🌷زندگی نامه روحانی شهيد ابوالقاسم بزّاز🌷
🌺شهید ابوالقاسم بزاز يك چريك طلبه ويك طلبه چريك بود و اولين #طلبه اي بود كه در شهرش پاپوش #كتاني را براي مبارزه بپاكرد و چون دشمن را گستاخ ديد، پوتين بر پا كرد ولباس رزم بر تن و تا خط شهادت پيش رفت .
#شهيدابوالقاسم بزاز در سال 1331 در شهرستان #بابل چشم به جهان گشود .
او در زندگي كودكانه اش هميشه علاقه به #مذهب داشت . بنابه گفته هاي مادرش در تمام دوران كودكيش هيچ وقت از #نماز و روزه كاهلي ننمود؛ حتي بيشتر وقتها در ماه رجب ، شعبان ، رمضان روزه دار بود.
💐او تا كلاس سوم نظري به درس خواندن مشغول بود. بعد از خواندن كلاس يازدهم تصميم گرفت طلبه شود. بدينجهت به خدمت آيت الله #كوهستاني رفت تا ازفضائل آن مرد بزرگ بهرهمند گردد. بعد ازآن براي ادامه تحصيلات به حوزه مشهد رفت تا دروس #طلبگي از قبيل: فقه، فلسفه، اصول را آغاز نمايد. بعد از يكسال و نيم در مشهد به دليل فعاليتهاي سياسي مورد تعقيب قرار گرفت و به قم سفركرد و در مدرسة رضويه در #حجره اي مشغول به تدريس شد تا در آنجا بتواند بيشتر با حقايق اسلامي واستادان مجرب تري مانند: آيت الله #مشكيني و ديگر فضلاء آشنا گردد.
🌸او در قم هم کارهایی مانند پخش اعلاميه و نشريات امام #خميني را بر خود يك امر واجب ميدانست و هميشه در اين #فعاليتها سهم بزرگي داشت. او در سال 1355 سفرهايي به #پاكستان ، افغانستان و بعضي كشورهاي عربي نمود و در آنجا نيز به فعاليتهاي مذهبي ،سياسي وبعضاً نظامي مشغول شد و در هنگام بازگشت به ايران مقادير زيادي از كتابهاي امام رابا خود آورد و در #تهران تكثير كرد تا پخش كند. هميشه سفرهايي به دور ترين نقاط و از چشم افتاده ترين روستاها ميكرد و تبليغات اسلامي مي نمود تا بتواند اسلام رابطورعملي به آنها آموزش دهد.
وی حتي در بسياري از روستاها باهمكاري اهالي روستا وبا نقش اساسي خودش به ساخت حمام و مسجد ميپرداخت.
در طي همين سالهاي خفقان واستبداد اوبا تشكيل جلسه وحضوردر #دانشگاهها به گفتگو با دانشجويان و تبليغ اسلام و حكومت اسلامي و مبارزه فكري باجريانهاي ضد ديني مي پرداخت. در قم با #شهرباني وگارد جاويدان درگير بود وحتي مورد شناسايي كامل قرار گرفته بود، ولي هيچ ترس و واهمه اي نداشت و به كار خودش ادامه ميداد تا بتواند مملكت را از زير يوغ #استعمارگران شرق وغرب برهاند.
🌹شهيد ميگفت: دلم نمي خواهد در اين #تنگناها جانم را از دست بدهم. دوست دارم چند تايي از آنها را بكشم و بعد شهيد شوم .
در محرم1357در روستاهاي اطراف بابلمشغول به #نارنجك سازي و بمبهاي مختلف بود. در 12 بهمن هنگام آمدن امام، او با فضلاء ديگر در دانشگاه تهران به تحصن نشسته بودند. در روز 22بهمن او در #كرمانشاه به برادران كرمانشاهي درمبارزه مسلحانهكمك ميکرد. يك ماه در آنجا بسر برد و بعد ازبرگشتن از آنجا، مدتها محافظ خانه امام در قم بود. در تاريخ 12/8/1358 به #عضويت سپاه پاسداران بابل درآمد در سپاه هم كلاسهاي #ايدئولوژيک تشكيل داد .
