eitaa logo
سنگر شهدا
2.4هزار دنبال‌کننده
95.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
87 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
گرم و دلنشین‌شان را در زمستان، می‌کند... 🌺 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #احمد_مکیان 📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.
‍ ♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است. 🍃پسری متولد در خانواده ای و روحانی...احمد مکیان دلداده به ❤️ 🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه (س) در مدرسه علیمه امام‌رضا(ع) مشغول تحصیل. 🍃می‌گویند : کفیلِ روزی طلبه ها، (ارواحناه‌فداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را خواست🕊 🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه می‌کرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘ 🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش (ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹 🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی را می‌بینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..." 🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش بنوشد، که میسر شد... آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، می‌رود❤️ 🍃از رویِ پرنور و با جمالِ خجالت می‌کشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد! 🍃سفارش کرد پیکرش را تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" 🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...! عاشقان، مادری اند...❣️ 🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، به خاک سپردند...😔 اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است. 🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه است.» 🌺به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه 🌹مزار شهید : بهشت معصومه(س) 🌐 @sangareshohadababol
شهید نوجوان ۱۳ ساله که دراشغال خرمشهر درشهر ماند وآنقدر رزمنده ها رایاری کرد تابدیدار یارشتافت. روزهایی که شهردست عراقی هاافتاده بودودشمن درهرخانه کمین کرده بود،موهایش راآشفته میکرد وگریه کنان به بهانه ی اینکه بدنبال مادرم میگردم برای رزمنده ها اطلاعات جمع میکردوبرای نیروها و میاورد. چندبار بدست عراقیها میفتد وباگریه به آنهامیگوید که دنبال مادرش است وآنها که تصور نمیکردند چنین نوجوانی برای برود،اورا رها کرده بودند. یکبارسیلی ای به صورتش زده بودند که جای دستشان روی صورتش مانده بود واو دستش را روی سرخی جای سیلی گرفته بودو چیزی نمیگفت فقط بااشاره مکان دشمن رابما نشان میداد. سیدصالح میگوید: خانواده اش شهرراترک کرده وبه اهوازرفته بودنداما او برای کمک ما برگشته بود... ...وقتی ترکش خوردم مراپشت وانتی انداختند که ناگهان دیدم بهنام هم غرق خون کف وانت افتاده وترکشی کوچکش را شکافته.باگریه صدا کردم بهنام .. با شنیدن صدای من سرش را تکان داد و برای همیشه چشمان الهیش را بست. 📚 سوی دیار عاشقان @sangareshohadababol
🏴امشب شب شهادت مادر ادب بی بی ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به شما عزیزان ، ما رو هم دعا کنین ▪️بدون قدم می زنم سحرها را گرفته اند از این آسمان ها را ▪️چقدر سرش ریخته است، معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را ▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این پسرها را ▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را ▪️نشسته است سر راه و می خواند که در بیاورد آه رهگذرها را ▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرها را ▪️کنار دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را ▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو ز دم زد و گفتی که از بگو ▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه مولا که انتخاب شدی ▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم شدی ▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش کنیز حلقه به گوش شدی ▪️تنور خانه دوباره گرم شد و برای چرخش دستار انتخاب شدی ▪️چهار تا پسر آوردی برای که جای ام البنین شدی ▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد تو مثل مستجاب شدی ▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت میان به زانویت نگرفت ▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد به عربیه تو گیر نکرد ▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد ▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه تو نیت حصیر نکرد ▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد ▪️چه خوب شد که نبودی بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد ▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را به ضرب دست لگد میزدند زن ها را @sangareshohadababol
علی شهبازی (محافظ محمدرضا پهلوی): آن زمانی که در میلیون ها خرج می شد که محل درباریان شود و یک هواپیمای کنکورد از چند تا خانم برای خوشگذرانی و همکلاسی هایش می آورد، محتاج یک شعله و یا اندکی تصفیه بودند. منبع: کتاب محافظ شاه، نوشته علی شهبازی، اهل قلم، 1377، صفحه 289 @sangareshohadababol
💠نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید. 🌷شهیدمجیدسلمانیان در خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای زمین افتاد... 🌷تیر خورده بود توی شش... و اش خیلی خس خس میکرد و یا و یا زهرا میگفت...بهم گفت داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینه‌ام سنگینی میکنه 🌷جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند... 🌷 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
‍ ‍ ♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است. 🍃پسری متولد در خانواده ای و روحانی...احمد مکیان دلداده به ❤️ 🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه (س) در مدرسه علیمه امام‌رضا(ع) مشغول تحصیل. 🍃می‌گویند : کفیلِ روزی طلبه ها، (ارواحناه‌فداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را خواست🕊 🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه می‌کرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘ 🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش (ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹 🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی را می‌بینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..." 🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش بنوشد، که میسر شد... آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، می‌رود❤️ 🍃از رویِ پرنور و با جمالِ خجالت می‌کشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد! 🍃سفارش کرد پیکرش را تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" 🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...! عاشقان، مادری اند...❣️ 🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، به خاک سپردند...😔 اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است. 🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه است.» 🌺به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه 🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س) 🌐 @sangareshohadababol
... لحظات آخر بود در قتلگاه صدا می زد : ... گمان کردند تشنه ی  آب است حسین کاش می فهمیدند دنبال بهانه ای بود برای شفاعتشان.... @sangareshohadababol
شهید نوجوان ۱۳ ساله که دراشغال خرمشهر درشهر ماند وآنقدر رزمنده ها رایاری کرد تابدیدار یارشتافت. روزهایی که شهردست عراقی هاافتاده بودودشمن درهرخانه کمین کرده بود،موهایش راآشفته میکرد وگریه کنان به بهانه ی اینکه بدنبال مادرم میگردم برای رزمنده ها اطلاعات جمع میکردوبرای نیروها و میاورد. چندبار بدست عراقیها میفتد وباگریه به آنهامیگوید که دنبال مادرش است وآنها که تصور نمیکردند چنین نوجوانی برای برود،اورا رها کرده بودند. یکبارسیلی ای به صورتش زده بودند که جای دستشان روی صورتش مانده بود واو دستش را روی سرخی جای سیلی گرفته بودو چیزی نمیگفت فقط بااشاره مکان دشمن رابما نشان میداد. سیدصالح میگوید: خانواده اش شهرراترک کرده وبه اهوازرفته بودنداما او برای کمک ما برگشته بود... ...وقتی ترکش خوردم مراپشت وانتی انداختند که ناگهان دیدم بهنام هم غرق خون کف وانت افتاده وترکشی کوچکش را شکافته.باگریه صدا کردم بهنام .. با شنیدن صدای من سرش را تکان داد و برای همیشه چشمان الهیش را بست. 📚 سوی دیار عاشقان @sangareshohadababol
علی شهبازی (محافظ محمدرضا پهلوی): آن زمانی که در میلیون ها خرج می شد که محل درباریان شود و یک هواپیمای کنکورد از چند تا خانم برای خوشگذرانی و همکلاسی هایش می آورد، محتاج یک شعله و یا اندکی تصفیه بودند. منبع: کتاب محافظ شاه، نوشته علی شهبازی، اهل قلم، 1377، صفحه 289 @sangareshohadababol
گرم و دلنشین‌شان را در زمستان، می‌کند... 🌺 @sangareshohadababol
💠نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید. 🌷شهیدمجیدسلمانیان در خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای زمین افتاد... 🌷تیر خورده بود توی شش... و اش خیلی خس خس میکرد و یا و یا زهرا میگفت...بهم گفت داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینه‌ام سنگینی میکنه 🌷جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند... 🌷 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
‍ ‍ ♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است. 🍃پسری متولد در خانواده ای و روحانی...احمد مکیان دلداده به ❤️ 🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه (س) در مدرسه علیمه امام‌رضا(ع) مشغول تحصیل. 🍃می‌گویند : کفیلِ روزی طلبه ها، (ارواحناه‌فداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را خواست🕊 🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه می‌کرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘ 🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش (ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹 🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی را می‌بینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..." 🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش بنوشد، که میسر شد... آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، می‌رود❤️ 🍃از رویِ پرنور و با جمالِ خجالت می‌کشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد! 🍃سفارش کرد پیکرش را تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" 🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...! عاشقان، مادری اند...❣️ 🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، به خاک سپردند...😔 اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است. 🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه است.» 🌺به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه 🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س) 🌐 @sangareshohadababol
شهید نوجوان ۱۳ ساله که دراشغال خرمشهر درشهر ماند وآنقدر رزمنده ها رایاری کرد تابدیدار یارشتافت. روزهایی که شهردست عراقی هاافتاده بودودشمن درهرخانه کمین کرده بود،موهایش راآشفته میکرد وگریه کنان به بهانه ی اینکه بدنبال مادرم میگردم برای رزمنده ها اطلاعات جمع میکردوبرای نیروها و میاورد. چندبار بدست عراقیها میفتد وباگریه به آنهامیگوید که دنبال مادرش است وآنها که تصور نمیکردند چنین نوجوانی برای برود،اورا رها کرده بودند. یکبارسیلی ای به صورتش زده بودند که جای دستشان روی صورتش مانده بود واو دستش را روی سرخی جای سیلی گرفته بودو چیزی نمیگفت فقط بااشاره مکان دشمن رابما نشان میداد. سیدصالح میگوید: خانواده اش شهرراترک کرده وبه اهوازرفته بودنداما او برای کمک ما برگشته بود... ...وقتی ترکش خوردم مراپشت وانتی انداختند که ناگهان دیدم بهنام هم غرق خون کف وانت افتاده وترکشی کوچکش را شکافته.باگریه صدا کردم بهنام .. با شنیدن صدای من سرش را تکان داد و برای همیشه چشمان الهیش را بست. 📚 سوی دیار عاشقان @sangareshohadababol
... لحظات آخر بود در قتلگاه صدا می زد : ... گمان کردند تشنه ی  آب است حسین کاش می فهمیدند دنبال بهانه ای بود برای شفاعتشان.... @sangareshohadababol
🏴امشب شب شهادت مادر ادب بی بی ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به شما عزیزان ، ما رو هم دعا کنین ▪️بدون قدم می زنم سحرها را گرفته اند از این آسمان ها را ▪️چقدر سرش ریخته است، معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را ▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این پسرها را ▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را ▪️نشسته است سر راه و می خواند که در بیاورد آه رهگذرها را ▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرها را ▪️کنار دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را ▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو ز دم زد و گفتی که از بگو ▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه مولا که انتخاب شدی ▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم شدی ▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش کنیز حلقه به گوش شدی ▪️تنور خانه دوباره گرم شد و برای چرخش دستار انتخاب شدی ▪️چهار تا پسر آوردی برای که جای ام البنین شدی ▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد تو مثل مستجاب شدی ▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت میان به زانویت نگرفت ▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد به عربیه تو گیر نکرد ▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد ▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه تو نیت حصیر نکرد ▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد ▪️چه خوب شد که نبودی بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد ▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را به ضرب دست لگد میزدند زن ها را 🇮🇷 @sangareshohadababol
گرم و دلنشین‌شان را در زمستان، می‌کند... 🌺 @sangareshohadababol
... لحظات آخر بود در قتلگاه صدا می زد : ... گمان کردند تشنه ی  آب است حسین کاش می فهمیدند دنبال بهانه ای بود برای شفاعتشان.... @sangareshohadababol
💢 نهر و و سایه‌ی و سه نور در کنار هم... . 🌷سردار حاج حسین بصیر 🌷سردار ذبیح اله عالی 🌷سردار ناصر بهداشت . @sangareshohadababol
💠نحوه شهادت شهیدی که قبل از اعزام به سوریه حضرت_زینب را در خواب دید و به او گفت که شما هم انتخاب شدید. 🌷شهیدمجیدسلمانیان در خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد... تا آخرین ساعات مقاومت کرد...موقع نشینی داشت از خاکریز رد میشد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرااا...و با صورت از بالای زمین افتاد... 🌷تیر خورده بود توی شش... و اش خیلی خس خس میکرد و یا و یا زهرا میگفت...بهم گفت داری گفتم نه...گفت پس جیب خشاب رو بازکن داره رو سینه‌ام سنگینی میکنه 🌷جیب خشاب رو که باز کردم شروع کرد گفتن...گفتم شیخ مجید من میرم بیارم ببرمت...گفت نمیخواد...و لحظاتی بعد شهید شد...پیکر مطهرش هم همونجا موند... 🌷 @sangareshohadababol
🌹شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتند! 🌹نیایش داشتند، نمایش نداشتند! 🌹حیا داشتند، ریا نداشتند! 🌹رسم داشتند، اسم نداشتند! 🌹و ما تا ابد به آنها که ها را دفن کردند تا هوس نکنند مدیونیم... ══════🇮🇷═════ 🇮🇷 @sangareshohadababol
تر نشد ، گر کام ما از دنیا باک نیست ما غلامان حسینیـم ، میراث ماست ... سومار ؛ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای شش @sangareshohadababol
شهید نوجوان ۱۳ ساله که دراشغال خرمشهر درشهر ماند وآنقدر رزمنده ها رایاری کرد تابدیدار یارشتافت. روزهایی که شهردست عراقی هاافتاده بودودشمن درهرخانه کمین کرده بود،موهایش راآشفته میکرد وگریه کنان به بهانه ی اینکه بدنبال مادرم میگردم برای رزمنده ها اطلاعات جمع میکردوبرای نیروها و میاورد. چندبار بدست عراقیها میفتد وباگریه به آنهامیگوید که دنبال مادرش است وآنها که تصور نمیکردند چنین نوجوانی برای برود،اورا رها کرده بودند. یکبارسیلی ای به صورتش زده بودند که جای دستشان روی صورتش مانده بود واو دستش را روی سرخی جای سیلی گرفته بودو چیزی نمیگفت فقط بااشاره مکان دشمن رابما نشان میداد. سیدصالح میگوید: خانواده اش شهرراترک کرده وبه اهوازرفته بودنداما او برای کمک ما برگشته بود... ...وقتی ترکش خوردم مراپشت وانتی انداختند که ناگهان دیدم بهنام هم غرق خون کف وانت افتاده وترکشی کوچکش را شکافته.باگریه صدا کردم بهنام .. با شنیدن صدای من سرش را تکان داد و برای همیشه چشمان الهیش را بست. 📚 سوی دیار عاشقان @sangareshohadababol
... لحظات آخر بود در قتلگاه صدا می زد : ... گمان کردند تشنه ی  آب است حسین کاش می فهمیدند دنبال بهانه ای بود برای شفاعتشان.... @sangareshohadababol
🏴امشب شب شهادت مادر ادب بی بی ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به شما عزیزان ، ما رو هم دعا کنین ▪️بدون قدم می زنم سحرها را گرفته اند از این آسمان ها را ▪️چقدر سرش ریخته است، معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را ▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این پسرها را ▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را ▪️نشسته است سر راه و می خواند که در بیاورد آه رهگذرها را ▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرها را ▪️کنار دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را ▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو ز دم زد و گفتی که از بگو ▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه مولا که انتخاب شدی ▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم شدی ▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش کنیز حلقه به گوش شدی ▪️تنور خانه دوباره گرم شد و برای چرخش دستار انتخاب شدی ▪️چهار تا پسر آوردی برای که جای ام البنین شدی ▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد تو مثل مستجاب شدی ▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت میان به زانویت نگرفت ▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد به عربیه تو گیر نکرد ▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد ▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه تو نیت حصیر نکرد ▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد ▪️چه خوب شد که نبودی بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد ▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را به ضرب دست لگد میزدند زن ها را 🇮🇷 @sangareshohadababol