eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
217 دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
13.7هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 🌷 بسم الله الرحمن الرحیم🌷 اللهمّ إنّي أسْألُكَ فيه ما يُرْضيكَ وأعوذُ بِكَ ممّا يؤذيك وأسألُكَ التّوفيقَ فيهِ لأنْ أطيعَكَ ولا أعْصيكَ يا جَوادَ السّائلين. خدايا من از تو ميخواهم در آن آنچه تو را خوشنود كند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بيازارد واز تو خواهم توفيق در آن براى اينكه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمايم اى بخشنده سائلان... @sardarbakery
4_5904293852503608352.mp3
3.83M
احساسی 🍃قرار نبود این همه طول بکشه فراق تو 🍃قرار نبود غم دوریم بیاد رو داغ تو 🎤 @sardarbakery
السلام‌علیک‌یاصاحب‌الزمان ♥️ باغ ما پر گل و زیباست ولی غم دارد همه گویند که این باغ گلی کم دارد بوستانی که در آن نرگس زهرایی نیست چو خزانی است که گویی غم عالم دارد آفتابی، نفس صبح دل آرایی تو مَه من ، شاخ گل نرگس رعنایی تو چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت رو به هر سوی نماید دلم ، آنجایی تو 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌹 التماس‌دعای‌فرج 🤲 @sardarbakery
🌸داستان شب در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر می کردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه می گفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری می کردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان می گذاشت. وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم. جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود. بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون می گذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی. 🍁☘🍁☘🌸☘🍁☘🍁 @sardarbakery
زمانهایےفرامی‌رسد که تصورمیکنی همه چیزبه پایان رسیده است. اماخیلےغیرمنتظره... خدامعجزه اش رانشانت میدهد!!!! این لحظه ناب، نصیب تک تک شما عزیزان@sardarbakery
آسمان دلتون نور بارون چراغ خونتون روشن فرداتون قشنگ تراز هر روز آسوده بخوابید که خدا مواظب همه چیز هست 🌟شبتون بخیر و آرام🌟 @sardarbakery
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام گدای کوی توام ،عیدفطر نزدیک است بجای فطریه، یک کربلا به من بده آقا...@sardarbakery
🌸آیت الله بهجت: با کسی نشست و برخاست کنید که همینکه او را دیدید به یاد طاعت خدا بیفتید نه با کسانی که در فکر معاصی هستند و انسان را از یادخدا باز می دارند.@sardarbakery
عزیزان شب 27 ماه رمضان ختم قرآن نیت حاجت تون شروع کنید هرروز مقداری بخوانید تا شب 27 رمضان سال آینده ختم کنید بسیار مجرب است التماس دعای فرج ان شاءالله امین رب العالمین @sardarbakery
🌸مناجات با خدا سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن بر در این خانه من بهر امیدی آمدم پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن دست خالی آمدم، با دست خالی می روم یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن جان آقای خراسان، جان سلطان غریب هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین گریه کن های غم کرببلا را عفو کن جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن @sardarbakery