🌺به گفتة برادران #پاسدار سپاه بابل كه همكار و همگام او بودند، اودر همان لحظه ورود به ما روحيه بخشيد. ما به اوميگفتيم: برادر از اين #مأموريتها خسته نميشوي؟ او ميگفت: چيزي كه مي خواهم به من نگوييد كلمه خسته شدن است ومن هرگزخسته نميشوم مخصوصاً دركار براي اسلام و براي رضاي خدا.
در مأموريتي كه از #سپاه بابل به او محول به جبهه سنندج رفت تا با ضد انقلابيان مبارزه كند. در تاريخ 1359/3/10در #سنندج توسط بمب كارگذاشته شده درجعبه شيريني، هنگامي كه #قرآن مي خواند، به شهادت رسید.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد🌹
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
@sangareshohadababol
🌷زندگی نامه روحانی شهيد ابوالقاسم بزّاز🌷
🌺شهید ابوالقاسم بزاز يك چريك طلبه ويك طلبه چريك بود و اولين #طلبه اي بود كه در شهرش پاپوش #كتاني را براي مبارزه بپاكرد و چون دشمن را گستاخ ديد، پوتين بر پا كرد ولباس رزم بر تن و تا خط شهادت پيش رفت .
#شهيدابوالقاسم بزاز در سال 1331 در شهرستان #بابل چشم به جهان گشود .
او در زندگي كودكانه اش هميشه علاقه به #مذهب داشت . بنابه گفته هاي مادرش در تمام دوران كودكيش هيچ وقت از #نماز و روزه كاهلي ننمود؛ حتي بيشتر وقتها در ماه رجب ، شعبان ، رمضان روزه دار بود.
💐او تا كلاس سوم نظري به درس خواندن مشغول بود. بعد از خواندن كلاس يازدهم تصميم گرفت طلبه شود. بدينجهت به خدمت آيت الله #كوهستاني رفت تا ازفضائل آن مرد بزرگ بهرهمند گردد. بعد ازآن براي ادامه تحصيلات به حوزه مشهد رفت تا دروس #طلبگي از قبيل: فقه، فلسفه، اصول را آغاز نمايد. بعد از يكسال و نيم در مشهد به دليل فعاليتهاي سياسي مورد تعقيب قرار گرفت و به قم سفركرد و در مدرسة رضويه در #حجره اي مشغول به تدريس شد تا در آنجا بتواند بيشتر با حقايق اسلامي واستادان مجرب تري مانند: آيت الله #مشكيني و ديگر فضلاء آشنا گردد.
🌸او در قم هم کارهایی مانند پخش اعلاميه و نشريات امام #خميني را بر خود يك امر واجب ميدانست و هميشه در اين #فعاليتها سهم بزرگي داشت. او در سال 1355 سفرهايي به #پاكستان ، افغانستان و بعضي كشورهاي عربي نمود و در آنجا نيز به فعاليتهاي مذهبي ،سياسي وبعضاً نظامي مشغول شد و در هنگام بازگشت به ايران مقادير زيادي از كتابهاي امام رابا خود آورد و در #تهران تكثير كرد تا پخش كند. هميشه سفرهايي به دور ترين نقاط و از چشم افتاده ترين روستاها ميكرد و تبليغات اسلامي مي نمود تا بتواند اسلام رابطورعملي به آنها آموزش دهد.
وی حتي در بسياري از روستاها باهمكاري اهالي روستا وبا نقش اساسي خودش به ساخت حمام و مسجد ميپرداخت.
در طي همين سالهاي خفقان واستبداد اوبا تشكيل جلسه وحضوردر #دانشگاهها به گفتگو با دانشجويان و تبليغ اسلام و حكومت اسلامي و مبارزه فكري باجريانهاي ضد ديني مي پرداخت. در قم با #شهرباني وگارد جاويدان درگير بود وحتي مورد شناسايي كامل قرار گرفته بود، ولي هيچ ترس و واهمه اي نداشت و به كار خودش ادامه ميداد تا بتواند مملكت را از زير يوغ #استعمارگران شرق وغرب برهاند.
🌹شهيد ميگفت: دلم نمي خواهد در اين #تنگناها جانم را از دست بدهم. دوست دارم چند تايي از آنها را بكشم و بعد شهيد شوم .
