آیتالله سید احمد خاتمی: با روزنامه حامی آزادی شراب برخورد کنید/ طرفداران #اسلام_زدایی آرزوهای شان را به گور می برند.
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹جمهوری اسلامی سه عنصر اصلی اسلام، جمهوریت و ولایت فقیه دارد، بگونه ای که در اصل ۱۷۷ قانون اساسی تاکید شده که این سه عنصر تا ابد قابل تغییر نیست. کسی که از این عناصر عبور کند از نظام عبور کرده است.
🔹مردم مراقب باشید که #انحراف ذره ذره شکل میگیرد٬ نه یک باره.
🔹 در یکی از روزنامه ها [=روزنامه دولتی ایران] که از بودجه بیت المال تغذیه میکند نوشته شده است شراب های قلابی بلای جان مردم شده، به همین دلیل باید #خرید_و_فروش_شراب را #مثل_زمان_طاغوت #آزاد کنید!
🔹من به هیات نظارت بر مطبوعات می گویم که شما باید رصد کنید نه اینکه من در خطبه ها بگویم.
🔹امروز می گویند شراب را آزاد کنید وفردا میگویند بی حجابی را آزاد کنید، حتما بعدا میگویند اسلام را به رفراندوم بگذارید درحالی که این آرزو را به گور میبرند.
🔹این مردم به اسلام رأی دادند و برای دفاع از آن تا آخرین قطره خون دفاع میکنند.
🔹من جریانی را پشت این مطلب روزنامه میبینم که میخواهند #اسلامستیزی را #تئوریزه کنند. مردم ما انقلاب کردند که شرابخواری نباشد؛ بنابراین با هرگونه اقدامی برای عادیسازی این شرایط به شدت مقابله میکنیم.
🔹این مردم به اسلام رای دادند و برای دفاع از اسلام تا آخرین نفس و قطره خون خود مقاومت می کنند. من امروز جریانی را میبینم که میخواهند اسلام زدایی را در کشور تئوریزه کند.
@rozaneebefarda
#عرفان_عملی
#معرفی_کتاب
#آیت_جاودان
#آیت_تحریری
معرفی کتاب رهنمای طریق ۱
گفتگوی پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR با استاد برجستهی حوزهی علمیه، آیت الله تحریری مد ظلّه درباره نظرات رهبر انقلاب حفظه الله دربارهی کتاب راهنمای طریق آیت الله جاودان دام ظلّه
اطلاع پیدا کردیم که شما در سال ۹۶ دیداری با رهبر انقلاب داشتهاید که ایشان در آن دیدار از کتاب «رهنمای طریق» نوشتهی آیتالله جاودان هم یاد کردهاند؛ لطفاً بفرمایید که نظر ایشان دربارهی این کتاب چه بود و چه گفتند.
آیت الله تحریری: بله، ما خدمت رهبر معظم انقلاب که رسیدیم، ایشان ابتدا دربارهی مسائل معنوی صحبت کردند و سپس فرمودند بنده با پدر شما و پدر آقای جاودان از قبل آشنایی نداشتم؛ منتها مقداری بررسی کردم و دیدم این دو بزرگوار از شخصیتهای اخلاقی و معنوی بودهاند.
سپس دربارهی مسائل مختلف فرمایشهایی داشتند و ما برخی مطالب را دربارهی مرحوم پدرمان و استادان ایشان و فعالیتهایشان عرض کردیم. رهبر انقلاب هم از اینکه مسائل معنوی و تربیتی بهنوعی در جامعه پخش میشود اظهار خوشحالی کردند و اینکه مسائل معنوی به هرگونه در جامعه پخش شود مورد تأیید است؛ از جمله حاج آقای جاودان را مطرح کردند که بحمدالله جوانان با ایشان مرتبط هستند. سپس از این کتاب ایشان تعریف کردند و فرمودند «بهعنوان مثال کتابی که سؤال و جواب دارد باید زیاد شود. من این کتاب را مطالعه کردم؛ کتاب خوبی است و باید امثال این کتاب در جامعه زیاد بشود.» مقداری به این صورت از این کتاب تعریف کردند و اجمالاً از بابت ارتباطی که حاج آقای جاودان با جوانان دارند و جوانان را جذب کردهاند، بسیار خوشحال بودند. نظر ایشان این بود که این مسئلهی معنویت باید در جامعه زیاد باشد و مخصوصاً در بین طلاب عزیز باید اینچنین باشد.
آیتالله جاودان از جمله استادان مباحث اعتقادی، تاریخی و اخلاقی در تهران هستند؛ سبک تربیتی ایشان که باعث شده بتوانند ارتباط خوبی با جوانان داشته باشند چگونه است؟
بنده حدود ۳۰ سال یا بیشتر است که با ایشان آشنایی دارم. آیتالله جاودان ارتباط تنگاتنگی با مرحوم آیتالله حقشناس داشتند و استفادههای معنوی از ایشان بردند. حاج آقای جاودان از یک بیت معنوی بودند و پدرشان هم شخصیتی معنوی بودند و ظاهراً ایشان در سن طفولیت، پدربزرگ خود یعنی مرحوم حاج آقا مرتضای زاهد را هم درک کردهاند که نفس بسیار پاک و بلند و مؤثری داشتهاند.
سبک تربیتی ایشان عمدتاً در مرحلهی اول، «موعظه» است؛ مانند مرحوم آیتالله حقشناس. موعظه برای همگان بسیار لازم است و چارچوب آن از بحثهای کلاسیک اخلاقی، خارج است. موعظه هم مسائل اخلاقی را دارد و هم یک تأثیرگذاری خطابیِ خاصی که عمدتاً از جان برمیخیزد و بر جان هم مینشیند.
ایشان یک ارتباط لطیف و خودمانی با جوانان دارند، درعینحال که از مقام علمی خاصی هم برخوردار هستند و در سطوح مختلف حوزهی علمیه تدریس کردند و تا جایی که در ذهن من است، تا شرح لمعه و کتابهای اعتقادی را در مدرسهی آیتالله مجتهدی تدریس کردهاند.
علاوه بر این، حاج آقای جاودان با مرحوم علامه عسکری مرتبط بودند و در مسائل تاریخی یک ورود خاصی دارند؛ لذا تحلیلهایی که از مسائل تاریخی دارند بهنوعی با رنگ مسائل اخلاقی و معنوی مخلوط است. از این رو ملاحظه میکنیم با این کسالتی هم که الان دارند، درعینحال بهخاطر آن دغدغهی خاصی که در مسائل معنوی دارند، رابطهشان را با جوانان قطع نکردند و جلسات ولاییشان همچنان تشکیل میشود. ایشان یک حالت ولایی خاص و ارتباط ولایی خاصی با اهلبیت (علیهمالسلام) دارند.
از دیگر ویژگیهای ایشان «تعادل» است که هم در زندگی معنوی خودشان و هم در سفارشاتشان، به این تعادل یعنی تعادل در مسائل معنوی اهمیت میدهند. ایشان میخواهند افراد بهصورت متعادل تربیت بشوند و افراط و تفریط در مسائل معنوی نداشته باشند. و همچنین افراد را به کسب معارف دینی سفارش می کنند.
@salmanraoofi
هدایت شده از سلمان رئوفی
#عرفان_عملی
#معرفی_کتاب
#ایت_الله_جاودان
#آیت_الله_تحریری
معرفی کتاب رهنمای طریق ۲
اینها چیزهایی است که بنده از روش ایشان و گاهی هم در گفتار ایشان به دست آوردم؛ لذا آن تأثیرگذاری خاص را در جامعه دارند.
با توجه به کثرت کتابهای اخلاقی و گوناگونی آنها، توصیهی شما به جوانان برای بهره بردن از این کتابها چیست؟
مطالعه یکی از زمینههای رشد فکری و روحی و انقلاب درونی است؛ به همین جهت از مسائل لازم برای همگان مخصوصاً جوانان است. در مطالعات دینی، اول باید در جهت تحکیم مسائل اعتقادی کوشید که این یک اصل در تربیت دینی است. بعد از آن باید در مسائل اخلاقی و معنوی تلاش کرد.
