eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازهایی از سلام و درود امام علیه السلام در با ماه رمضان سلام بر تو! که به خاطر تو چه بسیار بنده گنه کار از قید عقوبت رسته و چه خوش بخت است آن کس که حرمت تو را رعایت کرده است. سلام بر تو! که زنگ گناهان را از لوح قلب ها می زدودی و بر خطایا و معاصی، پرده رحمت می افکندی. سلام بر تو! که مدت تو در چشم تیره بختان دراز و خسته کننده بود، ولی در قلب پارسایان، فروغ و حرمتی فراوان داشتی. سلام بر تو! ای ماه بی نظیر که هیچ ماه مانند تو نتواند بود. سلام بر تو! از همه کس و همه چیز و سلام بر تو که هر چه با تو بود، همه سلام و سلامت بود. سلام بر تو! آن چنان که به دنیای ما با برکات و خیرات فرود آمدی و آلایش گناهان را از جامه ما شستی. @seedammar
سید عمار موسوی در پنجم مرداد 1366 در شهر اهواز به دنیا امد. پدرش سید جبار موسوی و مادر ش سیده لطیفه بنی طرف کعبی انسانهای شریف و زحمت کشی بودند. عمار سومین فرزند خانواده بود .او در خانواده فرهنگی رشد یافت.پدرش دبیر عربی و قران و دینی بود و در کنار تدریس تا به امروز کار کشاورزی هم اشتغال دارد . دوران ابتدایی ،راهنمایی و دبیرستان را در ،منطقه کوی علوی گذراند . در دوران تحصیل شاگرد پدرش بود اما طوری رفتار کرد که دوستان اطرافیانش متوجه این مسئله نشدند هیچ کس اطلاع نداشت. دوران ابتدایی را در مدرسه شهید دکتر مفتح و مقطع راهنمایی را با نمرات قابل تحسین در مدرسه احرار به پایان رساند و سپس وارد مقطع دبیرستان شد . اول دبیرستان را در مدرسه شهید دکتر بهشتی واقع در منطقه کمپلو کذراند. وبعد از انتخاب رشته در دبیرستان کار و دانش کوی علوی در سال 83 موفق به اخذ دیپلم با نمرات عالی شد. دارد @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
  گروه دفاع مقدس: شهید که از ابتدای جنگ تحمیلی در جبهه ها حضور داشت در "عملیات خیبر" مقدمات مستند عظیم "روایت فتح" را کلید زد.حسن را باید راوی دلداده حماسه دفاع مقدس و در عین حال رزمنده بی ریای محبوب آن سالها دانست که دوربین و میکروفن او را از خط و خطر دور نکرد. "باران و آفتاب بهاران را دیده ای که چگونه درهم می آمیزند؟ حسن اینگونه بود در گریه می خندید و در خنده می گریست. دلی دریایی داشت، مطمئن و آرام بود اگرچه امواج بی قراری بی تابانه خود را به ساحل بلند سینه ستبرش می کوبید؛ بی قرار و بی آرام! تخریب چی بود، طلبه بود، هنرمند بود، ورزشکار هم بود. نگاهش به مهربانی باران بود و خنده اش به گرمای آفتاب. پناه آرام و مفرح دره های سبز را با خود داشت."   اینها کلام شهید سید مرتضی آوینی در وصف "شهید حسن هادی" است که زبان صادق و بی پیرایه شهیدی به وصف شهید دیگری گویا شده و حکایتی از عظمت شهیدی دارد که در روزهای ابتدایی کربلای 5 بار سفر را جانانه بست و دیگر نگاهی به ما نکرد. حسن واقعا بی قرار و بی آرام بود گویی عمر خود را کوتاه می دید که آنچنان بی صبری و بی قراری می کرد. از همان زمان که تقدیر نوجوانی اش تحصیل در هنرستان کارآموزی و شاگردی شهید رجایی بود خیلی بزرگ از سن شناسنامه ای در تکاپو بود همکلاسی های آن دوران از دستگیری یک معلم از سوی ساواک اشاره می کنند که به دنبال آن حسن از جمله فعالان در تظاهرات اعتراض آن زمان شد. با پیروزی انقلاب شعف انفجار نور انقلاب با شور جوانی حسن را به یک فرمانده و مدیر بدل کرد که ظهور آن در دوران سربازی او بیشتر شد. او با علاقه به حضور در جبهه غرب که آن روزها غائله بزرگی را با خود داشت خدمت در " ارومیه" و "سلماس" را برگزید که یکی از کارهایش زیر نظر گرفتن تحرکات و توطئه های افسران باقیمانده از طاغوت در پادگانها بود که منجر به کشف یک شبه کودتا هم گردید. آن روزها مسجد متروکه پادگان ارومیه که رنگ و نشانی از مسجد نداشت با همت حسن و دوستان و توصیه شهید صیاد جانی دوباره گرفت و پایگاه جمع دوستان به سرپرستی و هدایت حسن شد که آن ارتباط و تشکل دوستانه و فرهنگی بعد از سربازی هم ادامه یافت. او در انتخاب شغل هم صدا و سیما را برگزید چون کار فرهنگی را اولویت اول و صدا و سیما را