🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین #اذان_صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. #نورسیدهای از تبار #سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که #فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران #آموزش_نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام #عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر #رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه #پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان #تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از #نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد #گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این #عملیات، در منطقه صیداویه در #آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار #نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت #خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان #عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن #سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. #مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق #سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از #نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 #مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در #واحدتربیت_بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از #سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» #ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
#سیدمجتبی که ترکش و تاولهای #شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران #شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در #گلزارشهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
🌸🍃🌸🍃
@sangareshohadababol
🌷🌹ملاقات عشایر عرب با امام خمینی ره در جماران🌹🌷
✴️ با شروع #تبلیغات گسترده عراق و رهبر آنها، #صدام_حسین ،علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به #روحالله_خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با امام خمینی در حسینیه #جماران تهران بود علم الهدی این موضوع را با آیت الله خامنهای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.
🔹سماجت حسین مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه #هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، رئیس جمهور بنی صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما حسین با این امر مخالفت میکرد.
🔹حسین #علم_الهدی برای این ملاقات با بزرگان #عشایر صحبت کرده بود، آنها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری میکردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر #امام_خمینی، حسین مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، حسین از #استاندارخوزستان درخواست یک قطار برای بردن #عشایر عرب به تهران کرد جدیت حسین استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوقالعاده برای این امر اختصاص یافت.
🔹جمعآوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم #عراقیها بود به سختی انجام میگرفت؛ حسین بعضی از آنها را در دل شب جمع میکرد.
همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.
🔹همگی با قطار راهی تهران شدند، #عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آنها غوغایی در سالن راه آهن به وجود آورده بود.
اتوبوسهایی که توسط یکی از دوستان حسین در تهران مهیا شده بود در جلوی راه آهن آماده بودند صف اتوبوسهای در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به #جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر میداد.
🔹در آنجا به #حسین گفتند : ( امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنهای به دفتر منتقل کردند ) .
حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با #صادق_آهنگران داشت و در واقع حسین بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و ( ای #شهیدان به خون غلتان #خوزستان درود ) نام داشت.
#_ملاقات_عشایر
#_امام_خمینی
@sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین #اذان_صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. #نورسیدهای از تبار #سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که #فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران #آموزش_نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام #عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر #رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه #پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان #تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از #نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد #گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این #عملیات، در منطقه صیداویه در #آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار #نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت #خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان #عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن #سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. #مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق #سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از #نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 #مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در #واحدتربیت_بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از #سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» #ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
#سیدمجتبی که ترکش و تاولهای #شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران #شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در #گلزارشهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
🌸🍃🌸🍃
@sangareshohadababol
🌷🌹ملاقات عشایر عرب با امام خمینی ره در جماران🌹🌷
✴️ با شروع #تبلیغات گسترده عراق و رهبر آنها، #صدام_حسین ،علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به #روحالله_خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با امام خمینی در حسینیه #جماران تهران بود علم الهدی این موضوع را با آیت الله خامنهای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.
🔹سماجت حسین مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه #هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، رئیس جمهور بنی صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما حسین با این امر مخالفت میکرد.
🔹حسین #علم_الهدی برای این ملاقات با بزرگان #عشایر صحبت کرده بود، آنها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری میکردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر #امام_خمینی، حسین مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، حسین از #استاندارخوزستان درخواست یک قطار برای بردن #عشایر عرب به تهران کرد جدیت حسین استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوقالعاده برای این امر اختصاص یافت.
🔹جمعآوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم #عراقیها بود به سختی انجام میگرفت؛ حسین بعضی از آنها را در دل شب جمع میکرد.
همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.
🔹همگی با قطار راهی تهران شدند، #عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آنها غوغایی در سالن راه آهن به وجود آورده بود.
اتوبوسهایی که توسط یکی از دوستان حسین در تهران مهیا شده بود در جلوی راه آهن آماده بودند صف اتوبوسهای در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به #جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر میداد.
🔹در آنجا به #حسین گفتند : ( امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنهای به دفتر منتقل کردند ) .
حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با #صادق_آهنگران داشت و در واقع حسین بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و ( ای #شهیدان به خون غلتان #خوزستان درود ) نام داشت.
#_ملاقات_عشایر
#_امام_خمینی
@sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین #اذان_صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. #نورسیدهای از تبار #سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که #فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران #آموزش_نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام #عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر #رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه #پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان #تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از #نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد #گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این #عملیات، در منطقه صیداویه در #آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار #نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت #خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان #عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن #سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. #مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق #سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از #نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 #مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در #واحدتربیت_بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از #سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» #ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
#سیدمجتبی که ترکش و تاولهای #شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران #شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در #گلزارشهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
🌸🍃🌸🍃
@sangareshohadababol
🌷🌹ملاقات عشایر عرب با امام خمینی ره در جماران🌹🌷
✴️ با شروع #تبلیغات گسترده عراق و رهبر آنها، #صدام_حسین ،علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به #روحالله_خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با امام خمینی در حسینیه #جماران تهران بود علم الهدی این موضوع را با آیت الله خامنهای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.