در مسائل اعتقادی هم باید درجهبندی را در نظر داشت، چون کتابهای اعتقادی در سطوح مختلف سبک و سنگین نوشته شدهاند. کتابهای سنگین و استدلالی برای هرکسی مفید نیست و گاهی ممکن است شبههانگیز باشد. لذا باید از عالمان وارد مشورت بگیریم که چه کتابهای اعتقادیای را مطالعه کنیم.
در مسائل اخلاقی و معنوی هم باید بهصورت رتبهبندی به کتابها توجه کرد. به نظر حقیر باید در مرحلهی اول به کتابهایی که مسائل عملی و واجبات و محرمات را به ما آموزش میدهند توجه کرد. کتابهای اخلاقی مطالب گوناگونی دارند، اما برخی از آنها جنبههای موعظهای بیشتری دارد، مثل فرمایشهای مرحوم آیتالله حقشناس که منتشر شده و در جنبههای موعظهای کتاب بسیار خوبی است. برخی کتابهای اخلاقی، جنبهی علمی دارند که در این مجموعه، قلمهای افراد متفاوت است و هر قلمی به درد هرکسی نمیخورد.
یک سطح دیگر از کتابهای اخلاقی، کتابهای عرفانی و تربیتی است که راهکارهای عملی را نشان میدهد. این کتابها هم خوب هستند منتها انسان باید با کارشناس مرتبط باشد و کارشناس، سطح علمی فرد را بشناسد و ببیند که آیا این کتاب برای این فرد مفید است یا مضر. ممکن است کتاب در سطح خود مفید، ولی برای این شخص مضر باشد و اگر او کتاب را مطالعه کند به ضررهای روحی و روانی مبتلا شود. برخی از این کتابها که متأسفانه در دسترس عموم قرار گرفته، در جلسات مهم خاص عالمان تدریس میشود و باید بهصورت مدیریتشده ارائه شوند.
یک قسم دیگر از کتابهای اخلاقی، شرح حال علما است؛ این کتابها هم خیلی خوب هستند منتها اینها هم باید دستهبندی بشوند. شرح حال هر عالمی به درد هرکسی نمیخورد. برخی افراد روح لطیفی دارند و وقتی این کتابها را میخوانند، بدون اینکه مشورت بگیرند، میخواهند همانند آن عالم رفتار کنند و یکباره به ریاضتها و به تبع آن به مشکلات جسمانی برمیخورند، حتی گاهی به مشکلات روحی و روانی دچار میشوند که قابل جبران هم نیست.
گاهی در برخی کتابها دستور ذکری داده شده است. این دستورها هم ولو اینکه بزرگان ما آنها را نوشته باشند، از جهتی خطرناک است؛ باید به این توجه کنیم که ما در حالی داریم این دستور ذکر را به شکل عمومی عرضه میکنیم که بزرگان این کار را نمیکردند. بزرگی نامهای به شخص خاصی که شاگردش بوده نوشته و دستور ذکری را به او داده است. ما نمیتوانیم چون انتشار این دستور، درآمد خوبی دارد، آن را منتشر و عرضه کنیم. لذا به توابع سوء این کار توجه نمیشود. بنده با این علم ناقص و تجربهی اندکم، این کار را مضر میدانم از جهتی؛ بلکه این کتابها باید بهصورت مدیریتشده در دسترس عموم قرار گیرند.
برای این کار لازم است تا هم خوبیهای این کتابها و هم آسیبها را شناسایی کرد تا کسانی که در مسیر معنویت حرکت میکنند، به ضدمعنویت برنخورند یا معنویت اشتباه به دست آنها نرسد؛ چراکه الان معنویت سکولار هم داریم. لذا عالمان وارسته مانند آیتالله جاودان بهنوعی سبک عمومی دارند؛ یعنی در معرض عموم قرار میگیرند تا افراد، مطالب خوب را از مطالبی که الان در سطح آنها نیست و سردرگمی برایشان ایجاد میکند، بشناسند. از این جهت کتاب «رهنمای طریق» کتابی نوشتهشده برای عموم مردم است و مطالب آن آسان بیان شده است. چه بسا رهبر انقلاب نیز چنین نظری دارند که این کتابها باید همهکسفهم باشد و مطالب لازم و زندگیساز در آن مطرح شود. گاهی مواقع مسائلی که خیلی مبتلابه نیست مطرح میشود درحالیکه مسائل اولیهی افراد مورد غفلت است و افراد در این زمینهها نادانی دارند.
@salmanraoofi
هدایت شده از سلمان رئوفی
#سیره_اهل_بیت علیهم السلام
اخلاق پیامبر (ص) اینگونه بود...
امام حسین(ع) فرمود:
از پدرم امیرمومنان علی(ع) درباره اخلاق پیامبر اکرم(ص) سوال کردم. ایشان در پاسخ فرمودند: رفتار پیامبر(ص) چنان بود که...
1⃣ دائما خوشخو، خندان و با مردم ملایم بود؛
2⃣ هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان و عیبجو نبود؛
3⃣ هیچ کس از او مایوس نمی شد؛
4⃣ هر کس به در خانه او می آمد، ناامید باز نمی گشت؛
5⃣ سه چیز را از خود رها کرده بود:
مجادله در سخن، زیاد حرف زدن و دخالت در کاری که به او مربوط نبود؛
6⃣ سه چیز را درباره مردم رها کرده بود:
کسی را مذمت و سرزنش نمی کرد، در عیوب و لغزش های مردم جست و جو نمی کرد و هرگز سخن نمی گفت، مگر در اموری که #ثواب الهی را امید داشت.
📚صدوق، معانی الاخبار، ص۸۳
@salmanraoofi
#احادیث_فقه_حکومتی ۲۱
#پنهان_پژوهی
#اختصاصی (نشر بدون لینک کانال جایز نیست)
🌟🌟🌟🌟🌟
📚فی مجمع البيان في تفسير القرآن : روى الزهري و عروة بن الزبير و المسور بن مخزمة قالوا : «خرج رسول الله ص من الحديبية في بضع عشرة مائة من أصحابه حتى إذا كانوا بذي الحليفة قلد رسول الله ص الهدي و أشعره و أحرم بالعمرة و بعث بين يديه عينا له من خزاعة يخبره عن قريش و سار رسول الله ص حتى إذ كان بغدير الأشطاط قريبا من عسفان أتاه عينة الخزاعي فقال إني تركت كعب بن لؤي و عامر بن لؤي قد جمعوا لك الأحابيش و جمعوا جموعا و هم قاتلوك أو مقاتلوك و صادوك عن البيت .»
🔹ترجمه:
در تفسیر مجمع البیان آمده : زهرى و عروة بن زبير و مسوّر بن مخزمه گويند: رسول خدا (ص) همراه چند صد نفر از يارانش از حديبيه بيرون آمد تا به (ذى الحليفه) رسيدند، حضرت در اينجا قربانى خود را نشانه كرد و احرام عمره بست و يك نفر جاسوس از خزاعه پيشاپيش فرستاد تا برود و از طرف قريش برايش خبر بياورد، حضرت حركت كرد تا اينكه به عذر اشطاط نزديكى عسفان رسيد، اينجا جاسوس خزاعى آمده گفت: من كعب بن لؤى و عامر بن لؤى را پشت سرگذاشتم در حالتى كه دستهها و گروههاى مختلفى را به منظور جنگ با تو جمع آورى نمودهاند و مى¬خواهند با تو بجنگند و مانع شوند كه به زيارت خانه كعبه بروى.
