eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
301 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
712 ویدیو
26 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ گفتار و رفتار دوگانه شما؛ کودک را گیج و سردرگم می‌کند. ↩️ مثلا یک شب به کودک بگوییم باید دیگه در اتاق_خواب خودت بخوابی. چند شب بعد بگوییم: اشکالی نداره روی تخت ما بخوابی!! ↩️ یا یک روز بگوییم دیگه اجازه نداری بیشتر از یک ساعت با موبایل بازی کنی. و یک روز که کار داریم بگوییم: امروز هر چقدر خواستی بازی کن! ↩️ به کودک بگوییم نمیشه روی صندلی جلوی اتومبیل بشینی. یک روز که مجبوریم بگوییم تو کوچکی بیا صندلی جلو تا عقب ماشین، جا تنگ نباشه!! یا اینجا پلیس نیست، بیا جلو بشین! ⚠️با این رفتار و گفتار چندگانه ما👇🏻 ⭕️ کودک متوجه عدم قاطعیت ما می‌شود. ⭕️ بچه گیج و سردرگم میشه. ⭕️ سبب اضطراب فرزندمان میشه. ⬅️زیرا نمی‌داند کدام حرف ما همیشگی است، و نمی‌تواند روی حرفهای ما حساب کند.
دنیا هنوز قشنگیاشو دارِه حالا اِسم نمیبرَم ولی مثلا همین خودِ تـــو رفیق👩🏽‍🤝‍👩🏼🫀🔐‌
[💌] این چشم تو یا که موشک سجیل است؟ اینها مژه یا که تیر عزرائیل است؟ قلب من ساده در مصاف چشمت چون گنبد آهنین اسرائیل است
نماهنگ - یوم الانتقام.mp3
14.28M
- مـرحبأ لشکـر حزب اللّٰـه * : ))) «لبیک یاحسین» ✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن 🧡خیـــآل‌تــــــــــو🧡 سرمو به پشتی تکیه دادم و شایان حرکت کرد. محمد خیلی زود خوابید عجب خوش خوابه! شایان از توی اینه نگاهی به محمد کرد و گفت: - چیزی می خوای برات بگیرم؟ یکم فکر کردم حسابی دلم هوس لواشک کرده بود سری تکون دادم و گفتم: - لواشک با بستنی یکمم الوچه سبز. متعجب گفت: - مگه بارداری؟ بهت زده گفتم: - چی! لب زد: - چه چیزایی هوس کردی معمولا خانوم های باردار هوس این چیزا می کن. شونه ای بالا انداختم و گفتم: -- نمی دونم یهویی هوس کردم. یکم بعد شایان وایساد و برام گرفت داشتم لواشک می خوردم که گفت: - نمی خوای یه خواهر یا برادر برای محمد بیاری؟ لواشک توی دهنم رو به زور قورت دادم و گفتم: - نه! شایان دنده رو عوض کرد و گفت: - چرا؟ به بیرون نگاه کردم و چیزی نگفتم. شایان مجدد گفت: - غزال با توام چرا بچه نمی خوای؟ بازم چیزی نگفتم که دوباره گفت: -از من بدت میاد؟نمی خوای از من بچه ای داشته باشی؟ با ناراحتی لب زدم: - تو عاشق من نیستی من هیچ جای زندگی تو نیستم چرا باید برای تو بچه ای بیارم؟بچه ای که مادرش مهم نیست خوب معلومه خودشم مهم نیست پس چه دلیلی داره بچه بیارم؟ شایان نفس شو رها و کرد و گفت: - چرا فکر می کنی هیچ جای زندگی من نیستی؟ لب زدم: - چون نیستم!من اگر اینجام الان کنار تو توی ماشین تو نشستم زنتم به خاطر عشق و علاقه تو نسبت به من نیست به خاطر محمده پس معلوم میشه من جایگاهی توی زندگی تو ندارم. شایان گفت: - این باور تو نسبت به منه ولی کاملا هم این جور نیست که فکر نمی کنم وقت ش باشه بازش کنم اما اگه من به عنوان شوهر ازت بچه بخوام بازم می تونی نه بگی؟ بغض بیخ گلوم نشست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ashti.mp3
882.8K
قصه‌ی آشتی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ا👶🧒👦 پویایی های عزیز شبتون زیبا🌺🌹😍 😴
‌🌿- بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:
🍃 صفحه ۵ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
05.mp3
2.87M
🍃 صفحه ۵ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
5.mp3
3.57M
🍃 صفحه ۵ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با 🌹🌸 با ما همراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 💚😍 🕊💖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ... 🍃🌸سلام بر تو ای مولایی که یادت زنده کننده قلبها و ظهورت سر آغاز حیات طیبه است. ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ عالم به امید یک نفر می‌پوید نرگس ز کنار قدمش می‌روید هر جمعه جهان به شوق، اللهم عجل لولیک الفرج می‌گوید 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولا(عج) پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚        
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(: قلب نرگس ها ظهورت را تمنا می کنند غنچه ها از شوق تو لبهایشان وا می کنند
^^‌تـٰا‌ڪِه‌لَب‌گُفت: سَلامٌ‌عَلَی‌الأرباب،حُسین‹ع›♡..؛২ یِک‌نَفَس‌رَفــݓ‌دِلَم‌تـٰا‌خودِ‌بِیـنُ‌الحَرَ‌مِیــن🤍"🌿..!" 🫶🏼 ’’
میشوבنیمه‌شبےگوشه‌ی‌بین‌الحرمین🧡^ من‌ـ؋ـقط‌اشـڪ بریزم‌توتماشابـڪنی: )؟🌧🫀 >>🌱.
یـک‌گوشہ‌ازرواق‌تـو جا‌داشتـن‌بس‌اسـت.. ماراهمیـن؛امام‌رضـاداشتـن‌بس‌اسـت..🥺❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«🌻💛» و چه زیباست قلبی پیدا کنی که عاشقت باشد بی‌آنکه چیزی از تو بخواهد مگر حال خوبت... 🥰 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ‌‌مداح‌‌بو‌د،هم‌‌فرمانده! سفارش‌‌ڪرده‌‌بودروی‌سنگِ‌‌قبرش‌ بنویسندیازهرا..! اینقدررابطه‌اش‌‌باحضرتِ‌مـٰادرقوۍبود ڪه‌مثل‌‌بی‌بی‌شھیدشد:) خمپاره‌‌ڪه‌خورد‌به‌سنگرش‌، بچه‌هارفتن‌بالاسرش.. دیدن‌خمپاره‌خورده‌‌به‌پهلویِ‌سمت‌‌چپش‌..! -شھید‌محمدرضاتورجـےزادھ 🍀
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن 🧡خیـــآل‌تــــــــــو🧡 بغض بیخ گلوم نشست! چرا همیشه یه طوری حرف می زنه و رفتار می کنه که اشک من در بیاد! دقیقا الان بهم گفت مهم من نیستم که تصمیم بگیرم مهم اونه. لواشک توی دستم رو توی پلاستیک گذاشتم حتی دیگه میلی به خوردن شون نداشتم. در پلاستیک رو بستم که گفت: - مگه نگفتی هوس کردی بخور! لبخند تلخی زدم و گفتم: - به اندازه کافی با حرفات سیر شدم. پوف کلافه ای کشید و گفت: - مگه نگفتی محمد مثل خودته؟مگه نگفتی نمی خوای کمبودی داشته باشه؟الان محمد خواهر و برادر می خواد خوب این خواسته اشم براورده کن که مثل بقیه بچه ها حسرت به دل نمونه! با بغض باشه ای گفتم. با عصبانیت و صدایی که سعی در کنترل کردن ش داشت گفت: - چرا همش بغض می کنی؟ تا یه چیزی من می گم سریع اشکت در میاد. بهش نگاه کردم و گفتم: - چون بجز گریه کردن کار دیگه ای از دستم بر نمیاد چیه اینم باید با اجازه تو باشه؟اینم باید تو بخوای؟این دیگه اشکای خودمه نمی تونی براش تایین و تکلیف کنی خودت اشک مو در میاری بعد می گی چرا گریه می کنی؟ دیگه تا عمارت حرفی زده نشد بین مون. وقتی رسیدیم محمد و توی اتاق ش گذاشت و گفت: - محمد که بخوابه بریم توی اتاق مون. اصلا دلم نمی خواست پیشش باشم ولی مجبور بودم! بالا رفتم از پله ها پشت سرش در اتاق و باز کرد و داخل رفتیم. مثلا رفته بودیم تخت بخریم رفتیم و چه اتفاق ها افتاد و تخت نخریدیم و برگشتیم! اصلا ادم از فردای خودش خبر نداره. لبه تخت نشستم و دستمو به بازوم گرفتم. تیر های خفیفی می کشید. کنارم نشست و گفت: - ببینمت درد داری؟ سری تکون دادم و گفتم: - یکم. لب زد: - با این دستت نمی تونی دوش بگیری اب بره توش عفونت می کنه لباس عوض کن بگیر بخواب. لب زدم: - اون مرده موعتاده چی شد؟ کت شو در اورد و گفت: - مرد. بهت زده گفتم: - چی؟مرد؟ سری تکون داد و گفت: - شامس اورد مرد و گرنه خودم می کشتمش. متعجب گفتم: - چجوری مرد؟ شایان گفت: - جلو تر انقدر تو فضا بود با ماشین زد تو مانعه وسط جاده نفله شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃❤️ وقتی شوهرتان از سر کار به خانه برمی‌گردد به بروید و با از او پذیرایی کنید. بازتاب این رفتار آرامش😍😊 به خودتان است! ‎━━🍃💠🍃🔸🍃🌹🍃━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⭕️ 💫 زن از مردی که بیکار است و برای تامین هزینه‌های زندگی هیچ تلاشی ندارد احساس خوشایندی ندارد. 💫 بیکاری مرد به معنای نداشتن احساس مسئولیت برای اداره زندگی است که باعث کم شدن محبوبیت مرد و زمینه مشاجره می‌شود. 💫تلاش مرد برای بیکار نبودن (ولو به نتیجه نرسد) برای زن خوشایند و قابل درک است. ‎━━🍃💠🍃🔸🍃🌹🍃━━━