هدایت شده از هیئت انصار الرضا علیه السلام دامغان « چله ی اشک»
17.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الرب الحسین (ع)🥀
.
گربپرسی کی بمیرمباچهذکری درکجا
پاسخآیدیامحرم،یاحُسیـن،یاکربلا♥️🔗
.
آقای امام حسین؛این خانه سالهاست داغدار غم توست.
⬛گزارش تصویری ۵شب اول _مراسم چله اشک_دامغان _محرم۱۴۰۲
#چله_اشک
#هیئت_انصارالرضاع
#دامغان
#عزیزم_حسین
#اربعین
#نسل_حسینی
#هیئت #کربلا
اینستاگرام هیئت انصارالرضا ع
https://www.instagram.com/tv/CiAa0huIWfj/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🏴عضویت در کانال هیئت انصار الرضاع دامغان 🏴
👇👇👇
@ansaroreza_damghan
#اطلاع_رسانی|#هیئت
🔰سخنرانی دانشمند فرزانه آیتالله میرباقری در جشن میلاد امام زمان (عج)
|یکشنبه ۶ اسفندماه|پس از نماز عشا
|دامغان. حسینیه حضرت ابوالفضل علیه السلام
🔰ستاد انتخاباتی آیت الله میرباقری در شهرستان دامغان
https://eitaa.com/joinchat/694616775C1b80b5fe09
✨شمیم عطر غذای حسین میپیچد
در خیمه عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام، هر کسی برای خودش عالَمی دارد؛ روضهخوانها یک جور، خادمها یک جور، سینهزنها یک جور و خلاصه هر کسی اینجا ارتباط مخصوصی با آقا دارد. از جمله آشپزها که در هر روز از این دهه، چند ساعتی را در فضای گرم آشپزخانه در کنار آتش اجاقگازها میگذرانند تا وقتی مجلس تمام میشود، یک غذای خوشمزه و خوب یا همان تبرکی روضه را به دست عزاداران برسانند و آنها را با رضایت بدرقه کنند. حالا بماند که خیلی وقتها خودشان هم بدون غذا به خانهشان میروند و هر چه هست و نیست، همه را نثار تمنای نگاه عزاداری میکنند که با التماس آمده و میگوید:«یک لقمه غذای تبرکی باقی نمانده؟ به خدا خانه مریض دارم»، یا آن دیگری از پدر و مادر پیری میگوید که چشمشان به در است تا یکی بیاید و ظرف غذای نذری که به قول خودشان مزهاش با تمام غذاهای دنیا فرق میکند را سر سفرهشان بگذارد.
اما قصه آشپز هیئت ما امسال خیلی فرق دارد؛ قصه عاشقی است؛ از همان قصههایی که با شنیدنش ابتدا برق از سرَت میپرد و بعد، گوشهای مینشینی و یک ساعت به حال خودت گریه می کنی که ای بابا، امام حسین چه عاشقهایی دارد و من پر مدعایِ بیسر و پا، در این دستگاه عاشقی چه حرفی برای گفتن دارم؟؛
چند روزی است دکترها تشخیص دادهاند در سرش رگی متورم شده و هر لحظه ممکن است پاره شود و او را به حالت اغما ببرد و... دکتر به او تاکید کرده اصلا نمیتوانی بیخیال این بمب ساعتی مغزت باشی، امروز را به فردا و الان را به یک ساعت بعد نباید موکول کنی، اما آشپز هیئت خیلی راحت و بدون نگرانی میگوید:«من که نمیتوانم در دهه عاشورا آشپزخانه و دیگ و غذا را رها کنم، اصلا من زندهام برای نوکری امام حسین، یک سال و دو سال که نیست، من عمرم را پای خدمت به عزادارها گذاشتهام. حالا روضه و تکیه را کجا ول کنم و بروم؟! یا آقا همین جا من را شفا میدهند یا در آشپزخانه هیئتش میمیرم یا بعد از دهه عاشورا میروم و عمل میکنم».
آری، حسین جان! هیئت خانه حقیقی ما و شما همان حیات واقعی ما هستی و دیگر هیچ...
امروز زندهام به ولای تو یا حسین...