مرکز اصلی اشاعه فرهنگ به مثابه سر برای بدن می دانست. به ظاهر حرفه او خبرنگاری بود ولی این صرفا بهانه ای برای اثرگذاری در جریان فرهنگی این رسانه بود که قصه این حضور مؤثر مجال خاص می طلبد. از نوروز 61 که "فتح المبین" در جنوب ورق جبهه ها را به نفع ما بر گرداند، حسن عازم جبهه شد و پس از آن در عملیاتهای مختلف حضور یافت تا اینکه در "عملیات خیبر" مقدمات مستند عظیم "روایت فتح" را کلید زد. دوست صمیمی و همراه همیشگی او "عزت جولایی" از آن روزها می گوید: " در قرارگاه خاتم شهید آوینی را دیدم که برای رفتن به جلو ما را به "شهید رهبر" از صدا و سیمای خوزستان معرفی کرد. رهبر که تا آن روز، خبرنگار مصمم اهل خط مقدم رفتن کمتر دیده بود یا اصلا ندیده بود، ما را هم مثل قبلی ها پنداشت و تحویل نگرفت. خودمان راه افتادیم و از "طلائیه" با آن جهنم آتش تصاویری گرفتیم که یکی از معروفترین فرماندهان آن وقت وقتی تصویر را دید باور نکرد که ما اینقدر جلو بودیم." در "عملیات بدر" حسن تصویربردار و راوی حماسه نیروهای تخریب در حفظ جاده مهم "خندق" شد که هر جا نیاز بود خود او هم مثل یک تخریب چی نیترات و خرج گود و بار می زد و کار می گذاشت و منفجر می کرد.  تا امروز آن تصاویر بارها پخش شده که حماسه ای بزرگ و کم نظیر از "سردار شهید علی عاصمی" و یاران شهیدش در زیر باران گلوله مستقیم دشمن و چندین متر جلوتر از خط مقدم خودی بود. حسن را باید راوی دلداده حماسه دفاع مقدس و در عین حال رزمنده بی ریای محبوب آن سالها دانست که دوربین و میکروفن او را از خط و خطر دور نکرد. او با همه استعداد عجیبی که در ورزش و تحصیل و مدیریت داشت جنگ را وظیفه اول خود می دانست و حتی بعد از شهادت برادرش و در حالی که پسر دیگری کمک کار پدر و مادرش نبود جبهه را رها نکرد. او بعد از والفجر8 به دوستان گفته بود: " ارزشهایی که زیربنای اعتقادی ماست با این جنگ حفظ می شود... خدا مقدر کرده که انسانهایی معلول و مجروح شوند تا انسان رشد معنوی کند اصلا هدف خلقت حفظ این ارزشهاست. اگر بخواهیم در دنیا حکم خدا را حفظ کنیم باید بجنگیم." تقدیر این بود که حسن از معرکه های بی شمار جنگ، از محاصره در رمضان، از آتش هزارها خمپاره و توپ در باریکه جاده خندق در دل هور و ... جان سالم به در برد و صفحه آخر دفتر نورانی حیات خود را در شلمچه ورق بزند.  شهید حسن هادی در کنار تصویر برادر شهیدش روز نوزدهم دیماه از شهید آوینی دوربین و ماشین گرفت و با سه نفر از دوستان راهی جنوب شد که پس از شناسایی اولیه دو روز بعد .... در پست بعد👇👇👇
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
‌﴾﷽﴿ 💢 (چگونه یک گروه جهادی تشکیل بدهیم) 💢 📝مجوز را از کجا بگیریم ⁉️ 📌 گاهی اوقات دوستان دغدغه مج
‌﴾﷽﴿ 🔅(چگونه یک گروه جهادی تشکیل بدیم)🔅 پول فعالیت هامون را از کجا بیاریم( ۱ )⁉️ یکی از دغدغه های جهادگران تامین هزینه های 💰 اردوی جهادی هست "معمولا یک حمایت جزئی برای هزینه رفت و آمد 🚌 و مواد غذایی از طرف ارگان هایی مثل سپاه صورت می گیرد. بحث اسکان⛺️ هم در بیشتر اردوها مطرح نیست. چون معمولا مدارس حسینیه ها ،خانه ی عالم؛ پایگاه های بسیج و مکان های در اختیار ارگان ها و ادارات الحمد لله فراوان هستند👌 و در اختیار جهادگران قرار داده میشوند 👈اما سایر هزینه ها را معمولا ارگانی متقبل نمی شود ولی آن هم راهکارهایی دارد که ان شا ءالله در اختیارشما قرار می گیرد🌹 دارد..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
🔹یادگیری برایش خیلی اهمیت داشت. تا جایی که، دنبال یکی از بهترین👌 اساتیدِ زمان شهر رفت و با زحمت فراوان برای قرآن به نوجوان‌ها ایشون رو به مسجد🕌 آورد. 🔸گاها میشد زمانی که استاد براش کاری پیش میومد، پیش نوجوان‌ها مینشست و از عمد قرآن📖 رو اشتباه میخوند تا بچه‌ها اشتباهش رو بگیرن و امیدوار بشن به یادگیری قرآن... 💢حالا مدت‌ها از اون کلاس قرآن گذشته و ما به دلیل علاقه فراوان به قرآن، قصد کردیم، هر روز یک صفحه قرآن📖 از طرف سید ابراهیم هدیه کنیم به باب الحوائج العباس علیه السلام، ان‌شاء‌الله که این را بپذیرند🤲 🌷 🌹🍃صلوات