eitaa logo
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
653 ویدیو
56 فایل
طلبه ها انسان هایی هستند ، مثل سایر خلائق ؛ اما با زندگیِ نسبتا ساده تر . . . و البته ! هیجان انگیز تر ✨ یه چایی در خدمت باشیم ☕ حاویِ : منبر های دو دقیقه ای نگارخانهٔ من (یه مشت عکس) : @negar_khane_man حجرهٔ من (راه ارتباط + اصلِ مطالب) : @hajehabib
مشاهده در ایتا
دانلود
اگردیدید‌کسی‌ساکت‌ و‌کم‌حرف‌است‌به‌او نزدیک‌شویدتا ازاوحکمت‌بیاموزید. خداحکمت رابردلِ‌ آدم‌هایِ‌ساکت جاری می‌کند. _آیت‌الله‌مجتهدی‌تهرانی_
خستگی ما از کار نیست؛ بلکه از گیجی و بی‌برنامگی است...
هدایت شده از شـعـــــرنـاب
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فراموش کردن رباعی در محضر رهبر 😄 🎤 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
در چ ساعتی چ دروسی بخونیم ؟
💢بی‌ریاترین اجتماع روز قدس در قلب هیمالیا؛ 🔻اینجا قلب هیمالیا و قراقروم پاکستان است، نقطه‌ای میان هند و چین و پاکستان. 🔻تقریبا جزء آخرین نقاطی که بشر در این کره خاکی بر آن زندگی می‌کند. 🔻یکی‌دو قله آن طرف‌تر یخچال عظیم بالترو شروع می‌شود؛ بزرگ‌ترین یخچال غیرقطبی سیاره ما. همانجا که کوهنوردان به عزم فتح کی۲ راهی آن می‌شوند. 🔻مردم مسلمان این روستا (در کهرمنگ بلتستان) که حتی سیگنال تلفن همراه هم ندارد با زبان روزه آمده‌اند تا از فلسطین حمایت کنند و شعار مرگ بر اسرائیل سر دهند. 🔻این شاید یکی از بی‌ریاترین اجتماعات روز قدس جهان باشد، حرکتی برای عمل به وظیفه
ترجمه الیقین باختصاص مولانا علی بامرة المؤمنین - سید بن طاووس - کم حجم (1).pdf
17.67M
📚 🔹 ترجمه کتاب شریف 🔹 سید بن طاووس قدس‌الله روحه‌الشریف 🔹 در فضائل صلوات‌الله
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
قبل از اینکه به مقصد برسیم ، با خودم کلنجار میرفتم. اینکه نکند خدای نکرده با پای چپ وارد مسجد بشوم!
خانه ی خادم مسجد بودم اما باید به خانه ی میزبان اصلی میرفتم. لذا بار و بندیلم را جمع کردم و آماده بردن شدم. اما مگر می‌گذاشت نادر؟!( میزبان) ن او می‌گذاشت و ن شأن طلبگی ام. به هر زور و زحمتی بود، بلاخره کیف عمامه ام را به او دادم و ساک لباس هایم را خودم بردم. به درب پژوی نادر که رسیدیم. محمد ، برادر کوچک نادر که البته با من فاصله ی سنی زیادی نداشت ، عقب نشست. کیف عمامه ام را دست گرفت و ساک لباس هایم را نیز کنار خودش گذاشت. کم کم حس غرورِ ابلیسی داشت سمتم می آمد. اما با توکل به خدا دفع و رفعش کردم. شب قدر بود. بعد از بخور بخوری که خانه ی خادم مسجد کرده بودم و وسایلم را خانه ی میزبان چیدم و استراحتی کردم ، عازم احیاء شب نوزدهم رمضان شدیم . سخنرانی ام را که با زحمت آماده کرده بودم هر طوری بود خلاصه اش را در دفترچه ام نگاشتم و آماده ی وقتی بودم که لسانِ چرب و شیرین خود را برای مردم روستا عیان کنم. بعد از خواندن یک جوشن کبیر و یک سوره ی قرآن، قرار شد بنده بروم منبر. خب در منبری که داشتیم با نام و یاد خدا و صلوات بر پیغمبر آخرین و آل اطهرش سر صحبت را باز کردیم ، بحث سر اثرات معجزات محبت امیر المومنین علیه السلام بود! گفتیم که علی علیه السلام چ میکند... . الحمدلله رب العالمین تقریبا نیمی از جمعیت لالا تشریف داشتند و نیم دیگری هم بیدار بودند ، ولی به طور کلی منبر جذابی بود. پس از سخنرانی ، قرار شد مراسم قرآن به سر را اجرا کنیم. چشمان خودم باز نمیشد. از بس کم خوابی داشتم و خسته شده بودم. ولی خب.... باید می‌گذشت. ( انصافا بیدار ماندن تا قبل اذان ، سفارش نشده برای احیا و اینا ، هم حوصله ی بقیه سر می‌ره ، هم نمیشه حظ کافی ببرن از احیا ، لذا زیاده روی نکنید خیلی ) دعای قرآن به سر را خواندیم و به خوبی و خوشی شب نوزدهم تمام شد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
۸۴ سال با عزت زندگی کرد و وارد ۸۵ سال از عمر مبارک خودشان شدند.