✍ مصطفی ترابی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#لبیک_یا_حسین
✨شمیم عطر غذای حسین میپیچد
این شبها و روزهای همیشهپرخاطره، شاهد اجتماعات باشکوهی از سیاهپوشان عزای سید شهدا است که در هر هیئت و تکیه و حسینیه، فراوان در فراوان دیده میشوند. اگرچه بعضیها تراکم جمعیت در وقت پذیرایی و توزیع غذا را مورد نقد و اشکال قرار میدهند، ولی من در همین صفهای عریض و طویل غذای نذری، گاه چیزهایی دیده یا میشنوم که گمان میکنم شیرینیاش میارزد به تمام تلخی برخی رفتارها.
این بار هم میخواهم خاطرهای را از یک آشپز هیئت روایت کنم؛
«تکیه ما هر سال ظهر در روز یازدهم محرم، غذا توزیع میکند. جمعیت زیادی در اینجا سر سفره آقا اباعبدلله مینشینند و پذیرایی میشوند. در بین جمعیت، هر سال یکی از سرمایهدارهای شهر را میبینم که قابلمه به دست در جلو پنجره آشپزخانه میایستد. به قول امروزیها اینقدر باکلاس هست که در وقتهای دیگر تا دعوتش نکنی، سر میز غذا هم نمینشیند، چه رسد به اینکه قابلمه به دستش بگیرد و گاهی چند دقیقهای در صف غذا هم بایستد. یکبار خودش راز این ماجرا را اینطور برایم تعریف کرد؛
این قابلمهی غذای تبرکی آقا را که به خانه میبرم، تمام دانههای برنجش را در پلاستیکهای کوچک بستهبندی میکنم و در فریزر قرار میدهم و چند روز بعد، برای هر کدام از بچههایم که در چند کشور اروپایی زندگی میکنند میفرستم. آنها هم هر بار که برنج پخت میکنند، یکی، دو تا دانه از این برنج متبرک را در ظرف غذا قرار میدهند تا به این ترتیب، در تمام سال، خودشان را بر سر سفره غذای سیدالشهدا علیه السلام مهمان بدانند.
بعد هم اضافه کرد:
من هر سال در روز یازدهم محرم این کار را انجام میدهم تا فرزندانم در آن کشور غریب هم خودشان را مهمان آقا بدانند».
✍ مصطفی ترابی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#لبیک_یا_حسین
✨ از نام تو لرزه بر دلم افتاده...
تا جوان بود، حسابی جوانی کرده بود، غرق در عیاشی و الواتی، اصلا کاری با نماز و دعا و مسجد و محراب و عبادت نداشت. چند سالی که گذشت، نمیدانم چه شد که به خودش آمد، تکانی خورد و دلش لرزید. افتاد در خط نماز و عبادت. محرم که میرسید کارش میشد نوکری در تکیه قدیمی محله، هر کاری هم که بگویی انجام میداد، حتی بعد از ظهرها میآمد دستشوییهایی تکیه را میشست. شبهای نهم و دهم که از قدیم دستهگردی در هئیتهای قدیمی دامغان رسم بوده و همچنان هم ادامه دارد، او وسط تکیه میایستاد و هر کجا لازم بود، با نوای بلندِ «یا حسین»، شور و حرارتی به مجلس میبخشید.
چند سالی محرمها کارش همین بود تا اینکه سرش را به زمین گذاشت و مُرد.
سالها بعد، یک شب در عالم رویا او را دیدم، حالا خوب میدانم که مرده، با آن گذشته تاریکش. از او پرسیدم:«فلانی! چه خبر از آن طرف؟ با تو چه کردند؟» گفت:«حاج محمد! همینقدر به شما بگویم که آن «یا حسین» گفتنها کار خودش را کرد».
📍این حکایت را خودِ حاج محمد برای من نقل کرد که واقعاً مرد راه خدا و طریقت صداقت است، با کلی عشق و شور و شیدایی.
