاسین
#فدای_ظهورت_مولای_من
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
🏴وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🏴وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🏴وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
◾️فرارسیدن ماه محرم ماه عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفایشان تسلیت باد
#حی_علی_العزا
#سلام_بر_محرم
⚫️ @Salehe_keshavarz
▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
#محرم_الحرام
◾مُحَرَّمُ الحَرام، اولین ماه سال هجری قمری است. دلیل نامگذاری این ماه، حرام بودن جنگ در آن ذکر شده است. واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش در ماه محرم اتفاق افتاده و شیعیان هر ساله در این ماه سوگواری میکنند.
امام رضا(ع) فرمود: «چون ماه محرم فرا میرسید، کسی پدرم را خندان نمیديد و اندوه و حزن پيوسته بر او غالب میشد تا روز عاشورا. آن روز، روز مصيبت و حزن و گريه او بود و میفرمود: امروز روزی است که حسين (عليه السّلام) شهيد شده است».
📚منتهی الآمال ، ج۱، ص۵۴۰
◾میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب المراقبات مینویسد:«برای دوستداران خاندان پیامبر(ص) شایسته است که به ویژه در دهه اول این ماه در قلب و ظاهرشان آثار حزن و اندوه هویدا باشد و بعضی از لذتهای حلال را به ویژه در نهم، دهم و یازدهم این ماه ترک کنند، به مانند کسی که داغدار عزیزانش است؛ و در دهه اول این ماه هر روز امامشان را با زیارت عاشورا یاد کنند.»
✨التماس دعای فرج✨
🏴 @Salehe_keshavarz 🏴
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_نهم
زمین از لرزیدن ایستاد ...
صدای جیغ بچهها و ذکر یا حسین یا ابوالفضل در کوچه میپیچید...
معصومه خانم حسابی ترسیده بود اما سعی میکرد به خودش مسلط باشد و بچهها را آرام کند .
آن روزها فضای مجازی و رسانه نبود ، باید تا فردا صبر میکردیم تا به عمق فاجعه پی ببریم.
فردا حوالی ظهر بود که از طریق یکی از اقوام مطلع شدیم کانون زلزله رودبار بوده و روستای ما هم ویرانشده است.
با شنیدن این خبر عمه و معصومه خانم به سرزنان و ضجه کنان آماده رفتن به روستا شدند همگی نگران بابا و بقیه اقوام بودیم.
اوضاع از کنترل خارجشده بود با هر سختی بود معصومه خانم را راضی کردیم تا کرج پیش بچهها بماند ، من و عمه با اولین اتوبوس به سمت منجیل حرکت کردیم ، هوا نیمهتاریک بود که به منجیل رسیدیم چشمهایم آنچه را که میدید باور نمیکرد ، شهر تبدیل به تلی از خاک شده بود .
عمه فاطمه به سر میزد و عموی بزرگم که ساکن منجیل بود را صدا میکرد.
دل در دلم نبود خدایا پدرم ...
روستا ...
بهسختی کوچهای که خانهی عمو در آنجا بود را پیدا کردیم همهجا تاریک بود صدای گریههای کم جان از گوشهوکنار به صدا میرسید ، تا به حالم عمه را آنگونه پریشان ندیده بودم با تمام توان فریاد میزد و برادرش را ترکی صدا میزد:
قارداش...
قارداشیم...
اکبر جانم ...
من اشک میریختم و درحالیکه مراقب بودم عمه به زمین نیوفتد در تاریکی بهدنبال راه خانهی عمو می گشتم ، در همین حین صدای زنی را شنیدیم که عمه را صدا میزد :
فاطمه جان خوش اومدی به ویرانه داداشت
به سمت صدا و کورسوی نور حرکت کردیم ، به ویرانه رسیدیم که چراغ لاله شکستهای روی خاکها روشن بود کنار چراغ هیبت مردی خاکی مسخ شده و مات برده را دیدم بهسختی پسِ پشتِ آن صورت و موهای خاکی عمو را شناختم عمه را رها کردم و با تمام سرعت خودم را به عمو رساندم
بغلش کردم
بوسیدمش
صورت خاک آلودش را پاک کردم
_عمو جانم !!!
عمو اکبرم !!!
اصلاً صدایم را نمیشنید ، ماتش برده بود ، بعد از صدایی که حالا تبدیل به فریاد شده بود کند و آرام نگاهم کرد ، انگار مرا نمیشناخت ، چند ثانیه فقط نگاهم کرد بعد با بغض گفت :
+طیبه جان ...
_جانم...
عمو اکبرم ...
جان دلم ...
خوبی ؟
بچهها کجا هستند ؟
زنعمو کجاست ؟
اشک راه خودش را از بین صورت خاک آلودش پیدا کرد و سُر خورد ، به کنارم نگاه کردم عمه خشکشده بود...
فقط به برادرش خیره بود.
آن لحظه دلم میخواست واقعیت را نشنوم...
دلم میخواست هیچ حقیقت تلخی را ندانم...
کاش زمان همانجا متوقف میشد ...
عمو با دست بیجانش به خانه ویرانه اش اشاره کرد و با صدایی نحیف گفت :
+ بچهها اونجا خوابیدن ...
گلی اونجا خوابیده ...
با گفتن این جمله انگار از خواب بیدار شده باشد صدایش جان گرفت فریاد شد خودش را میزد عمه با صلابت برادرش را دربرگرفت .
جنازه چهار فرزند عمویم بههمراه گلی خانم را فردای آن روز از زیر خاک بیرون آوردند ، اما من آنجا نبودم که ویرانی عمویم را به چشم ببینم.
بعد از نماز صبح تکاپو در ویرانه ی منجیل شروع شد آواربرداری و رفتوآمد و تلاش برای یافتن زندهها شدت گرفت ، پریشان پدر بودم به عمه گفتم که میروم تا راهی برای رفتن به روستا پیدا کنم.
به هر کس که میرسیدم جویای حالش میشدم و دنبال راهی که مرا به روستا ببرد به هر دری میزدم عصبی و خسته از بیخوابی شب با رنگپریده بین مردم میگشتم ...
که صدایش را شنیدم ، خودش بود :
+طیبه...
طیبه...
مرتضی بود از پادگان مستقیم آمده بود کمک ،
نگاهش کردم یک لحظه در چهره ی نگران او بابایم را دیدم ، مرتضی روز به روز بیشتر شبیه پدرم میشد ، دلم میخواست مثل بچگیها بغلش میکردم با چشمهای پر از التماس گفتم:
مرتضی بابام ...
مرتضی تو رو خدا بابام ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤
💌 انتشار #خاطرات_یک_مشاور بدون لینک کامل کانال#صالحه_کشاورز_معتمدی جایز است💌
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz