#دختران_فاطمی❤️
●دختر خانمی روی تابوت یکی از #شهدای_غواص نوشته بود: پدرم را قانع کن #چادر بپوشم...
@sangareshohadababol
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍️نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهیده #طیبه_واعظی
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
🏴امشب شب شهادت مادر ادب بی بی ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به شما عزیزان ، ما رو هم دعا کنین
▪️بدون #ماه قدم می زنم سحرها را
گرفته اند از این آسمان #قمر ها را
▪️چقدر#خاک سرش ریخته است، معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این #قد_کمان پسرها را
▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
▪️نشسته است سر راه و #روضه می خواند
که در بیاورد #آه آه رهگذرها را
▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
▪️کنار #آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز#عون دم زد و گفتی که از #حسین بگو
▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم #بنی_کلاب شدی
▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش
کنیز حلقه به گوش #ابوتراب شدی
▪️تنور خانه #حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
▪️چهار تا پسر آوردی برای #علی
که جای #فاطمه ام البنین شدی
▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد
تو مثل #حضرت_صدیقه مستجاب شدی
▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان #کوچه به #دیوار زانویت نگرفت
▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به #چادر عربیه تو #خار گیر نکرد
▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن
به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه تو نیت حصیر نکرد
▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
▪️چه خوب شد که نبودی #کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را
به ضرب دست لگد میزدند زن ها را
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهیده #طیبه_واعظی
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍️نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهیده #طیبه_واعظی
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
@sangareshohadababol
می گفت: #چادر یادگار حضرت زهرا(س) است
و ایمان یک زن وقتی کامل
می شود← که حجاب و حیا
را به خوبی خصوصا" در مقابل نامحرم در رفتار و عملش رعایت کند . .
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
#مواظبباشیمخونشهداپایمالنشود
@sangareshohadababol
#تلنگر
🌹دختر خانمی روی تابوت یکی از شهدای غواص نوشته بود: پدرم را قانع کن #چادر بپوشم...
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهیده #طیبه_واعظی
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
#تلنگر
🌹دختر خانمی روی تابوت یکی از شهدای غواص نوشته بود: پدرم را قانع کن #چادر بپوشم...
🇮🇷 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍️نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهیده #طیبه_واعظی
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
@sangareshohadababol
جمله ی از دامن زن , مرد به معراج
می رود , اگر تصویررررر بود .... !!!
.
#زن
#معراج
#چادر
#شهید_پرور
#زن_اقتدار_سربلندی
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangareshohadababol
🏴امشب شب شهادت مادر ادب بی بی ام البنین هست ،این شعر را تقدیم می کنیم به شما عزیزان ، ما رو هم دعا کنین
▪️بدون #ماه قدم می زنم سحرها را
گرفته اند از این آسمان #قمر ها را
▪️چقدر#خاک سرش ریخته است، معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
▪️نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این #قد_کمان پسرها را
▪️چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
▪️نشسته است سر راه و #روضه می خواند
که در بیاورد #آه آه رهگذرها را
▪️ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
▪️کنار #آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
▪️بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز#عون دم زد و گفتی که از #حسین بگو
▪️ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
▪️به خانه ولی الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم #بنی_کلاب شدی
▪️به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش
کنیز حلقه به گوش #ابوتراب شدی
▪️تنور خانه #حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
▪️چهار تا پسر آوردی برای #علی
که جای #فاطمه ام البنین شدی
▪️دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد
تو مثل #حضرت_صدیقه مستجاب شدی
▪️اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان #کوچه به #دیوار زانویت نگرفت
▪️تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به #چادر عربیه تو #خار گیر نکرد
▪️تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن
به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
▪️به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه تو نیت حصیر نکرد
▪️از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
▪️چه خوب شد که نبودی #کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
▪️به نعل تازه گرفتند تا بدنها را
به ضرب دست لگد میزدند زن ها را
🇮🇷 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهیده #طیبه_واعظی
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
#تلنگر
🌹دختر خانمی روی تابوت یکی از شهدای غواص نوشته بود: پدرم را قانع کن #چادر بپوشم...
🇮🇷 @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت #چادر سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند!
🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!"
🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از #سن_تکلیف نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی #امام_خمینی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش هدیه میکرد.
🍃در هفت سالگی #قرائت قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای #جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج #فقرا می کرد.
🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان #ازدواج کرد و طی یک مراسم #مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و #تفسیر_قرآن پرداخت.
🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که #ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند.
🍃 دراین درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله #شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب #حجابش بود.
🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد.
✨ #روحش_شاد و راهش پر رهرو باد
✍️نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهیده #طیبه_واعظی
📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧
📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
@sangareshohadababol