✍ مصطفی ترابی
#محرم
#هیئت
#عزاداری
#دامغان
#لبیک_یا_حسین
#هیئت عاشقان ولایت سمنان
کانال اطلاع رسانی و آرشیو مراسمات هیئت عاشقان ولایت
(سمنان، بلوار امیر کبیر،روبروی فرمانده انتظامی،کارگاه ساخت درب حرم سامرا)
https://eitaa.com/asheghanevelayatsmnan
✨ اینجا خودش کربلاست...
محرم نشده صدای شیپور جنگ با یزیدیها به صدا درآمده بود و همه؛ از مرد و زن و پیر و جوان را آماده برای تماشای یک کربلای مجسم کرد. روزهای آخر شهریور ۱۳۵۹ بود. خیلیها که خون غیرت و عزت در رگهایشان موج میزد، از بهشت خانهها و کاشانهها دل کندند و رهسپار جهنم آتش شدند؛ هم آتش جنگ و هم گرمای تابستانی جنوب ایران. حاج ابراهیم هم، یکی از همان غیرتیها بود.
بعد از حدود پنجاه روز، با نزدیک شدن به ماه محرم، حالا دیگر وقت آن بود که حاج ابراهیم به خانه برگردد تا پدر و مادرش با فرزند ارشد خود، دیداری تازه کنند. او حتما خودش را میرساند، اصلاً جای تردید نبود، چون دامغانیها قله قاف هم که باشند، تاسوعا و عاشورا باید در تکیه قدیمی محله خودشان سینه و زنجیر بزنند. خصوصاً حاج ابراهیم که نوحهخوان جوان شهر بود و سینهزنهای تکیه معصومزاده و زنجیرزنهای تکیه خوریا هم چشمانتظار آمدنش بودند.
اهل خانه داشتند برای آمدنش آماده میشدند که از پادگان حمیدیه اهواز زنگ زد و گفت:
«دفترچههای نوحهام را راهی کنید برای اهواز».
با تعجب پرسیدند:
«مگر قصد آمدن به دامغان نداری؟ تو که قبل از رسیدن محرم، صبر آمدنش را نداشتی و برای نوکری آقای شهید کربلا سر و دست میشکستی؟! پس چه شد آن هم شور و شوق؟!».
پاسخ داد:
«راستش اینجا خودش کربلاست، آقا اباعبدلله اینجا ما را صدا میزند، امسال میخواهم همینجا دمِ یا حسین بگیرم».
آقا رضا، پسردایی حاج ابراهیم، مامور شد دفترچهها را ببرد اهواز و به دستش برساند.
دو، سه روزی از محرم گذشته یا نه، با کلی اینور و آن ور زدن، بالاخره حاج ابراهیم را پیدا کرد و دفترچههای نوحه، که بگو سرمایه عشق و صفای او را به دستش رساند. انتظار داشت برق شادی را در چشمان حاج ابراهیم ببیند و از دیدن دفترچههای نوحهاش حسابی ذوق کند، ولی اینطور نشد، بلکه او با گفتن فقط یک جمله، آب سردی را ریخت روی صورت آقا رضا:
«من دیگر به این دفترچهها احتیاجی ندارم».
آقا رضا خسته و کوفته و حالا کمی ناراحت و عصبانی گفت:
«مرد حسابی! برای پدرت پیغام میفرستی دفترچهها را بفرستید اهواز، حالا میگویی نمیخواهم؟!»
دوباره حاج ابراهیم حرفش را تکرار کرد:
«گفتم که، حالا دیگر به آنها نیازی ندارم».
آقا رضا که از حرف پسرعمهاش سر در نیاورده بود، با حالت کلافگی از او جدا شد تا به کارهای خودش برسد، اما چند روز بعد، فهمید که راز این خواستن و نخواستن چه بوده است؛ #حاج_ابراهیم_رجببیکی، ذاکر با اخلاص اهل بیت، جوان پای کار جهاد دامغان، در ششمین روز ماه محرم با گلوله مستقیم دشمن بعثی، در اطراف شهر اهواز به شهادت رسید تا آخرین نوحهخوانیاش در روز پنجم ماه محرم در خاطرهها زنده بماند؛ نوحه جناب قاسم بن الحسن:
«بیا مادر از حرم بیرون رنگ رخسارت میرود میدان
کفن بنما بر تن قاسم راحت جانت میرود میدان»
✍ مصطفی ترابی
#لبیک_یا_حسین
#شهید_رجببیکی
#الموت_لاسرائیل
#مرگ_بر_اسرائیل
#محرم
#هیئت
#عزاداری
48.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(ایران حسین تا ابد پیروز است۰)
ای علمدارِ بیادعا، این عَلَم به نام تو بلند است...