@salmanraoofi
بزرگداشت علامه طباطبایی 970830@almorsalat.mp3
24.2M
🔆صوت کامل جلسه نشست فرهنگی بزرگداشت #علامه_طباطبایی
استاد علی فرحانی
استاد حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح شیروانی
۳۰ آبان ۹۷
دانشگاه مجازی جامعه المصطفی
@almorsalat
@salmanraoofi
H_Amene_Ostad Abedi.mp3
8.56M
🔆مصاحبه با استاد احمد عابدی درباره شخصیت معنوی و شناخت حضرت آمنه سلام الله علیها؛مادر گرامی حضرت محمد صل الله علیه و آله؛ به مناسبت سالروز میلاد نبی اکرم صلوات الله علیه
@Ahmad_aabedi
@salmanraoofi
هدایت شده از کشکول|محسن مهدیان
🌓از علیزاده تا صدرالساداتی...
#چالش_عدالتخواهی
عدالتخواهی در انقلاب اسلامی همواره یک جریان چالش برانگیز بوده است. عدالتخواهی درین کشور به جهت گفتمانی عمدتن بسمت جریان های مارکسیستی متمایل شده است و در اجرا نیز یا در نهایت به افسردگی رسیدند مثل استاد حکیمی و یا از چارچوب انقلاب خارج شدند مثل جریان احمدی نژاد.
در مواردی هم گفتمان عدالتخواهی اگر چپ مالیزه نشده، گرفتاردوگانه امام و رهبری شدند و تصور کردند رهبری مثل امام انقلابی و عدالتخواه نیست.
اما چرا این اتفاق می افتد؟ چطور می توان یک انقلابی عدالتخواه بود که نه به افسردگی رسید و نه از نظام خارج شد؟
ابتدا دو مقدمه کلیدی داریم؛
یکم. پرچم عدالت خواهی در این روزگار در ابعاد جهانی به دست کیست؟ حتمن میگوید انقلاب اسلامی. اگر اینطور فکر نمی کنید ادامه این متن بکارتان نمی آید. یک جبهه، استکبار امپریالیسم است و یک جبهه انقلاب اسلامی.
دوم. بزرگترین اقدام عدالتخواه چیست؟ باید ببینیم برای مبارزه با ظلم بزرگ در این عالم، چطور تقابل با جبهه استبکار را باید تقویت کنیم. پس بزرگترین اقدام عدالتخواهی کمک به انقلاب اسلامی است.
اما ازین دو مقدمه یک نتیجه بسیار مهم می گیریم؛ لطفن دقت فرمائید.
ما انقلاب را با عدالت می سنجیم نه عدالت را با انقلاب. رهبری و ولایت را هم با عدالت می سنجیم نه عدالت را با ایندو.
اما؛
برای رسیدن به عدالت بزرگ که ایستادن مقابل مظهر شیطان اکبر است، ولایت و رهبری و انقلاب یک مقدمه است.
مثل ساده بزنم. وضو مهمترست یا نماز؟ روشن است نماز. اما وضو مقدمه نمازست. بدون وضو به نماز نمی رسیم.
نتیجه اینکه؛
عدالتی عدالت است که این مقدمه اصلی را بهم نزند. نمی شود به اسم عدالتخواهی این مقدمه را ویران ساخت که این خود بزرگترین بی عدالتی است چون فرصت مبارزه با ظلم عالمگیر امپریالیسم را از بین می برد.
خب؟ یعنی در مقابل اشکالات انقلاب اسلامی سکوت کنیم؟ یعنی بی عدالتی های داخلی و فساد درونی را نبینیم؟
خیر. باید عدالتخواه بود و محکم در مقابل انحرافات انقلاب ایستاد که این نیز خود بلند کردن بیرق اصلی عدالتخواهی جهانی و مبارزه با ابرظالمان شیطانی است.
اما؛ اینجا می رسیم به مصداق علیزاده و صدرالساداتی.
هرچند نباید در مصداق ماند. ایندو در همه دوران ها بوده اند و خواهند بود؛ نمادند.
معتقدم هردوبزرگوار نیت اصلاحی و عدالت خواهانه دارند. بنابراین در نیت ها چند و چون نمی کنم و با حسن ظن رفتار می کنیم. هردو نیز تلاش می کنند عدالتخواه باشند؛ اما یک اختلاف کلیدی بین ایندوست.
این اختلاف دقیقن مرتبط به رعایت این مقدمه است. یعنی چی؟ از کجا متوجه شویم که یک عدالتخواه، این مقدمه را رعایت کرده است؟
پاسخ: از فهمی که درباره اهم و مهم عدالتخواهی دارد. از شناختی که درباره اصل و فرع دارد.
از هیچ ظلمی در این عالم نباید گذشت؛ برای خلخال ربودن از پای زن یهودی باید جان داد. اما عدالتخواه واقعی وقتی سایه بزرگ ظالم اصلی را بالای سر کشورش می بیند، درگیر لات پس محله و پس کوچه ها نمی شود.
یعنی وقتی لات کوچه اش را در حال ظلم دید رها می کند؟ خیر. با ظلم مبارزه می کند اما مراقبت می کند این مبارزه با ظلم، ظالم اصلی را تقویت نکند. چطور ممکن است؟ ظالم هفت تپه چکار دارد به امپریالیسم؟ مبارزه ای که معنویت و اخلاق را در انقلاب اسلامی تضعیف و قانون شکنی کند و در نهایت، انقلاب را ظالم جلوه دهد، به ظالم بزرگ، خواسته یا ناخواسته کمک کرده است.
علیزاده این مقدمه را فهم کرده است و امروز تمام تلاشش مقابله با جریانیست که اصل انقلاب را هدف گرفته اند. اما صدرالساداتی همه تلاشش معطوف به زندگی اشرافی فلان آقازاده و ساعت و کفش بهمان کوچک زاده است. در مصداق نمانید؛ غرضم روش هاست.
رمز عدالتخواهی داخلی و مبارزه با خرده ظلم ها، نگاه کردن مستمر به رابطه طولی این خرده عدالت ها با عدالت اکبر است. اگر هنر امتداد دادن ده ونک و هفت تپه با تقویت انقلاب اسلامی را داریم بسم الله. در غیر اینصورت به اسم دفاع از بی نوا و کارگر گرفتار بی عدالتی بزرگتر شدیم.
عدالت خواهی که سرش را پایین بندازد و عدالت بزرگتر را نبیند، در فریادهایی که برای خرده عدالت ها می کشد، دچار بزرگترین ظلم ها می شود.
لُب این عدالتخواهی رعایت عقلانیت است و نتیجه این عدالتخواهی تقویت معنویت در جامعه است؛ در نهایت عدالت خواهی ضدفساد را تا عدالت خواهی ضدامپریالیستی امتداد می دهد.
حالا؛
نامه اخیر مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران به رهبر انقلاب را از این منظر یکبار مرور کنید.
@mahdian_mohsen
🔆چرا باید علم را در محضر استاد آموخت؟
#آیت_الله_جوادی_آملی
🔆گاهی برخی با مطالعه کتاب یا گوش دادن #نوار، درسها را فرا میگیرند. این راه بد نیست ولی روشی نیست که انسان را بپروراند، [به] خلاف ادراک محضر استاد و الگو گرفتن از طرز گفتگو، رفتار و گفتار او که بسیار آموزنده و سازنده است.
🔆شاید انسان با شنیدن نوار یا خواندن کتاب، به علم او افزوده شود، امّا افزایش علم کافی نیست، بلکه رؤیت استاد است که انسان را به یاد خدا میاندازد و دیدن مرد الهی است که انسان را به یاد حق میاندازد.
🔆مرحوم #علامه_طباطبائی رضوان الله علیه فرمودهاند:
درس را باید از محضر استاد فرا گرفت و نباید با مطالعه کتاب و جزوه، مغرور شوید و به همان بسنده کنید.
إیّاکم والصحفیون ، مبادا با صحیفه، نوار، کتاب یا جزوه، از محضر استاد، احساس بی نیازی کنید.
📚منبع: کتاب مهر استاد، ص۴۹
@salmanraoofi
derasat1-taghrirat.net.pdf
15.17M
🔆اصول آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله
🔆بقلم سید مرتضی مهری
🔆جلد اول
🔆مباحث مقدماتی
@salmanraoofi
derasat2-taghrirat.net.pdf
14.72M
🔆اصول آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله
🔆بقلم سید مرتضی مهری
🔆جلد دوم
🔆مباحث مقدماتی و الفاظ
@salmanraoofi
باسمه تعالی
قبلا ۱۵ جلسه به اهمیت و شناخت مکتب آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله پرداخته شد
که البته بسیار ناقص است و ان شاء الله که با پیدا شدن افراد خواهان دوباره شروع کنم و به اتمام برسانم و همچنین تمامی کتب ایشان را در این کانال به اشتراک گذاشتم
اولین کتاب
🔻🔻🔻🔻🔻
https://eitaa.com/salmanraoofi/488
بحمد الله دو کتاب جدید از ایشان در دسترس قرار گرفته است که به اشتراک گذاشتم
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی اصولی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی حفظه الله ۱
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه اول ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
یک نکته ای عرض کنم چون بعضی از دوستان در نجف هستند و در کانال ارتباط داریم ، حالا بیشتر به نظر من بین آقایان نجف اینطور است و الا طلبه هایی که در ایران هستند تقریبا فضایشان همین است. ما باید بحث های علمی را از بحث های سیاسی یا غیر سیاسی جدا کنیم، بحث علمی، بحث علمی است. طرف در سیاست یا در مسائل کلامی یا فلسفی یا عرفانی و یا ... در هر چیزی هر عقیده و نظری دارد، ربطی ندارد. ما باید بحث علمی که می کنیم همه این ها را کنار بگذاریم و بحث علمی بکنیم. ممکن است ما بگوییم یک نفر در علم در قله است و در سیاست مثلا متوسط است، یا در سیاست در قله است، در علم متوسط یا سطحش پایین است. ولی وقتی بحث علمی می کنیم دیگر این موارد نباید اهمیتی داشته باشد. ما داریم بحث علمی می کنیم، به بقیه مباحثش کاری نداریم باید بررسی های علمی خودمان را بکنیم. این نکته را باید توجه داشته باشیم، مباحث را با هم قاطی نکنیم، بالاخره وقتی بحث علمی شد، بحث علمیست حالا با سواد می دانم آن طرف را یا بی¬سواد می دانیم در سیاست هیچ قبولش نداریم یا مثلا قبولش داریم، این ها مهم نیست.
نکته اول نگاهی به صاحبان مکاتب و تفاوت مکتب آیت الله سیستانی با افراد دیگر
اما وارد بحث بخواهیم بشویم نکته اول این است که ما چرا مکتب اصولی و فقهی آیت الله سیستانی را انتخاب کردیم؟ علتش این است که ایشان واقعا هم در فقه و هم در اصول صاحب مکتب هستند.
تحلیلی از مکتب صاحب جواهر
اگر بخواهیم صاحبان مکاتب را بشماریم، ما یک صاحب جواهر داریم که تقریبا توافق هست که ایشان صاحب مکتب است؛ گر چه حالا می شود گفت ایشان مکتب دارد، نه این که ندارد ولی مکتب ایشان یک جور فرش مکاتب دیگر و عرش افرادی است که کارهایشان ذوقی بوده است؛ یعنی فقیه ذوق خودش این طوری بوده است یا هنوز مکاتب شکل نگرفته و منسجم نیست، مثلا محقق اردبیلی خیلی واقعا انسان احساس می کند که ایشان یک مکتب قابل پیگیری ای دارند ولی خب هنوز فقه و اصول آن جور منسجم و منظم و علمی نبوده است که ما بگوییم ایشان صاحب مکتب بوده است. از محقق اردبیلی جلوترند اما شما نسبت به شیخ اعظم که می سنجید، احساس انسجامی که در یک مکتب هست نمی کنید. حالا آن تعبیر آقای عابدی شاهرودی در کتاب مکتب شناسی- ایشان تعبیر قشنگی دارند- که می گویند شما وقتی که مثلا نگاه می کنید محقق نایینی یا مثلا آقا ضیاء یا محقق اصفهانی را، دارند با یک ضرب آهنگ در کتاب هایشان استنباط می کنند. این ضرب آهنگ را صاحب جواهر دارد، ولی خب از لحاظ مبانی و بعضی موارد دیگر اون طور نیست که انسان احساس مکتب به آن معنا بکند؛ به همین خاطر، صاحب مکتب هستند ولی خب اولا مکتب فقهی دارند، اما مکتب اصولی چیزی که از ایشان ... ظاهرا کتاب اصول داشته اند اما رایج نیست،به دست ما نرسیده است که حالا ببینیم چی هست که بخواهیم قضاوت بکنیم ولی از آن جهت هم مکتبشان این طوری است، یعنی یک جور بینابین است در مکاتب اجتهادی.
جایگاه شیخ اعظم در مکاتب فقهی و اصولی
بعد از ایشان شیخ اعظم را داریم که ایشان مسلما در اصول صاحب مکتب و بینانگذار مکتب های اصولی بعد از خود است. در فقه هم قطعا ایشان صاحب مکتب است و افراد بسیاری واقعا هم در فقه و هم در اصول از ایشان تبعیت کرده اند. در این شکی نیست که ایشان در فقه و اصول صاحب مکتب هستند.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی حفظه الله ۴
نکته دوم نوآوریهای زیاد و قابل اعتنای فقهی و اصولی آیت الله سیستانی حفظه الله
نکته اول این بود که ما اگر بگوییم شش تا یا پنج تا صاحب مکتب داریم، ششمین آن ها قطعا ایشان است که هم در فقه و هم در اصول صاحب مکتب هستند.
نکته دومی که ایشان انتخاب شد این است که نو¬آوری های بسیار زیاد و قابل اعتنایی دارند چه در اصول و چه در فقه.
۱/ تقریری که ایشان از احتیاط دارند سابقه ندارد، من لااقل سراغ ندارم که سابقه داشته باشد.
۲/ تقریری که ایشان از استصحاب می کنند- تقریر که من عرض می کنم یعنی تحلیل عقلانی و عقلایی که ایشان از استصحاب می کنند- من ندیدم.
ایشان در اصول نو¬آوری خیلی زیاد دارند، که ما دو تایش را گفتیم.
۳/ در فقه سبکی که ایشان می آیند وارد می شوند هم همین طور نوآوری دارد، شما لا ضرر را و جاهای دیگر را ببینید.
من یک مقدار اصل برائت را که در بین کتاب هایشان بود می دیدم، ببینید.
۴/ ورودی که ایشان در اصل برائت دارند کاملا متفاوت است،
۵/ نو¬آوری در بحث وجود ذهنی.
حالا ما دانه دانه آن چه را که لازم باشد، می گوییم. ولی نو¬آوری های ایشان واقعا زیاد و قابل اعتناست.
نکته ای در نوع نوآوریهای ایشان
یک وقت شما می بینید یک کسی یک نوآوری دارد ولی قابل اعتنا نیست، حرف هایی ذوقی است که واقعا دلیل هایش خیلی به انسان نمی چسبد و انسان احساس می کند که خیلی قابل اعتنا و فکر نیست.
مثلا عقل، مناطات احکام را درک می کند، خب چه طوری درک می کند؟! بگویید ما هم درک کنیم.
این هم یک نوآوری است ولی خب همه می گویند چه طوری درک می کند؟ اگر شما سازوکار علمی و متقن دارید برای درک مناطات احکام، نه چند نکته کلی که اختلاف در تطبیق مصداق به عدد فقهای عظام شود، بگویید تا همه درک کنند.
ولی حرف هایی که ایشان می زنند این طور نیست، واقعا حرف های قابل اعتنایی هم در فقه و هم در اصول دارند. نوآوری های ایشان هم زیاد است و وسعت خوبی دارد و هم عمق خوبی دارد و این کمتر پیش می آید؛ یعنی ما افرادی را می بینیم که نوآوری دارند، ولی عمق ندارد.
عمق نوآوری های ایشان هم واقعا از بزرگواران دیگری که انسان احساس می کند که نوآوری داشتهاند در فقه، بهتر است.
نکته سوم ساماندهی نو و کاربردی اصول برای فقه در مکتب آیت الله سیستانی حفظه الله
نکته سومی که ما در بین صحبتهایمان عرض کردیم ولی دوباره تکرار می کنیم این است که ما کسی را سراغ نداریم که واقعا یک رابطه علمی، روشن و متقن بین فقه و اصولش برقرار کرده باشد. احساس ما این است که بین فقه و اصول ایشان کاملا یک رابطه روشن و متقنی وجود دارد. بنابراین این از استثنائات هست و حالا ما وارد بحث که بشوییم می بینید.
نو¬آوری های شکلی که مثلا محقق اصفهانی و شهید صدر داشتند، این ها نو¬آوری های شکلی است، یعنی شکل کار را شما می توانید آن طور بچینید. این نو¬آوری هایِ در چینش علم اصول یا در طرح علم اصول، خیلی کار را در فقه متفاوت نمی کند. ولی طرح دومی که ایشان در علم اصول دارند که ما از روی «الرافد» می خوانیم واقعا متفاوت، کاربردی، راهبردی و بسیار قابل اعتنا است و این چیزی است که حقا و انصافا باعث می شود که انسان احساس کند ایشان از نظر علمی مظلوم واقع شده اند و باید به نظرات ایشان اعتنا بشود.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_سیستانی حفظه الله ۳
اما ما انصافا بینی و بین الله اگر بخواهیم به غیر پنج بزرگواری که گفتیم، بگوییم کس دیگری واقعا مکتب دارند و حرف هایی که از جهات مختلف قابل تامل است، غیر از آقای سیستانی نیست. هم اصولشان بسیار متفاوت است و سعی داشته اند اصولشان را برای فقه تنظیم بکنند، که ما هیچ کسی را نداریم که این طور باشد؛ البته آیت الله بروجردی در فقه کاملا متفاوت اند، اما اصولی که تنظیم کرده اند، اصولی نیست که بتواند فقه ایشان را پشتیبانی مبنایی بکند، بتواند مبانی فقهی ایشان را پشتیبانی بکند. یا مثلا امام خمینی که عرض کردیم همین چیز های معروف و مشهور، به هیچ وجه ایشان وارد این نشدند که آن فضا هایی را که دارند، چرا یک سری تک و توک مثلا تقیه ای که ایشان دارند، بعضی چیز هایی که ایشان دارند که آن موقع کاربردی بود را مثلا کار کردند، ولی اگر به نظر من ما به امام می گفتیم که شما اگر می خواهی مبانی ات را پشتیبانی کنی کجا را قلم بزن؟ من فکر می کنم باید به ایشان می گفتیم شما بیایید بحث عقل را در فقه قلم بزنید.
ولی آیت الله سیستانی هم در اصول یکی از استثنائاتند که بعد از شیخ اعظم هم در اصول صاحب مکتب اند و هم در فقه.
چرا بقیه بزرگان صاحب مکتب نیستند
ممکن است بعضی دوباره اشکال کنند که پس محقق اصفهانی و آقا ضیا چه می شوند؟! ما همه این ها را ادامه شیخ می دانیم، تاثیر و چیز خاصی ما برایشان ...، ممکن است بعضی هایشان را بگوییم که مثلا یک لمحاتی از یک مکتب در آن ها هست، ولی این طور نیست، یعنی چیز ویژه ای که واقعا ما بگوییم خیلی متفاوت است از آن چیزی که شیخ آورد، نه این نیست. دلیل ما این است که دستگاهی که محقق اصفهانی می چیند همان دستگاهی هست که شیخ در اصول می چیند. در فقه، بالاخره حالا ایشان ایرادات ریز و درشتی به شیخ دارند که دیگران هم دارند.
ما چرا می گوییم این آقایان صاحب مکتب نیستند؟ چون که سبک موضوع شناسی و سبک حکم شناسیشان در همان چارچوب کلی شیخ اعظم است. ولی شما می بینید که آیت الله سیستانی، حالا در مکتب اصولی نمی خواهیم بگوییم که سبک موضوع شناسی و حکم شناسی، ولی سبک موضوع شناسی و حکم شناسی ایشان متفاوت است. در موضوع شناسی و حکم شناسی، سبک موضوع شناسی و حکم شناسی آیت الله بروجردی- در مکتب فقهی ما عرض می کنیم- با شیخ اعظم متفاوت است. در بیع ببینید ایشان چه طور موضوع بیع را تعیین می کنند، یا در صلات، موضوع صلات را چه طور تعیین می کنند، به هیچ کدام از فقهای گذشته هیچ شباهتی ندارد و این نکته ای است که ما می گوییم آیت الله سیستانی، بعد از شیخ، استثنائا هم در فقه و هم در اصول صاحب مکتب اند. حالا ما بحث ها که مطرح می کنیم کاملا روشن می شود که ایشان این طور هستند. لذا علت اولی که ما ایشان را انتخاب کردیم، این است که ایشان واقعا صاحب مکتب اند.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی اصولی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی حفظه الله ۲
نگاهی به مکتب آیت الله بروجردی
بعد از شیخ اعظم آیت الله بروجردی را داریم که در اصول نمی توانیم بگوییم صاحب مکتب هستند؛ البته نکاتی دارند، واقعا روح مکتب اصولی آیت الله بروجردی خصوصا به دلیل توجه به نکات تاریخی، یک مقدار متفاوت است ولی چارچوب متفاوتی از آن چه شیخ ارائه داده اند، که ما ادله و اصول عملیه داریم، خب باز هم در آیت الله بروجردی نمی بینیم؛ ولی در فقه واقعا بعد از شیخ اعظم ایشان یک مکتب آوردند، یک نکاتی آوردند که در فقه احساس ما این است که واقعا بعد از شیخ اعظم، ایشان صاحب مکتب فقهی هستند.
نگاهی به مکتب آیت الله خویی
حالا می گویند پس آیت الله خویی چه می شود؟! من به نظرم می رسد آیت الله خویی، نه این که صاحب مکتب نباشند، ولی ایشان کاملا قابل تعریف در ذیل مکتب شیخ انصاری هستند؛ یک جور تکمیل و ادامه مکتب شیخ انصاری است، البته در ظهور گیری خیلی با شیخ متفاوت اند و در برخورد با فقه الحدیث ایشان هم صاحب مکتب هستند، نمی خواهیم بگوییم نیستند، ولی خب در اصول که نمی شود گفت صاحب مکتب اند، یعنی چیز جدیدی نیاوردند؛ در فقه هم بله صاحب مکتب هستند، ولی خب یک جور ادامه مبانی ای که در اصول پایه گذاری شده است؛ ولی آیت الله بروجردی واقعا چیز متفاوتی در فقه آوردند، نمی خواهم بگویم آیت الله خویی نیاوردند! ولی آن چیزی که آیت الله بروجردی در فقه آوردند بر مبنای اصولی که شیخ پایه گذاری کرده نیست، یک مطالب جدایی هست.
نگاهی و تحلیلی از مکتب فقهی امام خمینی
بعد از ایشان اگر صاحب مکتبی داشته باشیم، امام خمینی است. ایشان مکتب فقهی دارند، ولی نه این که یک مکتب علمی داشته باشند؛ یعنی ایشان در مباحث علمی، نه در رجال، نه در فقه الحدیث و نه در اصول آن مبانی ای را ندارند که ما بگوییم ایشان صاحب مکتب هستند، بلکه ایشان یک فلسفه فقه نا¬نوشته ای دارند که به خاطر آن فلسفه فقه، ما ایشان را صاحب مکتب می دانیم.
فلسفه فقه، نگاه ها، کاربرد ها، زاویه ها و این موارد است. شما نگاه بکنید الان ابزاری که یک طبیب سنتی دارد با ابزاری که یک طبیب جدید دارد، کلا متفاوت است. حالا ممکن است طبیبی داشته باشیم که پایه تفکرش، به دلیل تفکراتی که دارد، طب سنتی باشد، ولی از ابزار طب جدید استفاده کند؛ یعنی بیاید داروهایی را تجویز بکند که از این مریض مثلا رفع سردی بشود ولی توجه کنید این داروهای طب جدید است. این یک فلسفه فقهی دارد، چیزی که دارد به کار می گیرد همان طب جدید است، ولی به نحوه ای که دارد کار می کند و پشت صحنه ای که دارد با یک پشت صحنه ها، تفکرات و مبانی دیگری است که باعث می شود ما احساس کنیم این دیگر آن نیست، این پشت صحنه ها متفاوت است. ابزار همان است، ممکن آن آقا مثلا به شما فلان دارو را تجویز بکند، ولی مثلا برای رفع گرمی یا بالا بردن گرمی و یا پایین آوردن سردی است. امام خمینی با مثال این طوری است، یعنی ایشان ابزار جدیدی ندارد، بلکه همان سبک شیخ اعظم را دارند، البته خب مثلا در رجال توجهاتی دارند که شیخ اعظم ندارند و یک سری نکات و مبانی خیلی جالب هم در اصول و این ها دارند؛ ولی چیزی که ما بگوییم کار را در این جا عوض کرده است، ایشان ندارند. اگر هم دارند، پشت صحنه است، یعنی خیلی شما نمی بینید. مثلا نکته بسیار مهمی که ایشان دارند، خب ایشان خیلی عقل را در احکام و خیلی از مسائل کاربرد می دهند. خب این پشت صحنه بسیار مهمی است در بیع سلاح هم ما بار ها متن را خواندیم و توضیح دادیم، که در آن جا یک سری از مبانی ایشان هست. ولی شما سبک کتاب امام، کتاب بیع،و مکاسب ایشان را می گذارید جلویتان احساس نمی کنید که چیز متفاوتی از فقهای دیگر است؛ همان است و دقت ها و رویکردها همان است ولی ایشان فلسفه فقه هایی دارند که وقتی در فقه سیاسی و اجتماعی می آید، کاملا فضا را عوض می کند.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی ۵
مقایسه تولید علم آیت الله سیستانی با درس خارجهای رایج
اگر بخواهیم انصاف و پیشرفت و تولید علم را در نظر بگیریم، واقعا آیت الله سیستانی در آن سال هایی که این درس ها را گفتند در نهایت روشنفکری این ها را گفته اند و من فکر می کنم تولید علمی که ایشان داشته اند در مجتهدینی که ما داشتیم، واقعا قابل اعتناست.
من معتقد به این نوع کارها هستم و اگر بخواهم درسی داشته باشم همین کارهای مکتب شناسی فقهی و اصولی را می کنم.
ولی این که درس خارج ما مثلا نصفش یا چهار پنجم یا سه پنجمش تقریر باشد و حالا دو پنجمش هم اشکالات جزئی ای باشد که واقعا در کلیت کار تاثیری ندارد و الان درسهای خارج ما این طور شده است، این تولید علم نیست.
اشکالاتی به سبکهای تحول در علوم انسانی و فقه های مضاف
از آن طرف هم تولید علم هایی که مثلا از علم فقه یا اصول می خواهند کل علوم انسانی را متحول کنند! از مبانی بنیادی تا راهبردی تا کاربردی، تحول در علوم ایجاد بکنند، این موارد واقعا ساده انگاری است.
ما اگر علوم انسانی را بشناسیم، اگر سطوح و اقسام علوم انسانی را بشناسیم، می فهمیم که علوم انسانی این طور نیستند که شما بتوانید با یک علم اصول یا فقه همه را سامان بدهید.
بحثهای علوم انسانی، مباحث معرفت شناسی دارد که اصلا علم اصول به این ها نمی پردازد و بحث های برنامه های کاربردی دارد و این که اصلا فقیه بخواهد متکفل این ها باشد، این خودش اول کلام است.
غرض این است که تولید علم بعضی موسسات یا بعضی جاهایی که این نگاه ها را برای فقه و اصول و نوآوری در آن دارند. واقعا حرف هایی است که انسان محصلی را در ته آن نمی بیند. حرف های مختلفی هست که نمی خواهم وارد بشوم ولی باز این را هم یک اشاره ای بکنم مثلا فقه هنر، فقه نظام، فقه خانواده، این ها را هم من ته¬اش محصلی نمی بینم. ما اصلا علوم انسانی را نمی شناسیم که داریم این کار ها را می کنیم. بله حالا ممکن است فقه نظام در بعضی جاها حرف قابل اعتنایی باشد. فقه هنر، فقه تربیت، فقه رسانه و ... این حرف ها هم چیزی نیست که مشکلات مملکت ما و درد ها را حل بکند. این ها ناشی از این است که ما نه شأن فقه، نه شأن فقیه و نه علوم انسانی را می شناسیم، بعد حالا فکر می کنیم مثلا فقه را مضاف کنیم... فقه بین الملل و بعد مثلا بگوییم آیا برای انتشار اسلام اصل این است که جهاد ابتدایی کنیم یا نه، اصل تبلیغ است؟ این ها چیز هایی است که ما نفهمیدیم و نمی دانیم الان مثلا مشکل وزارت امور خارجه ما- نمی خواهم بگویم در این که دیپلماسی انقلابی ندارد نیست- ولی این که ما بیاییم فقه را این طور سامان دهیم که مثلا اول بیاییم جهاد ابتدایی بکنیم یا تبلیغ کنیم، چیزی نیست که مشکل گشای مملکت ما باشد یا حالا نظریات دیگری که نمی خواهم وارد بشوم که چهار پنج تا نظر در علوم انسانی هست که من فکر نمی کنم هیچکدامشان واقعا منتج باشد و دردی را دوا کند. حالا این که چه چیزی منتج هست، یک بحث دیگری هست.
حرف آخر اینکه اگر بخواهیم اصول را واقعا برای فقه سامان دهی بکنیم و قانون شرعی و نکاتی که مربوط به آن هست را بهتر بشناسیم، واقعا طرح ایشان، طرح قابل اعتنایی هست و یک چیز هایی هم به ذهن بنده رسیده است که حالا آن ها هم شاید بد نباشد، فعلا که نیاوردیم و نمی خواهیم بگوییم.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی ۶ حفظه الله
کتابی که فعلا برای ما در مکتب شناسی اصولی محور است الرافد است. با نشانی taghrirat.net هم کانال تلگرامی هست و هم یک سایت دارند که همه کتابهای اصولی و فقهی ایشان هست.
نکته اولی که هست تقریراتی که از دروس علما هست، بعضی اوقات آن مقرر و تقریرش مقبول واقع شده مثل فوائد الاصول البته تقریظی بر بعضی از تقریراتی که مقبول هست از طرف کسی که درس داده نوشته نشده و بعضی ها هم تقریظ دارند.
نکته ای که می خواهم عرض بکنم این است که مثلا شما «بحوث» شهید صدر را ببینید یا همین الرافد، این طوری است که نوشته اند: «قد لاحظت شطرا مما کتبه فضیلة العلامة الجلیل السید المنیر السید عدنان القطیفی حفظه الله و قد رءاه تقریرا لأبحاثی الاصولیة فوجدته وافیا بالمراد مستوعبا لما ذکرته فی مجلس الدرس»؛ معمولا این را می گویند که من دیدم این مقرر آن چیزی را که من می خواهم بگویم را رسانده است، چون بالاخره بیان خیلی با تقریر فرق می کند. خب این یک سبک هست، در بحوث هم همین هست لذا افرادی که دقیق باشند چون بالاخره این آقا کلش را هم که ندیده است، ولی گفته این معمولا مراد من را رسانده است. معمولا می آیند نسبت می دهند و می گویند مقرر این طور گفته است و ما این اشکالات را می فهمیم و این مسائل هست. الان در الرافد هم همین طور است.