در محرم1357در روستاهاي اطراف بابلمشغول به #نارنجك سازي و بمبهاي مختلف بود. در 12 بهمن هنگام آمدن امام، او با فضلاء ديگر در دانشگاه تهران به تحصن نشسته بودند. در روز 22بهمن او در #كرمانشاه به برادران كرمانشاهي درمبارزه مسلحانهكمك ميکرد. يك ماه در آنجا بسر برد و بعد ازبرگشتن از آنجا، مدتها محافظ خانه امام در قم بود. در تاريخ 12/8/1358 به #عضويت سپاه پاسداران بابل درآمد در سپاه هم كلاسهاي #ايدئولوژيک تشكيل داد .
🌺به گفتة برادران #پاسدار سپاه بابل كه همكار و همگام او بودند، اودر همان لحظه ورود به ما روحيه بخشيد. ما به اوميگفتيم: برادر از اين #مأموريتها خسته نميشوي؟ او ميگفت: چيزي كه مي خواهم به من نگوييد كلمه خسته شدن است ومن هرگزخسته نميشوم مخصوصاً دركار براي اسلام و براي رضاي خدا.
در مأموريتي كه از #سپاه بابل به او محول به جبهه سنندج رفت تا با ضد انقلابيان مبارزه كند. در تاريخ 1359/3/10در #سنندج توسط بمب كارگذاشته شده درجعبه شيريني، هنگامي كه #قرآن مي خواند، به شهادت رسید.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد🌹
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
@sangareshohadababol
🌷زندگی نامه روحانی شهيد ابوالقاسم بزّاز🌷
🌺شهید ابوالقاسم بزاز يك چريك طلبه ويك طلبه چريك بود و اولين #طلبه اي بود كه در شهرش پاپوش #كتاني را براي مبارزه بپاكرد و چون دشمن را گستاخ ديد، پوتين بر پا كرد ولباس رزم بر تن و تا خط شهادت پيش رفت .
#شهيدابوالقاسم بزاز در سال 1331 در شهرستان #بابل چشم به جهان گشود .
او در زندگي كودكانه اش هميشه علاقه به #مذهب داشت . بنابه گفته هاي مادرش در تمام دوران كودكيش هيچ وقت از #نماز و روزه كاهلي ننمود؛ حتي بيشتر وقتها در ماه رجب ، شعبان ، رمضان روزه دار بود.
💐او تا كلاس سوم نظري به درس خواندن مشغول بود. بعد از خواندن كلاس يازدهم تصميم گرفت طلبه شود. بدينجهت به خدمت آيت الله #كوهستاني رفت تا ازفضائل آن مرد بزرگ بهرهمند گردد. بعد ازآن براي ادامه تحصيلات به حوزه مشهد رفت تا دروس #طلبگي از قبيل: فقه، فلسفه، اصول را آغاز نمايد. بعد از يكسال و نيم در مشهد به دليل فعاليتهاي سياسي مورد تعقيب قرار گرفت و به قم سفركرد و در مدرسة رضويه در #حجره اي مشغول به تدريس شد تا در آنجا بتواند بيشتر با حقايق اسلامي واستادان مجرب تري مانند: آيت الله #مشكيني و ديگر فضلاء آشنا گردد.
🌸او در قم هم کارهایی مانند پخش اعلاميه و نشريات امام #خميني را بر خود يك امر واجب ميدانست و هميشه در اين #فعاليتها سهم بزرگي داشت. او در سال 1355 سفرهايي به #پاكستان ، افغانستان و بعضي كشورهاي عربي نمود و در آنجا نيز به فعاليتهاي مذهبي ،سياسي وبعضاً نظامي مشغول شد و در هنگام بازگشت به ايران مقادير زيادي از كتابهاي امام رابا خود آورد و در #تهران تكثير كرد تا پخش كند. هميشه سفرهايي به دور ترين نقاط و از چشم افتاده ترين روستاها ميكرد و تبليغات اسلامي مي نمود تا بتواند اسلام رابطورعملي به آنها آموزش دهد.
وی حتي در بسياري از روستاها باهمكاري اهالي روستا وبا نقش اساسي خودش به ساخت حمام و مسجد ميپرداخت.
در طي همين سالهاي خفقان واستبداد اوبا تشكيل جلسه وحضوردر #دانشگاهها به گفتگو با دانشجويان و تبليغ اسلام و حكومت اسلامي و مبارزه فكري باجريانهاي ضد ديني مي پرداخت. در قم با #شهرباني وگارد جاويدان درگير بود وحتي مورد شناسايي كامل قرار گرفته بود، ولي هيچ ترس و واهمه اي نداشت و به كار خودش ادامه ميداد تا بتواند مملكت را از زير يوغ #استعمارگران شرق وغرب برهاند.
