#کتاب_عدالت
📖ما رونق اقتصادی کشور را بدون تأمین عدالت اجتماعی به هیچوجه قبول نداریم و معتقد به آن نیستیم... یکی از مهمترین شاخصهای ما، شاخص عدالت اجتماعی است. باید طبقات محروم از پیشرفت اقتصادی کشور به معنای واقعی کلمه بهرهمند بشوند.
📓گفتار اول: چرا باید عدالتخواه باشیم؟
#استاد_سید_علی_خامنهای
#قسمت_هفدهم
#کتاب_عدالت
📖اگر با فساد اقتصادی مبارزه نشود، هر سرمایهداری وسوسه و تشویق میشود که به جای وارد شدن به کار پُر دردسر تولید و مقدّمات آن و راههای طولانی دیگر، برود مشغول بند و بست و کارهای فسادانگیز شود. یک فاسد، دیگران را هم به فساد میکشاند و تشویق میکند. بنابراین ضرر دوم [فساد اقتصادی] این است که کشور از فعالیت اقتصادی باز خواهد ماند.
📓گفتار دوم: برای تحقق عدالت چه باید کرد؟
#استاد_سید_علی_خامنهای
#قسمت_هفدهم
⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان
@yavarane_velayat_damghan
#کتاب_عدالت
📖ما نسبت به خودمان زیاد اغماض میکنیم؛ خیلی از امکانات و برخورداریها را برای خود روا میداریم که برای دیگران روا نمیداریم. ما این فرهنگ حاکم بر ذهن خودمان را باید عوض کنیم و مردم هم همینطور؛ اینطور نباشد که مردم در مسابقهی زندگی احساس کنند که هیچ مرز و مانعی بهنام عدالت، جلوی آنها را نمیگیرد.
📓گفتار سوم: چگونه عدالتخواهی کنیم؟
#استاد_سید_علی_خامنهای
#قسمت_هفدهم
⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان
@yavarane_velayat_damghan
صالحین دامغان
#خاطرات_شهید_حسنباقری🌷 💬 معجزه خدا را ببین! ◽️در عملیات ثامنالائمه (صلواتاللّٰهعلیه) در سال ۱۳
#خاطرات_شهید_حسنباقری🌷
💬 اینطور نگویید |حقدوست|
◽️حسن به هیچ عنوان اهل تملق و زیادهگویی نبود. هم خودش این کار را نمیکرد و هم دیگران را به شدت از این کار بر حذر میداشت. حتی بعضی وقتها که به شوخی به او میگفتم: «دیگه رئیس شدی»، به شدت ناراحت میشد و میگفت: «این طوری نگین، غرور میآره، کبر میآره.»
◽️بارها به من میگفت که در مورد مسائل جنگ دروغ نگوییم و یک مسئله را خیلی بزرگ نکنیم. یک بار که یک خبر، با کمی غلو در روزنامه چاپ شده بود، گفت: «درست نیست که این شجاعتها رو زیاد بزرگ میکنین. رعایت کنین و سعی نکنین جوونی که توی جبهه است، به عنوان اینکه همه توی جبهه قهرمان میشن، تحت تأثیر قرار بگیره، خُب! در واقعیت اینطوری نیست. زیاد غوغا نکنین، بذارین هر کسی که میخواد، خودش به جبهه بیاد، چون اگه بر اثر زیادهگویی به جبهه بیاد و ببینه که به اون صورت نیست و باید شبها روی خاک بخوابه، کولهپشتی رو بیرون نیاره و پوتین را هم از پاش در نیاره، وقتی ببینه وضع اینطوری، برمیگرده، بذارین اون کسی که میاد، با عشق و علاقه بیاد.»
◽️اون حتی عدهای را که مجبور بودند به جبهه بیایند، از بقیه جدا میکرد و میگفت: «اینها اگه با بچههای ما قاطی بشن، اونها رو خراب میکنن، جدا باشن بهتره.»
#قسمت_هفدهم
#حسن_باقری
#کتاب_من_اینجا_نمیمانم
#خاطراتیازشهیدغلامحسینافشردی
⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان
@yavarane_velayat_damghan
#کتاب_عدالت
📖عدالتطلبی فقط این نیست که انسان شعار عدالتطلبی بدهد؛ نه، باید این را واقعاً بخواهد. عدالتطلبی به این نیست که انسان رودرروی کسی بایستد و بگوید تو عدالتطلب نیستی؛ نه، این، سازوکار دارد.
📓گفتار چهارم: بایدها و نبایدهای عدالتخواهی
#استاد_سید_علی_خامنهای
#قسمت_هفدهم
⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان
@yavarane_velayat_damghan
#دختر_شینا🌸
#قسمت_هفدهم
رفتم و گوشه ای نشستم و آن را باز کردم. چند تا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود. از سلیقه اش خوشم آمد. نمی دانم چطور شد که یک دفعه دلم گرفت.
لباس ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط. صمد نبود، رفته بود.
فردایش نیامد. پس فردا و روزهای بعد هم نیامد. کم کم داشتم نگرانش می شدم. به هیچ کس نمی توانستم راز دلم را بگویم.
خجالت می کشیدم از مادرم بپرسم خبری از صمد دارد یا نه. یک روز که سرِ چشمه رفته بودم، از زن ها شنیدم پایگاه آماده باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی دهند. پدرم در خانه از تظاهرات ضد شاه حرف می زد و اینکه در اغلب شهرها حکومت نظامی شده و مردم شعارهای ضد حکومت و ضد شاه سر می دهند؛ اما روستای ما امن و امان بود و مردم به زندگی آرام خود مشغول بودند.
یک ماه از آخرین باری که صمد را دیده بودم، می گذشت. آن روز خدیجه و برادرم خانه ما بودند، نشسته بودیم روی ایوان. مثل تمام خانه های روستایی، درِ حیاط ما هم جز شب ها، همیشه باز بود.
شنیدم یک نفر از پشت در صدا می زند: «یاالله... یاالله...» صمد بود. برای اولین بار از شنیدن صدایش حال دیگری بهم دست داد. قلبم به تپش افتاد.
برادرم، ایمان، دوید جلوی در و بعد از سلام و احوال پرسی تعارفش کرد بیاید تو. صمد تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و سلام داد. حس کردم صورتم دارد آتش می گیرد.
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan