بزرگداشت علامه طباطبایی 970830@almorsalat.mp3
24.2M
🔆صوت کامل جلسه نشست فرهنگی بزرگداشت #علامه_طباطبایی
استاد علی فرحانی
استاد حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح شیروانی
۳۰ آبان ۹۷
دانشگاه مجازی جامعه المصطفی
@almorsalat
@salmanraoofi
H_Amene_Ostad Abedi.mp3
8.56M
🔆مصاحبه با استاد احمد عابدی درباره شخصیت معنوی و شناخت حضرت آمنه سلام الله علیها؛مادر گرامی حضرت محمد صل الله علیه و آله؛ به مناسبت سالروز میلاد نبی اکرم صلوات الله علیه
@Ahmad_aabedi
@salmanraoofi
هدایت شده از کشکول|محسن مهدیان
🌓از علیزاده تا صدرالساداتی...
#چالش_عدالتخواهی
عدالتخواهی در انقلاب اسلامی همواره یک جریان چالش برانگیز بوده است. عدالتخواهی درین کشور به جهت گفتمانی عمدتن بسمت جریان های مارکسیستی متمایل شده است و در اجرا نیز یا در نهایت به افسردگی رسیدند مثل استاد حکیمی و یا از چارچوب انقلاب خارج شدند مثل جریان احمدی نژاد.
در مواردی هم گفتمان عدالتخواهی اگر چپ مالیزه نشده، گرفتاردوگانه امام و رهبری شدند و تصور کردند رهبری مثل امام انقلابی و عدالتخواه نیست.
اما چرا این اتفاق می افتد؟ چطور می توان یک انقلابی عدالتخواه بود که نه به افسردگی رسید و نه از نظام خارج شد؟
ابتدا دو مقدمه کلیدی داریم؛
یکم. پرچم عدالت خواهی در این روزگار در ابعاد جهانی به دست کیست؟ حتمن میگوید انقلاب اسلامی. اگر اینطور فکر نمی کنید ادامه این متن بکارتان نمی آید. یک جبهه، استکبار امپریالیسم است و یک جبهه انقلاب اسلامی.
دوم. بزرگترین اقدام عدالتخواه چیست؟ باید ببینیم برای مبارزه با ظلم بزرگ در این عالم، چطور تقابل با جبهه استبکار را باید تقویت کنیم. پس بزرگترین اقدام عدالتخواهی کمک به انقلاب اسلامی است.
اما ازین دو مقدمه یک نتیجه بسیار مهم می گیریم؛ لطفن دقت فرمائید.
ما انقلاب را با عدالت می سنجیم نه عدالت را با انقلاب. رهبری و ولایت را هم با عدالت می سنجیم نه عدالت را با ایندو.
اما؛
برای رسیدن به عدالت بزرگ که ایستادن مقابل مظهر شیطان اکبر است، ولایت و رهبری و انقلاب یک مقدمه است.
مثل ساده بزنم. وضو مهمترست یا نماز؟ روشن است نماز. اما وضو مقدمه نمازست. بدون وضو به نماز نمی رسیم.
نتیجه اینکه؛
عدالتی عدالت است که این مقدمه اصلی را بهم نزند. نمی شود به اسم عدالتخواهی این مقدمه را ویران ساخت که این خود بزرگترین بی عدالتی است چون فرصت مبارزه با ظلم عالمگیر امپریالیسم را از بین می برد.
خب؟ یعنی در مقابل اشکالات انقلاب اسلامی سکوت کنیم؟ یعنی بی عدالتی های داخلی و فساد درونی را نبینیم؟
خیر. باید عدالتخواه بود و محکم در مقابل انحرافات انقلاب ایستاد که این نیز خود بلند کردن بیرق اصلی عدالتخواهی جهانی و مبارزه با ابرظالمان شیطانی است.
اما؛ اینجا می رسیم به مصداق علیزاده و صدرالساداتی.
هرچند نباید در مصداق ماند. ایندو در همه دوران ها بوده اند و خواهند بود؛ نمادند.
معتقدم هردوبزرگوار نیت اصلاحی و عدالت خواهانه دارند. بنابراین در نیت ها چند و چون نمی کنم و با حسن ظن رفتار می کنیم. هردو نیز تلاش می کنند عدالتخواه باشند؛ اما یک اختلاف کلیدی بین ایندوست.
این اختلاف دقیقن مرتبط به رعایت این مقدمه است. یعنی چی؟ از کجا متوجه شویم که یک عدالتخواه، این مقدمه را رعایت کرده است؟
پاسخ: از فهمی که درباره اهم و مهم عدالتخواهی دارد. از شناختی که درباره اصل و فرع دارد.
از هیچ ظلمی در این عالم نباید گذشت؛ برای خلخال ربودن از پای زن یهودی باید جان داد. اما عدالتخواه واقعی وقتی سایه بزرگ ظالم اصلی را بالای سر کشورش می بیند، درگیر لات پس محله و پس کوچه ها نمی شود.
یعنی وقتی لات کوچه اش را در حال ظلم دید رها می کند؟ خیر. با ظلم مبارزه می کند اما مراقبت می کند این مبارزه با ظلم، ظالم اصلی را تقویت نکند. چطور ممکن است؟ ظالم هفت تپه چکار دارد به امپریالیسم؟ مبارزه ای که معنویت و اخلاق را در انقلاب اسلامی تضعیف و قانون شکنی کند و در نهایت، انقلاب را ظالم جلوه دهد، به ظالم بزرگ، خواسته یا ناخواسته کمک کرده است.
علیزاده این مقدمه را فهم کرده است و امروز تمام تلاشش مقابله با جریانیست که اصل انقلاب را هدف گرفته اند. اما صدرالساداتی همه تلاشش معطوف به زندگی اشرافی فلان آقازاده و ساعت و کفش بهمان کوچک زاده است. در مصداق نمانید؛ غرضم روش هاست.
رمز عدالتخواهی داخلی و مبارزه با خرده ظلم ها، نگاه کردن مستمر به رابطه طولی این خرده عدالت ها با عدالت اکبر است. اگر هنر امتداد دادن ده ونک و هفت تپه با تقویت انقلاب اسلامی را داریم بسم الله. در غیر اینصورت به اسم دفاع از بی نوا و کارگر گرفتار بی عدالتی بزرگتر شدیم.
عدالت خواهی که سرش را پایین بندازد و عدالت بزرگتر را نبیند، در فریادهایی که برای خرده عدالت ها می کشد، دچار بزرگترین ظلم ها می شود.
لُب این عدالتخواهی رعایت عقلانیت است و نتیجه این عدالتخواهی تقویت معنویت در جامعه است؛ در نهایت عدالت خواهی ضدفساد را تا عدالت خواهی ضدامپریالیستی امتداد می دهد.
حالا؛
نامه اخیر مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران به رهبر انقلاب را از این منظر یکبار مرور کنید.
@mahdian_mohsen
🔆چرا باید علم را در محضر استاد آموخت؟
#آیت_الله_جوادی_آملی
🔆گاهی برخی با مطالعه کتاب یا گوش دادن #نوار، درسها را فرا میگیرند. این راه بد نیست ولی روشی نیست که انسان را بپروراند، [به] خلاف ادراک محضر استاد و الگو گرفتن از طرز گفتگو، رفتار و گفتار او که بسیار آموزنده و سازنده است.
🔆شاید انسان با شنیدن نوار یا خواندن کتاب، به علم او افزوده شود، امّا افزایش علم کافی نیست، بلکه رؤیت استاد است که انسان را به یاد خدا میاندازد و دیدن مرد الهی است که انسان را به یاد حق میاندازد.
🔆مرحوم #علامه_طباطبائی رضوان الله علیه فرمودهاند:
درس را باید از محضر استاد فرا گرفت و نباید با مطالعه کتاب و جزوه، مغرور شوید و به همان بسنده کنید.
إیّاکم والصحفیون ، مبادا با صحیفه، نوار، کتاب یا جزوه، از محضر استاد، احساس بی نیازی کنید.
📚منبع: کتاب مهر استاد، ص۴۹
@salmanraoofi
derasat1-taghrirat.net.pdf
15.17M
🔆اصول آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله
🔆بقلم سید مرتضی مهری
🔆جلد اول
🔆مباحث مقدماتی
@salmanraoofi
derasat2-taghrirat.net.pdf
14.72M
🔆اصول آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله
🔆بقلم سید مرتضی مهری
🔆جلد دوم
🔆مباحث مقدماتی و الفاظ
@salmanraoofi
باسمه تعالی
قبلا ۱۵ جلسه به اهمیت و شناخت مکتب آیت الله العظمی سیستانی حفظه الله پرداخته شد
که البته بسیار ناقص است و ان شاء الله که با پیدا شدن افراد خواهان دوباره شروع کنم و به اتمام برسانم و همچنین تمامی کتب ایشان را در این کانال به اشتراک گذاشتم
اولین کتاب
🔻🔻🔻🔻🔻
https://eitaa.com/salmanraoofi/488
بحمد الله دو کتاب جدید از ایشان در دسترس قرار گرفته است که به اشتراک گذاشتم
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی اصولی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی حفظه الله ۱
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه اول ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
یک نکته ای عرض کنم چون بعضی از دوستان در نجف هستند و در کانال ارتباط داریم ، حالا بیشتر به نظر من بین آقایان نجف اینطور است و الا طلبه هایی که در ایران هستند تقریبا فضایشان همین است. ما باید بحث های علمی را از بحث های سیاسی یا غیر سیاسی جدا کنیم، بحث علمی، بحث علمی است. طرف در سیاست یا در مسائل کلامی یا فلسفی یا عرفانی و یا ... در هر چیزی هر عقیده و نظری دارد، ربطی ندارد. ما باید بحث علمی که می کنیم همه این ها را کنار بگذاریم و بحث علمی بکنیم. ممکن است ما بگوییم یک نفر در علم در قله است و در سیاست مثلا متوسط است، یا در سیاست در قله است، در علم متوسط یا سطحش پایین است. ولی وقتی بحث علمی می کنیم دیگر این موارد نباید اهمیتی داشته باشد. ما داریم بحث علمی می کنیم، به بقیه مباحثش کاری نداریم باید بررسی های علمی خودمان را بکنیم. این نکته را باید توجه داشته باشیم، مباحث را با هم قاطی نکنیم، بالاخره وقتی بحث علمی شد، بحث علمیست حالا با سواد می دانم آن طرف را یا بی¬سواد می دانیم در سیاست هیچ قبولش نداریم یا مثلا قبولش داریم، این ها مهم نیست.
نکته اول نگاهی به صاحبان مکاتب و تفاوت مکتب آیت الله سیستانی با افراد دیگر
اما وارد بحث بخواهیم بشویم نکته اول این است که ما چرا مکتب اصولی و فقهی آیت الله سیستانی را انتخاب کردیم؟ علتش این است که ایشان واقعا هم در فقه و هم در اصول صاحب مکتب هستند.
تحلیلی از مکتب صاحب جواهر
اگر بخواهیم صاحبان مکاتب را بشماریم، ما یک صاحب جواهر داریم که تقریبا توافق هست که ایشان صاحب مکتب است؛ گر چه حالا می شود گفت ایشان مکتب دارد، نه این که ندارد ولی مکتب ایشان یک جور فرش مکاتب دیگر و عرش افرادی است که کارهایشان ذوقی بوده است؛ یعنی فقیه ذوق خودش این طوری بوده است یا هنوز مکاتب شکل نگرفته و منسجم نیست، مثلا محقق اردبیلی خیلی واقعا انسان احساس می کند که ایشان یک مکتب قابل پیگیری ای دارند ولی خب هنوز فقه و اصول آن جور منسجم و منظم و علمی نبوده است که ما بگوییم ایشان صاحب مکتب بوده است. از محقق اردبیلی جلوترند اما شما نسبت به شیخ اعظم که می سنجید، احساس انسجامی که در یک مکتب هست نمی کنید. حالا آن تعبیر آقای عابدی شاهرودی در کتاب مکتب شناسی- ایشان تعبیر قشنگی دارند- که می گویند شما وقتی که مثلا نگاه می کنید محقق نایینی یا مثلا آقا ضیاء یا محقق اصفهانی را، دارند با یک ضرب آهنگ در کتاب هایشان استنباط می کنند. این ضرب آهنگ را صاحب جواهر دارد، ولی خب از لحاظ مبانی و بعضی موارد دیگر اون طور نیست که انسان احساس مکتب به آن معنا بکند؛ به همین خاطر، صاحب مکتب هستند ولی خب اولا مکتب فقهی دارند، اما مکتب اصولی چیزی که از ایشان ... ظاهرا کتاب اصول داشته اند اما رایج نیست،به دست ما نرسیده است که حالا ببینیم چی هست که بخواهیم قضاوت بکنیم ولی از آن جهت هم مکتبشان این طوری است، یعنی یک جور بینابین است در مکاتب اجتهادی.
جایگاه شیخ اعظم در مکاتب فقهی و اصولی
بعد از ایشان شیخ اعظم را داریم که ایشان مسلما در اصول صاحب مکتب و بینانگذار مکتب های اصولی بعد از خود است. در فقه هم قطعا ایشان صاحب مکتب است و افراد بسیاری واقعا هم در فقه و هم در اصول از ایشان تبعیت کرده اند. در این شکی نیست که ایشان در فقه و اصول صاحب مکتب هستند.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی حفظه الله ۴
نکته دوم نوآوریهای زیاد و قابل اعتنای فقهی و اصولی آیت الله سیستانی حفظه الله
نکته اول این بود که ما اگر بگوییم شش تا یا پنج تا صاحب مکتب داریم، ششمین آن ها قطعا ایشان است که هم در فقه و هم در اصول صاحب مکتب هستند.
نکته دومی که ایشان انتخاب شد این است که نو¬آوری های بسیار زیاد و قابل اعتنایی دارند چه در اصول و چه در فقه.
۱/ تقریری که ایشان از احتیاط دارند سابقه ندارد، من لااقل سراغ ندارم که سابقه داشته باشد.
۲/ تقریری که ایشان از استصحاب می کنند- تقریر که من عرض می کنم یعنی تحلیل عقلانی و عقلایی که ایشان از استصحاب می کنند- من ندیدم.
ایشان در اصول نو¬آوری خیلی زیاد دارند، که ما دو تایش را گفتیم.
۳/ در فقه سبکی که ایشان می آیند وارد می شوند هم همین طور نوآوری دارد، شما لا ضرر را و جاهای دیگر را ببینید.
من یک مقدار اصل برائت را که در بین کتاب هایشان بود می دیدم، ببینید.
۴/ ورودی که ایشان در اصل برائت دارند کاملا متفاوت است،
۵/ نو¬آوری در بحث وجود ذهنی.
حالا ما دانه دانه آن چه را که لازم باشد، می گوییم. ولی نو¬آوری های ایشان واقعا زیاد و قابل اعتناست.
نکته ای در نوع نوآوریهای ایشان
یک وقت شما می بینید یک کسی یک نوآوری دارد ولی قابل اعتنا نیست، حرف هایی ذوقی است که واقعا دلیل هایش خیلی به انسان نمی چسبد و انسان احساس می کند که خیلی قابل اعتنا و فکر نیست.
مثلا عقل، مناطات احکام را درک می کند، خب چه طوری درک می کند؟! بگویید ما هم درک کنیم.
این هم یک نوآوری است ولی خب همه می گویند چه طوری درک می کند؟ اگر شما سازوکار علمی و متقن دارید برای درک مناطات احکام، نه چند نکته کلی که اختلاف در تطبیق مصداق به عدد فقهای عظام شود، بگویید تا همه درک کنند.
ولی حرف هایی که ایشان می زنند این طور نیست، واقعا حرف های قابل اعتنایی هم در فقه و هم در اصول دارند. نوآوری های ایشان هم زیاد است و وسعت خوبی دارد و هم عمق خوبی دارد و این کمتر پیش می آید؛ یعنی ما افرادی را می بینیم که نوآوری دارند، ولی عمق ندارد.
عمق نوآوری های ایشان هم واقعا از بزرگواران دیگری که انسان احساس می کند که نوآوری داشتهاند در فقه، بهتر است.
نکته سوم ساماندهی نو و کاربردی اصول برای فقه در مکتب آیت الله سیستانی حفظه الله
نکته سومی که ما در بین صحبتهایمان عرض کردیم ولی دوباره تکرار می کنیم این است که ما کسی را سراغ نداریم که واقعا یک رابطه علمی، روشن و متقن بین فقه و اصولش برقرار کرده باشد. احساس ما این است که بین فقه و اصول ایشان کاملا یک رابطه روشن و متقنی وجود دارد. بنابراین این از استثنائات هست و حالا ما وارد بحث که بشوییم می بینید.
نو¬آوری های شکلی که مثلا محقق اصفهانی و شهید صدر داشتند، این ها نو¬آوری های شکلی است، یعنی شکل کار را شما می توانید آن طور بچینید. این نو¬آوری هایِ در چینش علم اصول یا در طرح علم اصول، خیلی کار را در فقه متفاوت نمی کند. ولی طرح دومی که ایشان در علم اصول دارند که ما از روی «الرافد» می خوانیم واقعا متفاوت، کاربردی، راهبردی و بسیار قابل اعتنا است و این چیزی است که حقا و انصافا باعث می شود که انسان احساس کند ایشان از نظر علمی مظلوم واقع شده اند و باید به نظرات ایشان اعتنا بشود.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_سیستانی حفظه الله ۳
اما ما انصافا بینی و بین الله اگر بخواهیم به غیر پنج بزرگواری که گفتیم، بگوییم کس دیگری واقعا مکتب دارند و حرف هایی که از جهات مختلف قابل تامل است، غیر از آقای سیستانی نیست. هم اصولشان بسیار متفاوت است و سعی داشته اند اصولشان را برای فقه تنظیم بکنند، که ما هیچ کسی را نداریم که این طور باشد؛ البته آیت الله بروجردی در فقه کاملا متفاوت اند، اما اصولی که تنظیم کرده اند، اصولی نیست که بتواند فقه ایشان را پشتیبانی مبنایی بکند، بتواند مبانی فقهی ایشان را پشتیبانی بکند. یا مثلا امام خمینی که عرض کردیم همین چیز های معروف و مشهور، به هیچ وجه ایشان وارد این نشدند که آن فضا هایی را که دارند، چرا یک سری تک و توک مثلا تقیه ای که ایشان دارند، بعضی چیز هایی که ایشان دارند که آن موقع کاربردی بود را مثلا کار کردند، ولی اگر به نظر من ما به امام می گفتیم که شما اگر می خواهی مبانی ات را پشتیبانی کنی کجا را قلم بزن؟ من فکر می کنم باید به ایشان می گفتیم شما بیایید بحث عقل را در فقه قلم بزنید.
ولی آیت الله سیستانی هم در اصول یکی از استثنائاتند که بعد از شیخ اعظم هم در اصول صاحب مکتب اند و هم در فقه.
چرا بقیه بزرگان صاحب مکتب نیستند
ممکن است بعضی دوباره اشکال کنند که پس محقق اصفهانی و آقا ضیا چه می شوند؟! ما همه این ها را ادامه شیخ می دانیم، تاثیر و چیز خاصی ما برایشان ...، ممکن است بعضی هایشان را بگوییم که مثلا یک لمحاتی از یک مکتب در آن ها هست، ولی این طور نیست، یعنی چیز ویژه ای که واقعا ما بگوییم خیلی متفاوت است از آن چیزی که شیخ آورد، نه این نیست. دلیل ما این است که دستگاهی که محقق اصفهانی می چیند همان دستگاهی هست که شیخ در اصول می چیند. در فقه، بالاخره حالا ایشان ایرادات ریز و درشتی به شیخ دارند که دیگران هم دارند.
ما چرا می گوییم این آقایان صاحب مکتب نیستند؟ چون که سبک موضوع شناسی و سبک حکم شناسیشان در همان چارچوب کلی شیخ اعظم است. ولی شما می بینید که آیت الله سیستانی، حالا در مکتب اصولی نمی خواهیم بگوییم که سبک موضوع شناسی و حکم شناسی، ولی سبک موضوع شناسی و حکم شناسی ایشان متفاوت است. در موضوع شناسی و حکم شناسی، سبک موضوع شناسی و حکم شناسی آیت الله بروجردی- در مکتب فقهی ما عرض می کنیم- با شیخ اعظم متفاوت است. در بیع ببینید ایشان چه طور موضوع بیع را تعیین می کنند، یا در صلات، موضوع صلات را چه طور تعیین می کنند، به هیچ کدام از فقهای گذشته هیچ شباهتی ندارد و این نکته ای است که ما می گوییم آیت الله سیستانی، بعد از شیخ، استثنائا هم در فقه و هم در اصول صاحب مکتب اند. حالا ما بحث ها که مطرح می کنیم کاملا روشن می شود که ایشان این طور هستند. لذا علت اولی که ما ایشان را انتخاب کردیم، این است که ایشان واقعا صاحب مکتب اند.
@salmanraoofi
گوشه ای از دروس مکتب شناسی اصولی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی حفظه الله ۲
نگاهی به مکتب آیت الله بروجردی
بعد از شیخ اعظم آیت الله بروجردی را داریم که در اصول نمی توانیم بگوییم صاحب مکتب هستند؛ البته نکاتی دارند، واقعا روح مکتب اصولی آیت الله بروجردی خصوصا به دلیل توجه به نکات تاریخی، یک مقدار متفاوت است ولی چارچوب متفاوتی از آن چه شیخ ارائه داده اند، که ما ادله و اصول عملیه داریم، خب باز هم در آیت الله بروجردی نمی بینیم؛ ولی در فقه واقعا بعد از شیخ اعظم ایشان یک مکتب آوردند، یک نکاتی آوردند که در فقه احساس ما این است که واقعا بعد از شیخ اعظم، ایشان صاحب مکتب فقهی هستند.
نگاهی به مکتب آیت الله خویی
حالا می گویند پس آیت الله خویی چه می شود؟! من به نظرم می رسد آیت الله خویی، نه این که صاحب مکتب نباشند، ولی ایشان کاملا قابل تعریف در ذیل مکتب شیخ انصاری هستند؛ یک جور تکمیل و ادامه مکتب شیخ انصاری است، البته در ظهور گیری خیلی با شیخ متفاوت اند و در برخورد با فقه الحدیث ایشان هم صاحب مکتب هستند، نمی خواهیم بگوییم نیستند، ولی خب در اصول که نمی شود گفت صاحب مکتب اند، یعنی چیز جدیدی نیاوردند؛ در فقه هم بله صاحب مکتب هستند، ولی خب یک جور ادامه مبانی ای که در اصول پایه گذاری شده است؛ ولی آیت الله بروجردی واقعا چیز متفاوتی در فقه آوردند، نمی خواهم بگویم آیت الله خویی نیاوردند! ولی آن چیزی که آیت الله بروجردی در فقه آوردند بر مبنای اصولی که شیخ پایه گذاری کرده نیست، یک مطالب جدایی هست.
نگاهی و تحلیلی از مکتب فقهی امام خمینی
بعد از ایشان اگر صاحب مکتبی داشته باشیم، امام خمینی است. ایشان مکتب فقهی دارند، ولی نه این که یک مکتب علمی داشته باشند؛ یعنی ایشان در مباحث علمی، نه در رجال، نه در فقه الحدیث و نه در اصول آن مبانی ای را ندارند که ما بگوییم ایشان صاحب مکتب هستند، بلکه ایشان یک فلسفه فقه نا¬نوشته ای دارند که به خاطر آن فلسفه فقه، ما ایشان را صاحب مکتب می دانیم.
فلسفه فقه، نگاه ها، کاربرد ها، زاویه ها و این موارد است. شما نگاه بکنید الان ابزاری که یک طبیب سنتی دارد با ابزاری که یک طبیب جدید دارد، کلا متفاوت است. حالا ممکن است طبیبی داشته باشیم که پایه تفکرش، به دلیل تفکراتی که دارد، طب سنتی باشد، ولی از ابزار طب جدید استفاده کند؛ یعنی بیاید داروهایی را تجویز بکند که از این مریض مثلا رفع سردی بشود ولی توجه کنید این داروهای طب جدید است. این یک فلسفه فقهی دارد، چیزی که دارد به کار می گیرد همان طب جدید است، ولی به نحوه ای که دارد کار می کند و پشت صحنه ای که دارد با یک پشت صحنه ها، تفکرات و مبانی دیگری است که باعث می شود ما احساس کنیم این دیگر آن نیست، این پشت صحنه ها متفاوت است. ابزار همان است، ممکن آن آقا مثلا به شما فلان دارو را تجویز بکند، ولی مثلا برای رفع گرمی یا بالا بردن گرمی و یا پایین آوردن سردی است. امام خمینی با مثال این طوری است، یعنی ایشان ابزار جدیدی ندارد، بلکه همان سبک شیخ اعظم را دارند، البته خب مثلا در رجال توجهاتی دارند که شیخ اعظم ندارند و یک سری نکات و مبانی خیلی جالب هم در اصول و این ها دارند؛ ولی چیزی که ما بگوییم کار را در این جا عوض کرده است، ایشان ندارند. اگر هم دارند، پشت صحنه است، یعنی خیلی شما نمی بینید. مثلا نکته بسیار مهمی که ایشان دارند، خب ایشان خیلی عقل را در احکام و خیلی از مسائل کاربرد می دهند. خب این پشت صحنه بسیار مهمی است در بیع سلاح هم ما بار ها متن را خواندیم و توضیح دادیم، که در آن جا یک سری از مبانی ایشان هست. ولی شما سبک کتاب امام، کتاب بیع،و مکاسب ایشان را می گذارید جلویتان احساس نمی کنید که چیز متفاوتی از فقهای دیگر است؛ همان است و دقت ها و رویکردها همان است ولی ایشان فلسفه فقه هایی دارند که وقتی در فقه سیاسی و اجتماعی می آید، کاملا فضا را عوض می کند.
@salmanraoofi