🌸داستان شب در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر می کردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه می گفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری می کردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان می گذاشت. وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم. جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود. بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون می گذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی. دعا قضا را بر می گرداند هر چند آن قضا و قدر شما محکم شده باشد پس سرنوشت خودتون را با دعا تغییر دهید🙏@sardarbakery
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️ خدایا🙏 در واپسین شبهای ماه مبارک رمضان 🌙 عطا کن بر ما هرآنچه که در راه عبادت و بندگی تو نیازمندیم🙏 دلهایمان را مؤمن❣ دستانمان را شکرگزار🙏 و روحمان را بیدار قرار ده🙏 باشد که دست پر از میهمانی‌ات بازگردیم✨🙏 آمیـــن یـــا رَبَّ🙏 شب زیباتون متبرڪ به گرمـے نگاه خدا❣ الـ.ـهے🙏 دلخوشے‌هـاتون افزون دلاتـون از غـم وغصـه.خـالے و جمـع خانواده‌تون پـراز دلگرمے و عشـق.و.لبخنـد‌😇 شبتــون پر از ذکر و یاد خـــدا✨🙏✨@sardarbakery
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی انسان‌ها دنیارو "زیباتر" می‌کنند! اونایی که: "به دوست خود یادآوری می‌کنند" که همیشه عزیزند! 🌸 اونا که غم هیچ‌کس را تاب نمی‌آورند ، تو را بخاطر خودت‌‌می‌خواهند "انسان‌هایی‌که هیچ‌وقت" منفعت رو، دلیل "دوستی تصور نکرده‌اند تقدیم به تک‌تک دوست های عزیز و با معرفت🌸🍃عصرتون بخیر@sardarbakery
«لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» از ناامیدی در هر جایی میشود به خدا پناه برد، حتی از تاریکیِ شکم نهنگ .. - سوره أنبیا ۸۷🪴@sardarbakery
أنامـجنون‌الحسیـن:) چه‌ کنم‌ دست‌ خودم‌ نیست؛ که یادت‌ نکنم! خواستی دل‌ نبری تا به‌ تو عادت‌ نکنم!...♥️🌱@sardarbakery
با لباس ِ جهـاد هر کاری عبادت است و چه زیبا روزهایشان، وقـفِ خــدا بود... 🕊🌹🕊@sardarbakery
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ تهیه‌کننده‌، مستندساز و مجری تلویزیون علمدار جبهه‌ فرهنگی‌انقلاب و مقامت‌اسلامی و دوست و همسنگر شهید‌ سیدمرتضی آوینی در روز قدس دعوت حق را لبیک گفت. طالب‌زاده با شروع جنگ تحمیلی‌ عراق علیه ایران به پشتیبانی جنگ، جهاد رفت و راننده بولدوزر شد.در والفجر۴ مجروح شد و سپس در مورد راننده‌ ها مستندی به اسم "والعصر" سـاخت. او از طـریق تلویـزیون نیز به جـبهه رفته و مستـند "شـوش شهرِ شهیدان گمنـام" را در مورد لشکر ۲۱ حمزه قبل از فتح‌ المبین ساخت. بعد از جنگ مستندسازی را با شهید مرتضی‌آوینی ادامه‌داد ودر تولید آثاری چون " مسیح " ، "ساعت ‌۲۵" و " خنجر و شقایق " با وی همکاری داشت. 🕊🌹🕊@sardarbakery
●یکی از بی سیم های تکفیری ها افتاد دست ما. سریع بی سیم را برداشتم، می خواستم بد و بیراه بگم «شهیدمحمدحسین محمدخانی» آمد وگفت که دشمن را عصبی نکن.گفتم پس چی بگم به اینا!!! گفت: ‌‌«بگو اگه شما مسلمونید، ماهم مسلمونیم، این گوله های که شما به سمت ما میزنید باید وسط اسرائیل فرود میومد..» ●سوال کردن شما کی هستید و چرا با ما می جنگید؟ گفت : به اونا بگو همون های هستیم که صهیونست ها رو از لبنان بیرون کردیم ما همون های هستیم که امریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.ما لشکری هستیم از لشکرمحمد رسول الله.. ●هدف نهایی ما مبارزه با صهیونست ها وآزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است.. ●بحث و جدل ادامه پیدا کرد تا اذان.. بعدازظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری ها تسلیم ما شدند می گفتند « از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند» ✌️🕊🌹🕊@sardarbakery