ولی گاهی اوقات این طور نیست، مثلا تقریرات آقای شب زنده دار کاملا از روی همان الفاظ و مباحث است و تا آن جایی که من می دانم حاج آقا کامل می بینند و تقریرات ایشان بیرون می آید یا خط به خط تهذیب الاصول را امام ره دیده است و این کتاب تقریر شده است؛ بنابراین خط به خطش قابل استناد به امام است اگر ایشان ایرادی، اشکالی داشتند باید همان موقع می گفتند؛ ولی تقریراتی که آقای اشتهاردی از امام دارند و تقریرات دیگر این طوری نیست.
این نکته ای است که باید دقت بشود در مورد الرافد.
نکته دیگری که خود ایشان گفته است مباحث را من در ضمن ده فصل گفته ام، ولی این حرف قابل تامل است، ایشان خودشان می گویند: «و قد قمت بسیاقتها و تحریرها بالاسلوب المنسجم»، این خیلی مطلب مهمی است یعنی ممکن است-گرچه بعید است- این شکلی که ایشان گفته اند، مثلا شکل مباحث و این چینشی که هست از آیت الله سیستانی حفظه الله نباشد چون یک «فی اعتقادی» هم دارد یعنی گفته: «و قد قمت بسیاقتها و تحریرها بالاسلوب المنسجم فی اعتقادی مع اتجاه الاصولی المتجدد عند سید الاستاذ دام ظله»؛ احتمال دارد که شکل چینش یا مثلا تقدم و تأخر بعضی از مباحث و یا بعضی از عبارات را از جای دیگری وام گرفته و آورده باشد؛ لذا این نکته جالب است. من احساس می کنم که کل تفکر مال آیت الله سیستانی است، ولی ممکن است در چینش بعضی مباحث و چیزهای دیگر باز ایشان یک دخل و تصرفاتی داشته باشد؛ ولی شکی نیست که کلیت این مباحث از آیت الله سیستانی است و قطعا این خوش فکری ها از ذهن تراوش کرده است، حالا اگر چینش بعضی جاها متفاوت است یا مثل بحوث شهید صدر که ایشان رفته تقریرات آیت الله سید کاظم حائری را گرفته و حلقه ثالثه و تقریرات خودش هم بوده و همه را با هم یک چیزی کرده و داده بیرون و حالا شکل و چینش و این موارد و مثلا کلیت کارش زیباتر شده، این هم احتمال دارد یک چیزی این طوری باشد؛ یعنی می خواهم بگویم مثلا ممکن است یک چیزی را آیت الله سیستانی اول نگفته باشند و ایشان اول آورده باشد، ولی خب بالاخره قطعا کلیت این افکار برای آیت الله سیستانی است. این هم نکته ای است که نسبت به الرافد باید توجه داشته باشیم.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی ۷
من آن چیزی که احساس می کنم می تواند مکتب اصولی یک فرد را نشان بدهد، خصوصا آیت الله سیستانی، چون بعضی از مطالبی که عرض می شود ممکن است اصلا در بعضی از مکاتب اصولی دیگر نباشد...
نقطه اول شکل ساختار اصول
نکته اول نو¬آوری ساختاری است که ساختاری که در علم اصول می چینند چی هست؟ این می تواند مکتب ساز باشد، که ما این را کاملا در الرافد می بینیم. ساختاری که ایشان در علم اصول می چینند، ساختاری نیست که شکلی و ظاهری باشد که ما بگوییم فقط شکل کار عوض شد، نه یک ساختاری است که واقعا با یک رویکرد و نظر کاملا متفاوت است و این می تواند مکتب ساز باشد و این را ایشان دارد. ما نکته اولی که در مکتب آیت الله سیستانی بررسی می کنیم این نو¬آوری ساختاری است.
نقطه دوم جایگاه فلسفه در اصول مجتهد
نکته دوم، بحث فلسفه و نگاه به فلسفه، همین فلسفه معروف که ما داریم- که حالا معمولا در نجف یا در این جا بعضی آقایان که می خواهند فلسفه کار کنند و فقه و اصول هم کار می کنند، منظومه که فلسفه صدرایی است می خوانند- نگاه ایشان و تعامل ایشان با فلسفه است، این هم به نظر من مکتب ساز است، یعنی افراد نسبت به اعتقادی که به فلسفه و مبانی فلسفی دارند، واقعا اصولشان متفاوت می شود و ما باید از این جهت ایشان را بررسی کنیم. من احساسم این است که یکی از چیز هایی که واقعا محقق اصفهانی را با اصولیان دیگر متفاوت کرده است همین فلسفه و جایگاه آن در فکر محقق اصفهانی است.
البته بیان فلسفی یک نکته دیگری است، من می توانم یک نکته عرفی را بیان فلسفی بکنم؛ مثلا بگویم که خون یک جوهر دارد و یک عرض، وقتی ما خون را می شوییم و رنگش باقی می ماند، جوهرش رفته و عرضش باقی مانده است یا جوهرش هم باقی مانده است. این بیان فلسفی از یک چیز عرفی است. بعضی جاها انسان احساس می کند که محقق اصفهانی حتی نسبت به مسائل عرفی، بیان فلسفی دارند، این مسئله ای نیست، امام خمینی هم این را در اصولشان تذکر می دهند که می شود چنین کاری را کرد، حرف سر این نیست؛ حرف سر اعتقاد نسبت به مسائل فلسفی و نگاه ها و تحلیل های فلسفی است. یک تعاملی که یک اصولی با فلسفه می کند واقعا مکتب ساز است و ما باید این را لحاظ کنیم. لذا این را ما باید در بیاریم، که بسیار نکات جالبی در کار آیت الله سیستانی هست، از اطلاع ایشان از فلسفه غرب تا نگاهشان به فلسفه؛ البته ما این جا قضاوت هم می کنیم، البته قضاوت بنده نسبت به آیت الله سیستانی گستاخی است ولی خب ما قضاوت خودمان را می کنیم. این هم یک نکته بسیار مهمی در مکتب اصولی است و من اعتقادم این هست که ما دو سه تا رویکرد نسبت به فلسفه در علم اصول، علمای اصول و مکاتب اصولی داریم و لذا از این باب هم مکتب اصولی آیت الله سیستانی را کاملا بررسی می کنیم.
نقطه سوم رویکردهای عرفی
مسئله دیگر جایگاه عرف و رویکردهای عرفی و تسامح ها و نگاه های عرفی در علم اصول است که من احساس می کنم یکی از جاهایی که باز مکتب ساز شده است، همین است. این رویکردها و تسامح ها و تساهل های عرفی بعضا احساس می شود که مکتب ساز شده است. این هم به نظر من قابلیت بررسی دارد.