🌹شهيد ميگفت: دلم نمي خواهد در اين #تنگناها جانم را از دست بدهم. دوست دارم چند تايي از آنها را بكشم و بعد شهيد شوم .
در محرم1357در روستاهاي اطراف بابلمشغول به #نارنجك سازي و بمبهاي مختلف بود. در 12 بهمن هنگام آمدن امام، او با فضلاء ديگر در دانشگاه تهران به تحصن نشسته بودند. در روز 22بهمن او در #كرمانشاه به برادران كرمانشاهي درمبارزه مسلحانهكمك ميکرد. يك ماه در آنجا بسر برد و بعد ازبرگشتن از آنجا، مدتها محافظ خانه امام در قم بود. در تاريخ 12/8/1358 به #عضويت سپاه پاسداران بابل درآمد در سپاه هم كلاسهاي #ايدئولوژيک تشكيل داد .
🌺به گفتة برادران #پاسدار سپاه بابل كه همكار و همگام او بودند، اودر همان لحظه ورود به ما روحيه بخشيد. ما به اوميگفتيم: برادر از اين #مأموريتها خسته نميشوي؟ او ميگفت: چيزي كه مي خواهم به من نگوييد كلمه خسته شدن است ومن هرگزخسته نميشوم مخصوصاً دركار براي اسلام و براي رضاي خدا.
در مأموريتي كه از #سپاه بابل به او محول به جبهه سنندج رفت تا با ضد انقلابيان مبارزه كند. در تاريخ 1359/3/10در #سنندج توسط بمب كارگذاشته شده درجعبه شيريني، هنگامي كه #قرآن مي خواند، به شهادت رسید.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد🌹
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
@sangareshohadababol
🌷زندگی نامه روحانی شهيد ابوالقاسم بزّاز🌷
🌺شهید ابوالقاسم بزاز يك چريك طلبه ويك طلبه چريك بود و اولين #طلبه اي بود كه در شهرش پاپوش #كتاني را براي مبارزه بپاكرد و چون دشمن را گستاخ ديد، پوتين بر پا كرد ولباس رزم بر تن و تا خط شهادت پيش رفت .
#شهيدابوالقاسم بزاز در سال 1331 در شهرستان #بابل چشم به جهان گشود .
او در زندگي كودكانه اش هميشه علاقه به #مذهب داشت . بنابه گفته هاي مادرش در تمام دوران كودكيش هيچ وقت از #نماز و روزه كاهلي ننمود؛ حتي بيشتر وقتها در ماه رجب ، شعبان ، رمضان روزه دار بود.
💐او تا كلاس سوم نظري به درس خواندن مشغول بود. بعد از خواندن كلاس يازدهم تصميم گرفت طلبه شود. بدينجهت به خدمت آيت الله #كوهستاني رفت تا ازفضائل آن مرد بزرگ بهرهمند گردد. بعد ازآن براي ادامه تحصيلات به حوزه مشهد رفت تا دروس #طلبگي از قبيل: فقه، فلسفه، اصول را آغاز نمايد. بعد از يكسال و نيم در مشهد به دليل فعاليتهاي سياسي مورد تعقيب قرار گرفت و به قم سفركرد و در مدرسة رضويه در #حجره اي مشغول به تدريس شد تا در آنجا بتواند بيشتر با حقايق اسلامي واستادان مجرب تري مانند: آيت الله #مشكيني و ديگر فضلاء آشنا گردد.
🌸او در قم هم کارهایی مانند پخش اعلاميه و نشريات امام #خميني را بر خود يك امر واجب ميدانست و هميشه در اين #فعاليتها سهم بزرگي داشت. او در سال 1355 سفرهايي به #پاكستان ، افغانستان و بعضي كشورهاي عربي نمود و در آنجا نيز به فعاليتهاي مذهبي ،سياسي وبعضاً نظامي مشغول شد و در هنگام بازگشت به ايران مقادير زيادي از كتابهاي امام رابا خود آورد و در #تهران تكثير كرد تا پخش كند. هميشه سفرهايي به دور ترين نقاط و از چشم افتاده ترين روستاها ميكرد و تبليغات اسلامي مي نمود تا بتواند اسلام رابطورعملي به آنها آموزش دهد.