: آرزو میکنم یڪ زمانے برسد که ڪربلا، نجف، مکه، مدینہ و را آزاد ڪرده باشیم. ڪربلا و نجف ما دست ڪافرین مکه و مدینہ ما دست منافقین و عزیز ما دست ظالمین است، یعنی سہ چهره ای ڪہ ما با آن در جنگ هستیم. 🕊🌹🕊@sardarbakery
۱۰ اردیبهشت ماه، سالروز آغـاز با رمز ● یاعلے بن ابیطالب(ع) ● ڪه منجر به آزادسازی شهر گردید و تا سه هفته ادامه داشت. 🕊🌹🕊@sardarbakery
سرداران ورزمندگان عاشورایی
#دفاع_مقدس ۱۰ اردیبهشت ماه، سالروز آغـاز #عملیات_بیت_المقدس با رمز ● یاعلے بن ابیطالب(ع) ● ڪه منجر
در ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ با رمز مبارک "یاعلی‌ ابن‌ ابیطالب" با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش در محور اهواز ــ خرمشهر ــ دشت آزادگان با هدف آغاز شد و تا سه هفته ادامه داشت. طی این عملیات غرور انگیز ۵۰۳۸ کیلومتر مربع از اراضی اشغال شده از جمله شهرهای خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز- خرمشهر آزاد شد . علاوه بر این شهرهای اهواز ، حمیدیه و سوسنگرد از تیررس توپخانه دشمن خارج گردید ؛ ۱۸۰ کیلومتر از خط مرزی تأمین شد و بیش از ۱۹٬۰۰۰ سرباز عراقی به دست رزمندگان اسلام به اسارت در آمدند و مقادیر قابل توجهی مهمات و ادوات رزمی به غنیمت گرفته شد. 📎۱۰ اردیبهشت سالروز آغاز عملیات بیت المقدس گرامی‌باد🕊🌹🕊 @sardarbakery
💕عید فطر پاک ترین و مبارک ترین عیدهاست 💕چرا که پاداش یک مـاه عبـادت و شست و شوی جان در نهر 💕پاک رمضـان است 🎊🎉 @sardarbakery
«اَلسَّلامُ عَلَیكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فیهِ الْآمالْ.» بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها... @sardarbakery
غرقِ بودم در لجن زارِ گناه هیچکس کاری نکرد الا :)))💚 @sardarbakery
✨ "الهی مَن تعنّى لوصلَك لاترده كسير.." خدایــا..؛ آنکه را براى رسيدن به تو.. به زحمت افتاده است، دل شكسته برنگردان؛))♥️ @sardarbakery
«توصیه آیت الله فاطمی نیا برای ایام پایانیِ ماه مبارکِ رمضان» از اولیا الهی، سینه به سینه، یک یادگاری دارم که عمل به آن برکات فراوانی دارد. ماهِ مبارکِ رمضان، این ضیافتِ الهی را با یک “زیارت جامعه کبیره” به آخر برسانید. در اثرِ این عمل، این ضیافت چنان رنگین خواهد شد که آثارش از عقولِ ما خارج است و روزی به کار خواهد آمد که آن روز هیچ چیز دیگری به کار نخواهد آمد... @sardarbakery
[ السَّلامُ عَلَيْكَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ، وَ مَحْزُونٍ عَلَيْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ] پ.ن: رسم خوب‌ها همین استـ حرف آمدنشان شادت می‌ڪند و ماندنشان با دلت چنان می‌ڪند ڪه هنوز نرفته دلتنگشان می‌شوۍ... خدایا تا سال دیگه زنده‌ایم؟؟؟ @sardarbakery
می‌گفت معتقدم که اشک یـــا باید تـو خلوت و در برابر خدا باشه ، یا تو جمع روضه امام حسین (ع) ... و لاغیر ! @sardarbakery
اےماه‌تنزل‌ملائڪ! بدرود نورملڪوتِ‌جان‌سالڪ! بدرود اےخواهش‌عارفان،‌ @sardarbakery
هر وقت تو زندگی به یه دَرِ قفل رسیدی، ناامید نشو! اگر قرار بود باز نشه، بجاش دیوار میذاشتن✨ خلاصه عزیزِمن، گر خدا زِ حکمت ببندد دَری، زِ رحمت می‌گشاید دَرِ دیگری.. @sardarbakery