🔹سماجت حسین مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه #هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، رئیس جمهور بنی صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما حسین با این امر مخالفت میکرد.
🔹حسین #علم_الهدی برای این ملاقات با بزرگان #عشایر صحبت کرده بود، آنها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری میکردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر #امام_خمینی، حسین مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، حسین از #استاندارخوزستان درخواست یک قطار برای بردن #عشایر عرب به تهران کرد جدیت حسین استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوقالعاده برای این امر اختصاص یافت.
🔹جمعآوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم #عراقیها بود به سختی انجام میگرفت؛ حسین بعضی از آنها را در دل شب جمع میکرد.
همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.
🔹همگی با قطار راهی تهران شدند، #عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آنها غوغایی در سالن راه آهن به وجود آورده بود.
اتوبوسهایی که توسط یکی از دوستان حسین در تهران مهیا شده بود در جلوی راه آهن آماده بودند صف اتوبوسهای در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به #جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر میداد.
🔹در آنجا به #حسین گفتند : ( امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنهای به دفتر منتقل کردند ) .
حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با #صادق_آهنگران داشت و در واقع حسین بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و ( ای #شهیدان به خون غلتان #خوزستان درود ) نام داشت.
#_ملاقات_عشایر
#_امام_خمینی
@sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین #اذان_صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. #نورسیدهای از تبار #سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که #فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران #آموزش_نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام #عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر #رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه #پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان #تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از #نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد #گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این #عملیات، در منطقه صیداویه در #آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار #نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت #خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان #عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن #سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. #مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق #سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از #نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 #مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در #واحدتربیت_بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از #سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» #ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
#سیدمجتبی که ترکش و تاولهای #شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران #شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در #گلزارشهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
🌸🍃🌸🍃
@sangareshohadababol
🌷🌹ملاقات عشایر عرب با امام خمینی ره در جماران🌹🌷
✴️ با شروع #تبلیغات گسترده عراق و رهبر آنها، #صدام_حسین ،علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به #روحالله_خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با امام خمینی در حسینیه #جماران تهران بود علم الهدی این موضوع را با آیت الله خامنهای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.
🔹سماجت حسین مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه #هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، رئیس جمهور بنی صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما حسین با این امر مخالفت میکرد.
🔹حسین #علم_الهدی برای این ملاقات با بزرگان #عشایر صحبت کرده بود، آنها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری میکردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر #امام_خمینی، حسین مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، حسین از #استاندارخوزستان درخواست یک قطار برای بردن #عشایر عرب به تهران کرد جدیت حسین استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوقالعاده برای این امر اختصاص یافت.
🔹جمعآوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم #عراقیها بود به سختی انجام میگرفت؛ حسین بعضی از آنها را در دل شب جمع میکرد.
همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.
🔹همگی با قطار راهی تهران شدند، #عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آنها غوغایی در سالن راه آهن به وجود آورده بود.
اتوبوسهایی که توسط یکی از دوستان حسین در تهران مهیا شده بود در جلوی راه آهن آماده بودند صف اتوبوسهای در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به #جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر میداد.
🔹در آنجا به #حسین گفتند : ( امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنهای به دفتر منتقل کردند ) .
حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با #صادق_آهنگران داشت و در واقع حسین بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و ( ای #شهیدان به خون غلتان #خوزستان درود ) نام داشت.
#_ملاقات_عشایر
#_امام_خمینی
@sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین #اذان_صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. #نورسیدهای از تبار #سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که #فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران #آموزش_نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام #عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر #رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه #پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان #تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از #نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد #گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این #عملیات، در منطقه صیداویه در #آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار #نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت #خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان #عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن #سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. #مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق #سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از #نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 #مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در #واحدتربیت_بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از #سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» #ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
#سیدمجتبی که ترکش و تاولهای #شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران #شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در #گلزارشهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
🌸🍃🌸🍃
@sangareshohadababol
🌷🌹ملاقات عشایر عرب با امام خمینی ره در جماران🌹🌷
✴️ با شروع #تبلیغات گسترده عراق و رهبر آنها، #صدام_حسین ،علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به #روحالله_خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با امام خمینی در حسینیه #جماران تهران بود علم الهدی این موضوع را با آیت الله خامنهای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.
🔹سماجت حسین مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه #هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، رئیس جمهور بنی صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما حسین با این امر مخالفت میکرد.
