🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین
🔰فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب علیه السلام
🍃ولادت : ۱۳۳۸ - تهران
🍂شهادت : ۶۳/۸/۲۷ - سردشت
🍁آرامگاه : قم - گلزار شهدای علی ابن جعفر
🌸وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا كردیم، گفت «می روم #سوسنگرد
🌺گفتم منو نمی بری اون جلوها رو ببینم؟
🌼گفت: اگه دلتون خواست، با ماشین های بین راهی بیایید. این ماشین مال #بیت_المال هست.
💠سالروز شهادت شهیدان #مهدی و #مجید زین الدین گرامی باد.
#شهید_یوسف_فدایی_نژاد 🍃❤
ولادت ۱۳۶۲ شهادت ۱۳۹۰
در درگیری با گروهک تروریستی پژاک
✍فرازی از وصیتنامه :
... به یگان خودمان یک کتانی سالامون، دو پتو و ... بدهکارم. بگویید حلال کنند.
یک سطل زباله جلوی گردان بود که یک روز در آن یک کاغذ در حال سوختن انداختم که قسمتی از سطل آشغال سوخت و من مسبب آن بودم!
این مورد را هم خواهشا درست کنید....
#سیره_شهدا
#بیت_المال
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 💐
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصاح_زارع
🔶 قسمت سی وهفتم
🔶 #پارتی_بازی
صالح مربی آموزشی پادگان المهدی عجل الله بابل در منطقه ولیک ، نزدیک روستای بالابورا بود . بارها پیش آمد که یکی از دوستان یا بستگانش ، برای گذراندن دوره آموزشی نظام وظیفه به همان پادگان و زیر دست صالح می افتاد . تا پایان دوره آموزش هیچ کس نمی فهمید یکی از همین سرباز ها که مثل بقیه هم خدمتی هایش تنبیه و تشویق می شود و مرخصی هایش مثل بقیه است.
مثلا پسرخاله یا فلان فامیل نزدیک عبد الصالح است . در برخورد با سرباز ها هیچ تفاوتی بین دوست و آشنا با سایرین قائل نبود. اگر هم کسی توی جمع می خواست آشنایی بدهد و بگوید معرفی شده ی فلانی است تا امتیازی بگیرد ، اعتنا نمی کرد و گاه به تندی از او میخواست برود و کنار بقیه سربازها بایستد وتابع دستورات باشد . بعد او را به کناری می کشید ، عذر خواهی میکرد و برایش توضیح می داد که بین سرباز هایش هیچ گاه تبعیض قائل نخواهد شد.
🔶 #بیت_المال
بسیاریاز نیروها حوصله تنظیف روزانه سلاحشان را نداشتند. توجیهشان هم این بود که فردا دوباره باید تیر اندازی کنند و با این حساب فعلا نیازی به این کار نیست. عبد الصالح هر روز اولین نفری بود که به محض بازگشت از میدان تیر به من مراجعه می کرد و روغن و پارچه مخصوص تنظیف را تحویل میگرفت . با دقت سلاحش را تمیز و روغن کاری میکرد که مبادا اسلحه بیت المال با کم توجهی او دچار فرسودگی یا خرابی شود.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⚘﷽⚘
#زندگی_به_سبک_شهداء
#شهید_رضائی_نژاد
اصلا به اضافه کار اعتقاد نداشت . می گفت :
وقتی می تونم تو زمان انجام کار، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومی نداره که اضافه کار بمانم .
همین دقت ها و ریزه کاری هاش بود که #برکت رو به #زندگیمون آورده بود .
نمونه ی دیگه ش حساسیت روی #بیت_المال بود .
کارهای تحقیقاتی ش رو به خاطر بعضی مسائل محرمانه، نمی تونست بیرون از خونه پرینت بگیره و چون خودمون هم چاپگر نداشتیم مجبور بود از چاپگر محل کارش استفاده کنه.
اما تو این جور مواقع ، حتما برگه ی سفید از خونه می برد تا از امکانات اداره استفاده نکنه .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#خاطرات_شهدا 🕊
.
بعد از فتح شهر الحاضر بود که به لطف خدا و مدد اهل بیت بدون شهید و مجروح، عملیات تموم شد.✅
.
رزمنده ها خیلی خوشحال بودن
و هر کسی به نحوی شکرگزاری میکرد و درحال شادی بود. .