هفتم محرم، دامغان، امامزاده علی ولی؛
دلها به شور آمده، دستان به آسمان،
و عَلَم، روایتگر غربت کربلاست...
هر ضربهی طبل، تپش دل عاشوراست،
و هر گره بر پارچهی این عَلَم، عهدیست با عباس؛
با ساقی لبتشنگان که ایستاد،
تا غیرت، بیپرچم نماند...
ما آمدهایم، تا بگوییم:
"علم اگر بر زمین افتد، دلها برمیخیزند!"
یا عباس، این عَلَم هنوز برپاست...
🚩مراسم روز هفتم ـامامزاده علی ولی
🔰تهیه و تدوین :غفارسلمانیان
(در هر فریم دلی جا گذاشتم به عشق حسین ...بماند به یادگار)
#علم_بندان #محرم۱۴۴۷ #دامغان #امامزاده_علی_ولی #هفتم_محرم #یا_ابوالفضل #لبیک_یا_عباس #عاشورا #هیئت #سوگواران_حسینی
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
هدایت شده از هیئت انصار الرضا علیه السلام دامغان « چله ی اشک»
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا حرم نیست...
اما دلها حریمی شدهاند برای نامِ حسین (ع)
چای این خیمه، عطر نذری دارد...
بخار استکانها، زمزمهی روضه است
و اشکهایی که از "چله اشک" فرو میچکد،
قصهی عاشقی است از دلی که
میخواهد از راه خیمه، به حرم برسد...
نه ضریح هست و نه گنبد،
اما دلها دخیل بستهاند به نام ارباب...
به چایی که از دست خادمانش، شفاست
و مجلسی که از غربتِ کربلا تا دلِ ما امتداد دارد...
اینجا خیمهی حسین است؛
و هر استکان چای، تفسیر کوتاهیست از داغ کربلا... 💔
#چایخانه_امام_رضا
#چله_اشک
#خیمه_حسینی
#محرم_۱۴۴۷
#روضه_عاشقی
#چای_نذری
#دلنوشته_مذهبی
#حسین_جان
#لبیک_یا_حسین
#اربعین
#هیئت
#روضه
#کربلا_در_دل
#اشک_حسینی
#عشق_به_حسین
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
هدایت شده از هیئت انصار الرضا علیه السلام دامغان « چله ی اشک»
🚩«از کربلا، فقط پرچم آمد…»
نه صدای پایی،
نه آغوشی،
نه نگاه مهربانی...
از کربلا، برای مادر علمدار، فقط پرچم آمد؛
آمد، اما نه با دستهای پسر...
آمد، بیصدا، بیسلام،
پیچیده در غباری از داغ،
در غربتِ کوچههای مدینه...
و امالبنین (س)، قامت برافراشت.
نه از عباس پرسید،
نه از جعفر، عبدالله یا عثمان...
فقط یک جمله گفت:
📿 «ماذا فعل ابی عبدالله؟»
(از پسر فاطمه چه خبر؟)
چهقدر باید بزرگ باشی
که داغِ چهار پسر را در دل نگهداری،
و باز، دلنگرانِ برادرِ زینب باشی...
در آن خانهی ساکت مدینه،
مادری نشست،
و پرچمی را بوسید،
که بوی عباس میداد،
اما صدای او را نداشت...
🔸 به یاد غربت امالبنین (س)، مادر علمدار کربلا،
و برای توسل به مقام صبر و وفاداریاش،
سفرهی پر خیر و نور امالبنین (س)
برپا میشود...
📍 مکان: بلوارآزادی -چهارراه باغ عالمی -دبستان شهید محمد منتظری
📅 تاریخ: شنبه ۱۱مرداد ۱۴۰۴
⭕🔳با دلهایی شکسته، گرد سفرهی مادری جمع میشویم
که مادرانه، پسرانش را فدای حقیقت کرد...