🔹حسین #علم_الهدی برای این ملاقات با بزرگان #عشایر صحبت کرده بود، آنها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری میکردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر #امام_خمینی، حسین مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، حسین از #استاندارخوزستان درخواست یک قطار برای بردن #عشایر عرب به تهران کرد جدیت حسین استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوقالعاده برای این امر اختصاص یافت.
🔹جمعآوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم #عراقیها بود به سختی انجام میگرفت؛ حسین بعضی از آنها را در دل شب جمع میکرد.
همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.
🔹همگی با قطار راهی تهران شدند، #عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آنها غوغایی در سالن راه آهن به وجود آورده بود.
اتوبوسهایی که توسط یکی از دوستان حسین در تهران مهیا شده بود در جلوی راه آهن آماده بودند صف اتوبوسهای در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به #جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر میداد.
🔹در آنجا به #حسین گفتند : ( امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنهای به دفتر منتقل کردند ) .
حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با #صادق_آهنگران داشت و در واقع حسین بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و ( ای #شهیدان به خون غلتان #خوزستان درود ) نام داشت.
#_ملاقات_عشایر
#_امام_خمینی
@sangareshohadababol
🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷
🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین #اذان_صبح را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. #نورسیدهای از تبار #سادات که تولدش، بارقهای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دلبندشان، آیندهای درخشان را میدیدند
🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که #فرزندانش تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند.
سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قرهجه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع #متوسطه را در هنرستان «شهید خیریمقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر #جماران و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سالهای جنگ، ادامه تحصیل داد.
🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران #آموزش_نظامی را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام #عملیات والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر #رزمندگان، در پایگاه «ساوجی» منطقه #پنجوین عراق مستقر شد.
🔹او در سال 1363، به منطقه #علمیاتی جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، بهعنوان #تیربارچی استقرار پیدا کرد.
این رزمنده سرافراز، از #نقشآفرینان عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد #گردان مسلمبن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند.
نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این #عملیات، در منطقه صیداویه در #آبادان مستقر شد. اینجا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار #نخلهای استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد.
🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت #خمپاره قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان #عملیات حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن #سیدمجتبی خارج نشد و او آن را بهعنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری میکرد.
این بسیجی خستگیناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه #پاسداری را به تن کرده بود، اواخر فروردین همینسال(1366)، همراه #گردان مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداریها و جوانمردیهای او را به خاطر دارد.
🔹او در مرداد 1366، به #فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این #گردان، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. #مأموریت گروهان سلمان، آزادسازی سهراهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد.
🔹روح عاشق #سیدمجتبی و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهههای نبرد کشانید. بهگونهای که تا مدتی پس از پذیرش قطعنامه 598 نیز، سراغ او را میبایست از #نخلستانهای آبادان میگرفتند.
او در زمستان سال 1369 #مأموریت خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاریاش را در واحد عملیات، و در ادامه، در #واحدتربیت_بدنی لشکر 25 کربلا از سر گرفت.
🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از #سُلاله رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» #ازدواج کرد که ثمره آنها «سیده زهرا» است.
#سیدمجتبی که ترکش و تاولهای #شیمیایی را از سالهای خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران #شهیدش پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در #گلزارشهدای «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت.
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
🌸🍃🌸🍃
@sangareshohadababol
🌷🌹ملاقات عشایر عرب با امام خمینی ره در جماران🌹🌷
✴️ با شروع #تبلیغات گسترده عراق و رهبر آنها، #صدام_حسین ،علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به #روحالله_خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با امام خمینی در حسینیه #جماران تهران بود علم الهدی این موضوع را با آیت الله خامنهای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.
🔹سماجت حسین مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه #هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، رئیس جمهور بنی صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما حسین با این امر مخالفت میکرد.
🔹حسین #علم_الهدی برای این ملاقات با بزرگان #عشایر صحبت کرده بود، آنها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری میکردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر #امام_خمینی، حسین مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، حسین از #استاندارخوزستان درخواست یک قطار برای بردن #عشایر عرب به تهران کرد جدیت حسین استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوقالعاده برای این امر اختصاص یافت.
🔹جمعآوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم #عراقیها بود به سختی انجام میگرفت؛ حسین بعضی از آنها را در دل شب جمع میکرد.
همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.
🔹همگی با قطار راهی تهران شدند، #عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آنها غوغایی در سالن راه آهن به وجود آورده بود.
اتوبوسهایی که توسط یکی از دوستان حسین در تهران مهیا شده بود در جلوی راه آهن آماده بودند صف اتوبوسهای در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به #جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر میداد.
🔹در آنجا به #حسین گفتند : ( امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنهای به دفتر منتقل کردند ) .
حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با #صادق_آهنگران داشت و در واقع حسین بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و ( ای #شهیدان به خون غلتان #خوزستان درود ) نام داشت.
#_ملاقات_عشایر
#_امام_خمینی
@sangareshohadababol