وی حتي در بسياري از روستاها باهمكاري اهالي روستا وبا نقش اساسي خودش به ساخت حمام و مسجد ميپرداخت.
در طي همين سالهاي خفقان واستبداد اوبا تشكيل جلسه وحضوردر #دانشگاهها به گفتگو با دانشجويان و تبليغ اسلام و حكومت اسلامي و مبارزه فكري باجريانهاي ضد ديني مي پرداخت. در قم با #شهرباني وگارد جاويدان درگير بود وحتي مورد شناسايي كامل قرار گرفته بود، ولي هيچ ترس و واهمه اي نداشت و به كار خودش ادامه ميداد تا بتواند مملكت را از زير يوغ #استعمارگران شرق وغرب برهاند.
🌹شهيد ميگفت: دلم نمي خواهد در اين #تنگناها جانم را از دست بدهم. دوست دارم چند تايي از آنها را بكشم و بعد شهيد شوم .
در محرم1357در روستاهاي اطراف بابلمشغول به #نارنجك سازي و بمبهاي مختلف بود. در 12 بهمن هنگام آمدن امام، او با فضلاء ديگر در دانشگاه تهران به تحصن نشسته بودند. در روز 22بهمن او در #كرمانشاه به برادران كرمانشاهي درمبارزه مسلحانهكمك ميکرد. يك ماه در آنجا بسر برد و بعد ازبرگشتن از آنجا، مدتها محافظ خانه امام در قم بود. در تاريخ 12/8/1358 به #عضويت سپاه پاسداران بابل درآمد در سپاه هم كلاسهاي #ايدئولوژيک تشكيل داد .
🌺به گفتة برادران #پاسدار سپاه بابل كه همكار و همگام او بودند، اودر همان لحظه ورود به ما روحيه بخشيد. ما به اوميگفتيم: برادر از اين #مأموريتها خسته نميشوي؟ او ميگفت: چيزي كه مي خواهم به من نگوييد كلمه خسته شدن است ومن هرگزخسته نميشوم مخصوصاً دركار براي اسلام و براي رضاي خدا.
در مأموريتي كه از #سپاه بابل به او محول به جبهه سنندج رفت تا با ضد انقلابيان مبارزه كند. در تاريخ 1359/3/10در #سنندج توسط بمب كارگذاشته شده درجعبه شيريني، هنگامي كه #قرآن مي خواند، به شهادت رسید.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد🌹
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
@sangareshohadababol
🌷زندگی نامه روحانی شهيد حجتالاسلام ابوالقاسم بزّاز🌷
🌺شهید ابوالقاسم بزاز يك چريك طلبه ويك طلبه چريك بود و اولين #طلبه اي بود كه در شهرش پاپوش #كتاني را براي مبارزه بپاكرد و چون دشمن را گستاخ ديد، پوتين بر پا كرد ولباس رزم بر تن و تا خط شهادت پيش رفت .
#شهيدابوالقاسم بزاز در سال 1331 در شهرستان #بابل چشم به جهان گشود .
او در زندگي كودكانه اش هميشه علاقه به #مذهب داشت . بنابه گفته هاي مادرش در تمام دوران كودكيش هيچ وقت از #نماز و روزه كاهلي ننمود؛ حتي بيشتر وقتها در ماه رجب ، شعبان ، رمضان روزه دار بود.
💐او تا كلاس سوم نظري به درس خواندن مشغول بود. بعد از خواندن كلاس يازدهم تصميم گرفت طلبه شود. بدينجهت به خدمت آيت الله #كوهستاني رفت تا ازفضائل آن مرد بزرگ بهرهمند گردد. بعد ازآن براي ادامه تحصيلات به حوزه مشهد رفت تا دروس #طلبگي از قبيل: فقه، فلسفه، اصول را آغاز نمايد. بعد از يكسال و نيم در مشهد به دليل فعاليتهاي سياسي مورد تعقيب قرار گرفت و به قم سفركرد و در مدرسة رضويه در #حجره اي مشغول به تدريس شد تا در آنجا بتواند بيشتر با حقايق اسلامي واستادان مجرب تري مانند: آيت الله #مشكيني و ديگر فضلاء آشنا گردد.