🔹 السلام علیکِ أیّتُها الصابرة المحتسبة، یا أمّ البنین
🎤با کلام :حجت الاسلام علی ملاکاظمی
🎙️با نوای : حاج حسین تاراجی
کربلایی امیر حسین قنبری
#ام_البنین
#سفره_ام_البنین
#حضرت_عباس
#کربلا
#مادر_شهید
#علمدار
#محرم
#روضه
#هیئت
#ارادت
#وفاداری
#یاد_عباس
#مادرانه
#مدینه
#یا_ام_البنین_ادرکنی
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
هدایت شده از هیئت انصار الرضا علیه السلام دامغان « چله ی اشک»
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩قال الإمام الحسن المجتبى (ع):
«لا یومَ کیومِک یا أبا عبدالله...»
اما پیش از کربلا، دلی سوخت که صدای مظلومیتش در کوچهها گم شد...
این شب، شب اشک است؛ شب غربتِ حسن (ع)
همان مظلومِ بیمزار،
همان دلشکستهای که زهر جفا، قامتش را خم کرد،
اما هنوز به یاد برادر، اشک میریخت...
دلهامان امشب، با هر روضه میسوزد...
در چلهی اشک، فقط گریه آراممان میکند...
🖤
#چله_ی_اشک
#شهادت_امام_حسن
#غربت_حسن
#بی_مزار_مدینه
#کریم_اهل_بیت
#اشک_شب
#دلنوشته_مذهبی
#روضه_دل
#محرم_الحرام
#حسین_تنها_نماند
#هیئت
#یابن_رسول_الله
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────
هدایت شده از هیئت انصار الرضا علیه السلام دامغان « چله ی اشک»
📖 بسم الله الرحمن الرحیم
«اِنَّ الْحُسَیْنَ مِصْباحُ الْهُدى وَ سَفینَةُ النَّجاة»
«همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است»
— رسول اکرم (ص)
دلها هنوز در تب داغ محرم میسوزد و ماه صفر، غربت کربلا را در جانها تازه میکند... این روزها که جادهها دوباره بوی عطر قدمهای عاشق میگیرند و کاروان دلهای بیتاب، عزم پیادهروی اربعین میکنند، وقت آن است که با اشکی از سرِ شوق و اندوه، عهدی دوباره با سیدالشهدا ببندیم.
در آستانهی اربعین حسینی و ماتم حسینی، از شما عاشقان روضه و دلدادگان قافلهی نور دعوت میکنیم تا در محفلی سرشار از ذکر مصیبت اهلبیت (ع)، دلهایمان را در مسیر کربلا روانه کنیم و با ذکر مصائب، زنگار غفلت از جان بشوییم.
🕯️ بیا تا چراغ روضه را روشن نگه داریم،
🕯️ بیا تا اشکهایمان جادهساز قدمهای زائران اربعین باشد،
🕯️ بیا تا در این چلهی اشک، مرهمی باشیم بر دل بیتاب زینب کبری (س)...
مراسم چلهی اشک حسینی
با نوای مصیبت، ذکر مصیبت کربلا، یادآوری پیام صبر و بصیرت اهلبیت (علیهمالسلام)،
و زمزمهی دعای فرج،
برپا میشود تا دلهایمان را برای حرکت در مسیر زیارت اربعین آماده کنیم.
🎤سخنران :حجت الاسلام داوود ملکیان
🎙️با نوای :حاج حسین تا راجی
🗓️یکشنبه ۱۲مرداد ۱۴۰۴
📌 حضورتان عطر روضه را تکمیل میکند..
"هر که با روضه دم ساز شود، راهی کربلای دل میشود"
#چله_اشک #ماه_صفر #اربعین_حسینی #پیاده_روی_اربعین #روضه #هیئت #عشق_حسین #هیئت_انصارالرضا #یا_حسین #هیئت_آنلاین #لبیک_یا_حسین #یا_اباعبدالله #دلتنگ_کربلا #چهل_روز_اشک #مسیر_کربلا #حب_الحسین_یجمعنا
╭⬛@ansaroreza_damghan⬛
╰──────────