منم اسلحه 🔫رو مسلح کردم و دو تا تیر هوایی زدم یه دفعه یه نفر زد رو شونم برگشتم دیدم #مسعوده .
با ناراحتی گفت چیکار میکنی!!؟
گفتم: خب خوشحالم. شهرو فتح کردیم .😅
دارم #تیر_هوایی می زنم. .
مسعود گفت: #بیت_الماله
برادر #بیت_المال...
با اینکه من بزرگتر بودم و تقریبا #مسعود هم سن بچه من بود، ولی این حرفش تا #عمق_وجودم رفت و همیشه صداش تو گوشمه
و خدارو شکر میکنم که لیاقت همراهی و همرزمی شهدا رو نصیبم کرده..❤️
#نقل ازهمرزم شهید
🍃🌷 صلوات
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
♦️بسیارشوخ طبع بود و بالطبع، این شوخ طبعی را در خانه🏡 هم داشت، درست است زمان زیادی درخانه نبود ولی #حضورش درخانه کیفیت خوبی داشت بسیار اهل بازی کردن با بچه ها بود.
♦️دخترمان #فاطمه وابستگی زیادی به پدرش داشت و زمانی که همسرم به شهادت رسید، 9ساله📆 بود، درعین حال اگر اشتباه بچه را میدید به راحتی از آن نمیگذشت📛
♦️مثلا یکبار بچهها چیزی ازپدرشان خواستند اما ایشان #قبول نکرد✘ و بااینکه خودش هم ناراحت بود ولی این کار را به #صلاح بچهها میدانست، محبتش به بچه ها باعث نمی شد از خطاهای آنان به راحتی بگذرد و این #ویژگی های خوب👌 اخلاقیاش بود
♦️خصوصیت دیگرش دلبزرگ و صاف و ساده اش♥️ بود، همکارانش میگویند #نماز اول وقتش را به هیچ عنوان ترک نمیکرد سر نماز حالت خاصی داشت، در قنوت🤲 دستش را طوری بالا میآرود که به #شوخی می گفتم همه چیز را برای خودتان میخواهید، میگفت خدا فرموده همه چیز را از من بخواهید.
♦️روی #بیت_المال خیلی حساس بود مدتی در محل کار مسئول خرید🛒 شده بود جالب اینجاست برای خرید وسایل سرکار همه تلاشش رامیکرد که کمترین پول💰 بیت المال را خرج کند امابرای وسایل منزل اینطور #حساس_نبود.
#شهید_الیاس_چگینی🌷
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹صلوات
🕊🕊🕊@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🕊#شهیدانه | #بیت_المال
🔻با بیت المال میانه خوبی نداشت. نمی خواست زیر دَین مردم برود.
رفته بودم تدارکات تا یک سری وسایل برای سید حمید بگیرم.
مسئول تدارکات گفت: سید حمید چیزی از ما نمی گیرد. معمولا وسایلش را خودش از شهر تهیه می کند.
خیلی تعجب کردم. رفتم پیشش و گفتم: چرا این کار را می کنی؟
گفت: نمی توانم. می ترسم بروم زیر دین مردم.
🌹 اگر پولی هم از راه جبهبه دست می آورد، در راه خیر مصرفش می کرد.
مادرش می گفت: هر وقت می خواست به جبهه اعزام شود، کرایه راه را هم خودمان به او می دادیم.
"شهید سیدحمید میرافضلی"
📚 پا برهنه. اثر گروه شهید هادی
#شهدا
#سردارمهر
رفته بود کرمان درسش رو ادامه بده، اما جوونی نبود که بخواد عاطل و باطل بگرده.
کنار درس و مشق، گشت دنبال کاری تا لقمه حلال در بیاره.
هتل کسری نیرو میخواست.
هنوز یکی دو هفته نگذشته، به چشم همه اومد. رئیس هتل نه به اندازه یه گارسون؛ بلکه بیشتر از چشماش به اون اعتماد داشت.
بعد انقلاب خیلیها اهل احتیاط شدن، اما قاسم از قبلشم رعایت میکرد.
از همکاراش تو هتل کسی یاد نداره که حتی یه بار هم غذایی را مزه کرده باشه.
👤 حجت الاسلام عارفی
#فرصت_را_غنیمت_شمردن
#بیت_المال
🔷🔸💠🔸🔷