🌸او در قم هم کارهایی مانند پخش اعلاميه و نشريات امام #خميني را بر خود يك امر واجب ميدانست و هميشه در اين #فعاليتها سهم بزرگي داشت. او در سال 1355 سفرهايي به #پاكستان ، افغانستان و بعضي كشورهاي عربي نمود و در آنجا نيز به فعاليتهاي مذهبي ،سياسي وبعضاً نظامي مشغول شد و در هنگام بازگشت به ايران مقادير زيادي از كتابهاي امام رابا خود آورد و در #تهران تكثير كرد تا پخش كند. هميشه سفرهايي به دور ترين نقاط و از چشم افتاده ترين روستاها ميكرد و تبليغات اسلامي مي نمود تا بتواند اسلام رابطورعملي به آنها آموزش دهد.
وی حتي در بسياري از روستاها باهمكاري اهالي روستا وبا نقش اساسي خودش به ساخت حمام و مسجد ميپرداخت.
در طي همين سالهاي خفقان واستبداد اوبا تشكيل جلسه وحضوردر #دانشگاهها به گفتگو با دانشجويان و تبليغ اسلام و حكومت اسلامي و مبارزه فكري باجريانهاي ضد ديني مي پرداخت. در قم با #شهرباني وگارد جاويدان درگير بود وحتي مورد شناسايي كامل قرار گرفته بود، ولي هيچ ترس و واهمه اي نداشت و به كار خودش ادامه ميداد تا بتواند مملكت را از زير يوغ #استعمارگران شرق وغرب برهاند.
🌹شهيد ميگفت: دلم نمي خواهد در اين #تنگناها جانم را از دست بدهم. دوست دارم چند تايي از آنها را بكشم و بعد شهيد شوم .
در محرم1357در روستاهاي اطراف بابلمشغول به #نارنجك سازي و بمبهاي مختلف بود. در 12 بهمن هنگام آمدن امام، او با فضلاء ديگر در دانشگاه تهران به تحصن نشسته بودند. در روز 22بهمن او در #كرمانشاه به برادران كرمانشاهي درمبارزه مسلحانهكمك ميکرد. يك ماه در آنجا بسر برد و بعد ازبرگشتن از آنجا، مدتها محافظ خانه امام در قم بود. در تاريخ 12/8/1358 به #عضويت سپاه پاسداران بابل درآمد در سپاه هم كلاسهاي #ايدئولوژيک تشكيل داد .
🌺به گفتة برادران #پاسدار سپاه بابل كه همكار و همگام او بودند، اودر همان لحظه ورود به ما روحيه بخشيد. ما به اوميگفتيم: برادر از اين #مأموريتها خسته نميشوي؟ او ميگفت: چيزي كه مي خواهم به من نگوييد كلمه خسته شدن است ومن هرگزخسته نميشوم مخصوصاً دركار براي اسلام و براي رضاي خدا.
در مأموريتي كه از #سپاه بابل به او محول به جبهه سنندج رفت تا با ضد انقلابيان مبارزه كند. در تاريخ 1359/3/10در #سنندج توسط بمب كارگذاشته شده درجعبه شيريني، هنگامي كه #قرآن مي خواند، به شهادت رسید.
روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد🌹
🌸
🌺🍃
🌼🍃🌼
@sangareshohadababol
💢 #سربند_یا_زهرا
#شهید_محمود_نیک_دوز
#شهادت : ۲۱ #بهمن ۱۳۶۴_#فاو
#عضویت : #گردان_مسلم #یگان_دریایی #گردان_علی_بن_ابیطالب_لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
.
▫️«شب عملیات، هر چه میان سربندها گشت تا نوشته «یازهرا(س)» را پیدا کند، نیافت. تا اینکه متوجه شد این سربند بر پیشانی چند تن از رزمندهها بسته شده است. با یکی از نیروها صحبت کرد که پیشانیبند خود را به او بدهد؛ امّا آن فرد قبول نکرد و به محمود گفت: چه ایرادی دارد که سربند دیگری بگیری؟ محمود گفت: چون مادر ندارم، دوست دارم وقتی شهید شدم، بیبی فاطمهزهرا(س) بالای سرم بیاید. با این حرفش، یکی از بچهها سربندش را باز کرد و به او داد و فردای آن روز هم شهید شد.»
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
@sangareshohadababol