@salmanraoofi
صوت جلسه اول مکتب شناسی فقهی و اصولی #آیت_الله_سیستانی حفظه الله
https://eitaa.com/salmanraoofi/397
با جستجو #آیت_الله_سیستانی می توانید تمام صوتها رو پیدا کنید
@salmanraoofi
#احادیث_فقه_حکومتی ۲۲
#پنهان_پژوهی
#اختصاصی (نشر بدون لینک کانال جایز نیست)
🌟🌟🌟🌟🌟
📚فی امالی الطوسی حَدَّثَنَا الْحَلَبِيُّ، قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) : « وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً ». قَالَ: وَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فِي سَرِيَّةٍ، فَرَجَعَ مُنْهَزِماً يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ يُجَبِّنُونَهُ أَصْحَابُهُ، فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ لِعَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): أَنْتَ صَاحِبُ الْقَوْمِ، فَتَهَيَّأْ أَنْتَ وَ مَنْ تُرِيدُهُ مِنْ فُرْسَانِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، فَوَجَّهَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ لَهُ: اكْمُنِ النَّهَارَ وَ سِرِ اللَّيْلَ وَ لَا تُفَارِقُكَ الْعَيْنُ. قَالَ: فَانْتَهَى عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) إِلَى مَا أَمَرَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَسَارَ إِلَيْهِمْ، فَلَمَّا كَانَ عِنْدَ وَجْهِ الصُّبْحِ أَغَارَ عَلَيْهِمْ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» إِلَى آخِرِهَا . »
🔹ترجمه:
حلبی این حدیث را به ما گفت : از اباعبد الله علیه السلام از گفتار خداوند مقتدر و بلند مرتبه « و العادیات ضبحا » سوال کردم فرمود : رسول خدا در جنگی عمر بن خطاب را فرستاد پس او شکست خورده برگشت او اصحابش را ترسو می¬خواند و اصحابش او را ترسو می¬خواندند هنگامی که خبر به پیامبر رسید به علی فرمودند : تو فرمانده قومی پس تو و هر که می¬خواهی از جنگجویان مهاجرین و انصار آماده شو ، پس رسول خدا او را فرستاد و به او گفت در روز پنهان شو و در شب حرکت کن و جاسوس تو را رها نکند . گفت : علی دنبال آنچه رسول خدا به آن فرمان داده بود رفت و به سوی آنها رفت ، هنگامی که روشنای صبح شد به آنها حمله کرد که خداوند بر پیامبرش « و العادیات ضبحا » تا آخر سوره را نازل کرد .
@salmanraoofi
باسمه تعالی
دوستانی که دنبال صوتهای فلسفه و عرفان استاد امینی نژاد و استاد یزدانپناه هستند می توانند به بانک صوت فتوت هم مراجعه کنند بنده تا بارگزاری کنم زمان می برد و همچنین تنوع صوتهای آنجا بیشتر خواهد بود مثلا بنده فقط صوت دور دوم بدایه را بارگزاری خواهم کرد
فهرست مجموعه های صوتی:
۱. بدایه الحکمه/ دوره اول/ استاد امینی نژاد
https://eitaa.com/fvtt_bank/2
٢. شذرات المعارف/ استاد فلاح/ قسمت اول
https://eitaa.com/fvtt_bank/326
٣. حکمت اشراق/ استاد امینی نژاد
https://eitaa.com/fvtt_bank/399
۴. اشارات/ نمط ۱/ استاد امینی نژاد
https://eitaa.com/fvtt_bank/516
۵. اشارات/ نمط ۲/ استاد امینی نژاد
https://eitaa.com/fvtt_bank/592
۶. تاریخ عرفان اسلامی/ استاد یزدان پناه
https://eitaa.com/fvtt_bank/729
۷. تاریخ فلسفه اسلامی/ دوره مبسوط/ استاد امینی نژاد
https://eitaa.com/fvtt_bank/752
۸. تاریخ فلسفه اسلامی/ دوره مختصر/ استاد امینی نژاد
https://eitaa.com/fvtt_bank/846
۹. بدایه الحکمه/ دوره دوم / استاد امینی نژاد
https://eitaa.com/fvtt_bank/1079
🔴بانک صوتی حکمت و عرفان اسلامی
📌 @fvtt_bank
@salmanraoofi
باسمه تعالی
صوت دروس برگزیده از نظر کانال بحوث در
@d_raoofi
بارگزاری شده است
@salmanraoofi
#علوم_انسانی_اسلامی
#علم_دینی
🔆تبارشناسی منتقدان و موافقان علم دینی ۵
🔹رویکردی دکتر مهدی گلشنی این است که علم را از منظر پژوهشگر یا فاعل شناسا مطرح می سازد. این طرز تلقی بر مقولاتی مانند نقش جهان بینی در تحقیق علمی حتی علومی مانند فیزیک تأکید دارند.
دکتر عطاءالله رفیعی آتانی قسمت پنجم
🔸این نحله هم دست کم چهار گروه اند: گروه اول که از منظر غایت دینی در صدد صورت بندی علم دینی و تحقق آنند، معتقدند علم با اهداف دینی، دینی می شود.
🔸این گرایش هم خود مشتمل بر دو رهیافت است:
1⃣رهیافت اول، فلسفی تر است؛ یعنی اهداف را فلسفی تر می فهمند و بیان می کنند.
2⃣ رهیافت دیگر، غایت را اجتماعی تر بیان می کنند. شهید مطهری جزو کسانی است که علم را با غایت دینی و با سویه اجتماعی، طرح کرده است. تامین نیازهای جامعه اسلامی نمونه ای از غایات اجتماعی علم دینی است.
🔸رهیافت فلسفی را کسانی مانند آیت الله مصباح نمایندگی می کنند. ایشان علم معطوف به سعادت و کمال انسانی را طرح میکند که صورتی فلسفی تر از غایت است.
🔸رویکردی دیگر وجود دارد که علم را از منظر پژوهشگر یا فاعل شناسا مطرح می سازد. این گروه بر مقولاتی مانند نقش جهان بینی در تحقیق علمی حتی علومی مانند فیزیک تأکید دارند. از جمله چهره های مبرز این رویکرد، دکتر مهدی گلشنی استاد دانشگاه صنعتی شریف است. به طورکلی، کسانی که به اثر پیش اندرها یا پیش فرض ها و ارزش ها در تحقیق علمی توجه می کنند، در ذیل همین تأکید بر ذهن و فاعل شناسا یا پژوهشگر قرار می گیرند.
▫️گروهی مانند پدیدارشناسان، اعتقادی به پژوهشگر منفصل ندارند، بلکه به پژوهشگر شریک یا متصل باور دارند که این پژوهشگر برخلاف تلقی کلاسیک پوزیتیویسم، بری بودن یا مبرابودن از عواید، سلایق، سوابق، علایق و سوائق فرهنگی برایش ممکن نیست. گروهی هم در عین رأی به نظریه باربودن مشاهدات(کتز) اما نسبیگرایی را رد و رفض میکنند. حال پرسش این است که دکتر گلشنی درصدد نفی عینیت علوم است؟ چنانکه پدیدارشناسان قصد دارند یا این که صرفاً ناظر به نظریه باربودن مشاهدات و یا نقش ارزشها در تحقیق علمی، از مقولاتی چون نقش جهان بینی سخن به میان می آورد؟
🔸منظور ایشان از نقش متافیزیک و ارزش ها و جهان بینی، علی الاصول از منظر ذهن پژوهشگر است. مدعای اصلی این رویکرد آن است که ذهن پژوهشگر کانالی است که مبانی دینی را می تواند وارد جوهر علم کند. تبیین، تفسیر و حتی مشاهده افراد با هم تفاوت دارد.
🔸 برای نمونه، اخترشناس الهی با نگاهی دیگر ستارگان را مشاهده و رصد می کند. این فرد مبانی دینی را وارد جوهر علمی و تبیین های خود می کند. دکتر گلشنی واقع نمایی علم را قبول دارد و اثرگذاری دین در آن را نه تنها سبب نقض این کارکرد علم نمی داند بلکه بر آن است که اساساً دین به واقع نمائی علم کمک می کند.
▫️اثر دین در علم، در مرحله داوری است یا گردآوری؟ (اشاره به تفکیک هانس رایشنباخ) مشخصاً با توجه به تفکیک علوم انسانی و علوم تجربی یا علوم انسانی تاریخی و علوم انسانی تجربی پاسخ بفرمائید.
🔸به نظر من اساسا تفکیک مرحله داوری علم از گردآوری ممکن نیست. در هر لحظه و مرحله ای از فرایند تولید علم هر دوی اینها و بسیاری از دوگانههای دیگر در حال وقوع است. این تلاشهای نافرجام می خواهند با تفکیک جغرافیائی حوزه نفوذ علم و دین راهی برای فصل خصومت مفروض در ذهنشان بردارند.
http://l1l.ir/5a0v
@OlomEnsaniEslami
@salmanraoofi